مقدمه
انقلاب
صنعتي را به واقع مي توان يكي از رخدادهاي مهم تاريخ حيات بشر بحساب اورد از آن
بابت كه كمتر رويدادي را در جهان ميتوان ذكر كرد كه تا بدين حد در جوانب ابعاد
حيات انسان اثر گذارده باشد.
شيوه
زندگي و اصولاً طرز فكرها در رابطه با آن دگرگون گرديد، انديشه هائي جديد در رابطه
با حيات نوين پديد آمدند كه دامنه آن به زودي در اقصي نقاط جهان گسترده شده و حتي
كشورهاي غيرصنعتي را هم زير پوشش قرار دادند.
اخلاق
كه تا آن روزگار بيشتر جنبة تعييني داشت بمرحله استنباطي رسيد و هر گروه و طرفدار
مكتبي كوشيدند كه آن را بر اساس ديد و برداشت خود تبيين كنند. ارزشهاي گذشته بويژه
در زمينه روابط زير سؤال قرار گرفتند و چه بسيار از آنها كه فاني شده و بجايش
ارزشهاي ديگري پديد آمدند.
نهضت
صنعتي عاملي بود كه در آن سرمايه داران كوشيدند براي دستيابي به كار بيشتر و مزدي
كمتر زنان را از خانواده ها به بيرون كشند و به سوي كارخانه ها گسيل دارند و اين
امر با فريب و حقه تحت عنوان دادن «حق آزادي» به زنان و تساوي حقوق آنها با مردان
آنچنان فلاكت و بيچارگي براي اين طبقه بوجود آورد كه وصف ناشدني است و شما در
دنياي غرب هرروزه صبحها بانواني خواب آلود را مي بينيد كه دست كودكان خواب آلود
خود را گرفته و منتظر قطار يا اتوبوسي هستند كه بيايد و جگرگوشهشان را به
پرورشگاه و مهد كودك ها بسپارد و خود آنها را هم به كارخانه و اين جدائي كه خود
منشاء پيدايش عقده ها و نابسامانيها در سنين بعدي حيات كودكان است موجب پيدايش
بزهكاريهائي است كه همه روزه تكرار ميشود.