عدالت اجتماعی ازاصطلاحاتی است که شاید بیش ازهراصطلاح دیگری مورد تاکید سیاستمداران کشورقرارگرفته است .متون سیاستگذاری معمولا درمقدمه به موضوع عدالت اجتماعی اشاره می کنند وبراهمیت آن تاکید می ورزند. به طور طبیعی انتظارمی رود وقتی اصطلاحاتی تا این اندازه از اهمیت برخورداراست ،به دقت وتفصیل کافی مورد شناسایی قرار گیردوبه ویژه پیامدهای سیاست گذاری آن به طوردقیق تبیین شود ونتایج سیاست ها نیز به وسیله ی شاخص های معین مورد ارزیابی قرارگیرد.عدالت به معنای توازن وتعادل ویا به فرمایش حضرت علی(ع) قرار گرفتن صحیح هرچیز درجایگاه واقعی خود است وعقل انسان به طورمستقل برحسن وضرورت آن تاکید دارد.بنابراین درطراحی واجرای نظام های اقتصادی -اجتماعی- سیاسی اگر همه چیز درجای خودقرارگیرد،حاصل ونتیجه آن نظامهایی پایدار وصحیح خواهد بودواگر هرچیز درجای خودقرارنگیرد،حاصل کار به عدم توازن وتعادل منجرگشته وبه بی ثباتی جوامع ونظامهای اقتصادی- اجتماعی می انجامد. لذاعدالت ،شرط ضروری موفقیت درهرگونه برنامه ریزی اجتماعی کوتاه مدت،میان مدت ویابلند مدت است ،زیراهمه برنامه ریزیها ،ابتکارها وتلاشها برای این است که باتوجه به موقعیت تاریخی وزمانی ومکانی اشیاء، هرچیزی درجای خود قرارگیرد.براساس معیارهای تحلیل سیستمی ازآنجا که همه اجزای مجموعه ها به گونه ای درارتباط متقابل با یکدیگر قراردارند اگر جزء یا اجزایی ازیک نظام درجای خودقرارنگیرد،این نظام به تناسب اهمیت این نابجایی ،ازعدالت دورمی شود .لذا می توان گفت که درمقیاس کلی ،عدالت شرط وجود ،استمرارو پایداری هرمجموعه ی برنامه ریزی شده وساخته دست بشراست. یکی از مصادیق عدالت ،نحوه ی صحیح توزیع عوامل تولید ودرآمد ناشی ازتولید میان عوامل اقتصادی وآحاد جامعه است . بنابراین توزیع صحیح هم شرط ضروری تحقق نظامهای اقتصادی کارآمد است .