نشست بررسی نظام آموزش و پرورش به همراه اکران مستند «مرثیهای برای یک رویا» در دانشگاه شاهد برگزار شد.
در این نشست دانشجویی که به همت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شاهد برگزار شد، علیرضا صادقزاده عضو کمیسیون تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی، محمدتقی رجبی معاون آموزشی یکی از مراکز استعدادهای درخشان و خشایار فهیم دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شاهد و معلم مدارس استعدادهای درخشان در خصوص مصوبه اخیر آموزش و پرورش درباره سمپادها به بحث و گفتگو نشستند.
صادقزاده: آموزش و پرورش نیازمند تغییر بنیادی است
در ابتدای نشست، علیرضا صادقزاده، عضو کمیسیون تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی، گفت: «تعلیم و تربیت جدید 150 سال است در کشور ما شکل گرفته است و تلاش کرده کارهایی را هرچند کجدار و مریز انجام بدهد. بعد از انقلاب اسلامی نیز با مشکلاتی مواجه شدیم که تلاشهایی برای حل آنها انجام دادیم؛ برای مثال در سالهای 64 تا 67 در زمان وزارت دکتر اکرمی و دکتر نجفی بحث تغییر بنیادین نظام آموزشی را داشتیم که بیشتر به سمت تغییر ساختار آموزش و پرورش ایجاد نظام جدید (ترمی-واحدی) رفت. بعد از آن نیز بحثهای متفاوتی مطرح شد تا نهایتاً در سال 1383، پس از طرح بحث افق چشمانداز بیستساله، دوستان آموزش و پرورش با انگیزۀ جدیتری وارد مسئلۀ اصلاح نظام آموزشی شدند و نامش را سند ملی آموزش و پرورش گذاشتند که بنده هم از اوائل بحث در خدمت دوستانِ مدیر و مسئول و برنامهریز بودم.»
در ادامه خشایار فهیم، دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شاهد و معلم مدارس استعدادهای درخشان، گفت: «سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان بیست سال و مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان ده سال فعالیت کردهاند و تجربۀ سیسالهای توسط مسئولان این مجموعه که یا خود فارغالتحصیل آن بودهاند و یا از نخبگان حوزۀ آموزش و پرورش هستند، اندوخته شده است. اگر بخواهیم با یک مصوبه این سی سال را نادیده بگیریم، بازگشت به عقب است.»
مهمان بعدی برنامه، محمدتقی رجبی، معاون آموزشی یکی از مراکز استعدادهای درخشان شهر تهران بود. او در ابتدا گلایهای را از برگزاری برنامه مطرح کرد: «در این برنامه انتظار داشتیم آقای نوید ادهم، دبیر شورای عالی آموزش و پرورش، نیز حضور داشته باشند که اعلام کردند به دلایلی نمیتوانند در جلسه حاضر شوند. ما میخواستیم سوالاتی که مطرح میشود را ایشان پاسخ بدهد و این شفافیت اتفاق بیفتد اما حالا مجبوریم سوالاتمان را با هم مطرح کنیم.»
صادقزاده افزود: «نکتهای که میخواهم مطرح کنم این است که آموزش و پرورش نهاد گستردهاست که اصلاحات از درون برای آن به نتیجه نمیرسد. نهادهای سیاست، اقتصاد و فرهنگ در تحولات آن نقشآفرینی میکنند و رفتن به سمت یک تغییر و اصلاح در آموزش و پرورش به عنوان یک کار سازمانی و نهادی، یک خیال غیرواقعی است.»
صادقزاده اظهار داشت: «وقتی وزیر آموزش و پرورش و شورای عالی آموزش و پرورش تصمیمی را میگیرند دهها مشکل قانونی جلوی پایشان است. مصوبۀ شورای عالی را باید رییس جمهوری تأیید کند، نمایندگان مجلس میتوانند مقابل مصوبه بایستند، نهادهای مختلفی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی میتوانند با آن مخالفت کنند و فضای عمومی جامعه میتواند جلوی کار را بگیرد. برای مثال در قضیۀ حذف آزمون مدارس خاص، 160 نمایندۀ مجلس در نامهای به رییس جمهوری مخالفت خود را ابراز کردند. این به معنای آن است که در حوزۀ اصلاح نظام آموزشی، وزارت آموزش و پرورش فعال مایشاء نیست.»
عضو کمیسیون تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی ابهاماتی را نیز دربارۀ مدارس استعدادهای درخشان مطرح کرد. وی افزود: «باید بررسی کنیم که آیا آزمون مدارس خاص از لحاظ علمی معتبر است و جداسازی این بچهها از سیستم متعارف برای خودشان و سیستم آموزشی کل کشور به صلاح است یا با این کار برای شکار نخبگان توسط کشورهای خارجی، مقدمهچینی میکنیم و این کار به نوعی فراردادن مغزها است.»
او پرسید: «چند درصد افرادی که در مدارس استعدادهای درخشان برایشان امکانات فراهم کردیم، در کشور ماندهاند؟ جداسازی به لحاظ تربیتی چه آثاری برای خود دانشآموزان مستعد و خانوادههایشان دارد و چه برنامههای تربیتی برایشان داریم؟ آیا کاری کردهایم که هویت ملی داشته باشند یا صرفاً کارهای علمی انجام میدهیم بدون آنکه در جنبۀ هویت ملی و دینی کاری انجام بدهیم؟»
وی افزود: «باید برای هویت ملی نخبگان کاری کرد تا بعداً نپرسند این کشور برایشان چه کاری کرده و ما باید مهاجرات کنیم یا بگویند باید برایمان دانشگاه تیزهوشان و شهر تیزهوشان بزنید، وگرنه ما میرویم.»
صادقزاده در نقد اظهارات یکی از مصاحبهشوندگان مستند پخششده گفت: «نباید مثل این آقا بگوییم کسی اگر در این مدارس قبول نشود باید به مدرسۀ غیرانتفاعی برود و بنابراین داشتن مدارس خاص در راستای عدالت آموزشی است. این نوع یکطرفهدیدن جواب نمیدهد و باید همۀ ابعاد را ببینیم.»
فهیم: برای تجربهی انقلاب ارزش قائل باشیم
وی افزود: «پیشنهاد من به عنوان یک معلم این است که برای این تجربۀ سی ساله ارزش قائل باشیم و نه اینکه شورای عالی آموزش و پرورش ناگهان تصمیمی را بگیرد. در حالیکه این بار شورای عالی آموزش و پرورش یکباره تصمیمی گرفت و حتی مصوبه را منتشر نکرد و وزیر در مصاحبهای نتیجه را اعلام کرد.»
او در پاسخ به نقدهای دکتر صادقزاده اظهار داشت: «برخی دوستان فکر میکنند در این مدارس فقط کار علمی میشود در حالیکه ما در بحث ارتباط موثر، خلاقیت، هویت و ... طرحهایی را اجرا کردهایم. دربارۀ بحث هویت ملی، طرحهایی در این مدارس اجرا میشود و در بحثی که تحت عنوان شهر تیزهوشان مطرح کردهاند طرحهایی در حوزۀ ارتباط مؤثر داریم.»
فهیم پیشنهاد کرد: «وقتی این مدارس پیشرو هستند، میتوان با نشر ایدههایشان کیفیت مدارس دیگر را نیز بالا برد.»
رجبی: تجارتخانههای آموزشی، حاصل برگزاری آزمونهای چهارگزینهای است
رجبی، در پاسخ به انتقادی که نسبت به استرسزابودن آزمون جداسازی مدارس خاص مطرح میشود، اظهار داشت: «هیچکس نیست که با آزمونهای چهارگزینهای تجارتخانهای و کتابهای قهوهای و قرمز و خیلی صورتی موافق باشد و همه به این مدل تجاری نقد دارند که مؤسساتی تعلیم و تربیت را سوژۀ نفع اقتصادی قرار میدهند اما چه کسی گفته است که جداسازی استعدادهای درخشان تنها با آزمونهای چندگزینهای امکانپذیر است؟ احساس من به عنوان کسی که 15 سال است در حوزۀ تعلیم و تربیت فعالیت میکند این است که نیاز ما به برگزاری آزمون چهارگزینهای برای گزینش تیزهوشان، حاصل مدیریت همین مسئولین وزارت آموزش و پرورش مانند مهندس زرافشان، مهندس نوید ادهم و دکتر فانی است. اگر تجارتخانههای آموزشی شکل گرفتهاند محصول مدیریت همین دوستان است و اگر بگویند آزمون نیست ما خوشحال میشویم.»
وی افزود: «مطابق پژوهشی که دکتر کاظمی حقیقی به سفارش شورای عالی آموزش و پرورش انجام دادهاند در دنیا 52 کشور از راهبرد جداسازی برای پرورش استعدادهای درخشان بهره میبرند و حدود پانزده روش برای تفکیک دانشآموزان مستعد وجود دارد که تنها یکی از اینها آزمون چندگزینهای است.»
وی پیشنهاد کرد: «همین الآن مدارس غیردولتیای وجود دارند که برای مثال باید از هزار متقاضی، صدتا را انتخاب کنند. آموزش و پرورش، هر پیشنهادی از جمله مصاحبه، بررسی روزمۀ تحصیلی و ... برای این مدارس دارد، همان را برای جداسازی استعدادهای درخشان استفاده کند. اگر بنا بر حل مسئلۀ گزینش بود، یک تیم کارشناسی باید بنشیند آن را حل بکند اما به نظر میرسد افرادی مدتها است علاقهمندند اتفاقی بیفتد و اکنون فرصت را مناسب دیدهاند.»
رجبی در ادامه به انتقادهایی که نسبت به اصل جداسازی میشود پرداخت. وی گفت: «به اصل تفکیک دانشآموزان مستعد نیز انتقاداتی وارد میشود؛ برای مثال میگویند مدارس استعدادهای درخشان به نخبگان هویت ملی، تعلق وطنی، تعهد دینی و روحیۀ مکتبی نمیدهند. به نظر من مقصر اول این مسئله شورای عالی آموزش و پرورش است که در 30 سال گذشته تنها یک خط مصوبه دربارۀ این مدارس تصویب کرده است که اگر دانشآموزی در امتحانات پایان سال نمرهاش زیر 12 شد، در این مدارس ادامۀ تحصیل ندهد.
معلمان این مراکز دربارۀ مسائلی مانند هویت فکر کردهاند و پس از تهیۀ درسنامهای، آن را در چند مدرسه اجرا کردهاند. عجیب اینجا است که شورای عالی آموزش و پرورش بنیۀ علمی آن را نداشته که یک طرحی برای ایجاد عرق وطنی و تعهد دینی بریزد.
در حالیکه خواستۀ نظام آموزشی از مدارس این است که دانشآموزان مسائل ریاضی سختتری را حل بکنند و نه اینکه تعهد وطنی دانشآموزان افزایش بیابد، اگر این اتفاق بیفتد محل تعجب است. شورای عالی آموزش و پرورش مسئله را وارونه میبیند و حس میکند اگر مشکلی وجود دارد کس دیگری مسبب آن است.»
رجبی افزود: «انتقاد دیگر این است که جداسازی موجب ایجاد احساس غرور کاذب میشود. در رویکرد تلفیق دانشآموز تیزهوش و معمولی در کنار هم قرار میگیرند و دانشآموز معمولی وقتی میبیند دانشآموز تیزهوش در کلاس درس را سریعتر متوجه میشود، حس میکند خودش مشکلی دارد در حالیکه دانشآموز تیزهوش غیرمعمولی است. دانشآموز تیزهوش نیز وقتی توانایی خود را با دیگران مقایسه میکند، غرورش افزایش مییابد. با این حال در روش تفکیک، دانشآموزان تیزهوش در کنار هم قرار میگیرند و اینگونه هم غرورشان از بین میرود و هم دانشآموزان معمولی احساس ضعف نمیکنند. میگویند دانشآموزی که برای مدارس استعدادهای درخشان گزینش نمیشود احساس شکست میکند، ولی در طرحی مانند طرح شهاب هر هفته دانشآموز معمولی میبیند که طرحهای جداگانهای برای دانشآموز تیزهوش برگزار میشود.»
رجبی، گسترش برخی ایدههای نو در آموزش و پرورش را نتیجۀ تلاشهای مدارس استعدادهای درخشان دانست و گفت: «در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش آمده است که وزارت آموزش و پرورش باید زمینۀ ورود نخبگان به نظام آموزشی را فراهم کند. بنا بر گفتۀ دکتر جواد اژهای، یکی از برکات این مدارس برای آموزش عمومی این بوده که بخشی از فارغالتحصیلانشان در نظام تعلیم و تربیت ماندهاند. همچنین بسیاری از ایدههای نوید نظام آموزشی در این مدارس کلید خورده است. برای مثال پژوهش دانشآموزی برای نخستین بار در اواخر دهۀ شصت در مدارس استعدادهای درخشان مطرح شد که بعدها به مدارس دولتی و غیردولتی تسری یافت. یا ایدۀ معلم راهنما که پیشتر در مدارس غیردولتی مذهبی اجرا شده بود، از طریق این مدارس شایع شد. سه سال پیش از انتشار کتاب درس تفکر و سبک زندگی، دغدغۀ آن در مدارس استعدادهای درخشان شهر تهران کلید خورد و این به تألیف کتابهای درسی کمک کرد. هماکنون نیز گروه «پویش» که این درس را در برخی از مدارس استعدادهای درخشان شهر تهران و همچنین برخی مدارس دولتی و غیردولتی تدریس میکند، بسیار پیشروتر از معلمان عادی آموزش و پرورش است که آموزشی برای تدریس این درس ندیدهاند. مدل ارزشیابی عملی یا کارآزمون برای نخستین بار حدود پنج سال پیش در مدارس استعدادهای درخشان اجرا شد و آرامآرام در حال رشد است.»
رجبی افزود: «از زمانیکه ارزشیابی توصیفی اجرا میشود، شرط شرکت در آزمون ورودی مدارس استعدادهای درخشان این است که حداکثر یکی از نمرات سال پنجم دانشآموز خوب و باقی نمرات خیلی خوب باشد. این، موجب شد تعداد شرکتکنندگان آزمون چند برابر بشود و در نتیجه، استرس آزمون با سرمایهگذاری و بازارگرمی مؤسسات غیردولتی افزایش بیابد.»
پس از آنکه مهندس رجبی مغایرتی را که در نسخههای سالهای 1390 و 1392 سند تحول بنیادین وجود دارد، به حضار نشان داد، دکتر علیزاده پاسخ داد: «در میان مشکلاتی که دربارۀ سند تحول وجود دارد، این گم است. در مبانی نظری سند تحول بنیادین تصویب شده است شایستگیهایی برای مقاطع تحصیلی تصویب بشود و در بازههای ده تا بیست ساله با توجه پنج ملاک، ارزیابی شوند. در آن زمان گفته شد برای هر یک از شش ساحت تربیتی، شایستگیهایی تعریف بشود که ما گفتیم برای این باید پژوهش میدانی انجام بشود. از سال 90 تا کنون، این اتّفاق نیفتاده است.»
وی افزود: «شورای عالی آموزش و پرورش میگوید برنامۀ درسی ملی تصویب شده است اما هنوز اهداف مقاطع تحصیلی مشخص نیست؛ در حالیکه هدف نقطۀ اصلی هم برای طراحی و ارزیابی است ولی پس از شش سال هنوز دوستان شورای عالی آموزش و پرورش اهداف را تصویب نکردهاند.»
رجبی در پاسخ به علیزاده گفت: «وزیر میگوید سی درصد سند تحول محقق شده است اما اگر اهداف تصویب نشده است، سی درصد هم محقق نشده است.» علیزاده افزود: «واقعاً سرکاریم.»
در ادامه فرصتی به حضار برنامه داده شد تا سوالات خود را از میهمانان بپرسند. یکی از حضار، علیزاده را مخاطب خود قرار داد و گفت: «وقتی شما از شهر تیزهوشان صحبت میکنید و با این مبنا وجود مدارس خاص را زیر سوال میبرید، میتوان همین منطق را برای تفکیک جنسیتی و همچنین تفکیک نابینایان و حتی وجود حوزههای علمیه مطرح کرد.» او افزود: «دانشآموزان سمپاد، تا جاییکه من در مدارس فرزانگان خودمان دیدهام، به اندازۀ دیگران و بل بیشتر وطنپرستاند. ارائههای علوم ما در دهۀ فجر، که با انقلاب اسلامی گره خورده است، برگزار میشد. ما هر کجای دنیا باشیم قلبمان برای ایران میتپد. شما در مدارس عادی مگر چه یاد دادهاید که الآن چنین ادعاهایی میکنید و میگویید باید در این مدارس را ببندیم؟»
علیزاده پاسخ داد: «من گفتم باید دربارۀ مدارس سمپاد ابعاد مختلف را دید.» پرسشگر افزود: «پس خواهش میکنم شما که حرفهای منتقدین را به ما انتقال دادید، حرفهای ما را هم به آنها انتقال بدهید.»
علیزاده در جمعبندی گفت: «من بعضی مواقع که در کشورهای خارجی بحثهای تحول بنیادین را مطرح میکنم از آن استقبال میکنند اما آنچنان بد اجرا شده که فردا مجبوریم از حرفهایی که زدهایم توبه کنیم. اگر قرار است اجرا نکنیم، اجرا نکنیم نه آنکه هر کاری را به نام تحول بنیادین انجام بدهیم و معلوم بشود به آن باور نداریم و در اجرایش جدی نیستیم. من فکر میکنم شما که دغدغۀ این مسئله را دارید، با روحیۀ مطالبهگرانه در حوزۀ آموزش و پرورش از مسئولین آموزش و پرورش، مسئولین کشور و نمایندگان مجلس پرسش کنید