جنسيت و نابرابري جنسيتي
يكي
از مشخصه هاي جهاني كه ما در آن زندگي مي كنيم، سهم عميقا نابرابر زنان و مردان در
سختي هايي است كه متحمل مي شوند. نابرابري جنسيتي در اكثر نقاط جهان وجود داردو
زنان را به گونه هاي مختلفي تحت الشعاع قرار داده است.
متون رشته هاي جامعه شناسي و انسان شناسي
نشان مي دهد كه تا اواخر سال هاي 1960 به ندرت به (زنان) به عنوان موضوع پرداخته
مي شد و نظريه هاي تحول خالي از زنان بود، گويا تحول فقط از آن مردان بود و زنان
نيز به صورت قسمتي از آن بهره مند مي شدند. زنان همسران يا مادران يا افراد غير
فعال بودند و نقش آنها در خانه و پرورش نسل آينده توصيف مي شد. اما از اوئل سال
هال 1970 دوره انتقاد به نگرش جنسيتي در علوم اجتماعي آغاز گرديد. به عنوان مثال
اين سئوال اساسي مطرح شد كه آيا جايگاه زنان در تحول بشر فرقي با مردان دارد، و يا
اين كه نحوه نگرش به خطا رفته است؟ در روند صنعتي شدن، آيا تمام گردانندگان
كارخانه ها مردان بوده اند يا زنان نيز در اين دوران سخت سرمايه داري در اين امر
سهيم بوده اند؟ آيا بدون كار زنان در خانه، مردها مي توانستند كار خارج از منزل را
پيش برند؟ چرا يكي نام كار و ديگري نام بيكاري به خود مي گيرد؟ آيا اين امر
برگرفته از ذات كار است و يا اين كه نگرش خاص به كار كه پول را ملاك قرار داده
ناشي شده است؟ آيا در تمام جوامع نگرش جنسيتي وجود دارد؟ خصلت هاي جنسيتي چگونه
تغيير كرده اند و جهت تغيير كجا و چگونه موجبات تبعيض يا برابري را فراهم نموده
است؟ پاسخ به چنين سئوالات كلي كه نونگري در آنها نهفته است، تحقيقات مربوط به
زنان را از دوره انتقاد به دوره سوم برد.
طي دوره سوم با نگرش وسيع تر محققان،
تحقيقات مربوط به زنان به تحقيقات موجود اضافه گرديد و با درج اين مطالب ، نظريه
هاي بسياري شكل گرفت.