آبراهام لینکلن در خانوادهای فقیر در کنتاکی بدنیا آمده پدرش خانواده خود را از آنجا در حالیکه تنها تبری برای گذران بهمراه
داشت کوچانید، و بسوی ایندیانا پیشرفت، تا اینکه درین ناحیه کلبهای چوبی بدون در و پنجره، بدون شیشه
ساخت و کف آن پر از علفهای وحشی بود و رختخوابهائی که تشکهای آن را با برگ خشک پرکرده
بودند یک یا دو چهار پایه، یک میز و یک کتاب مقدس که
همه اثاث البیت و دارایی آنها را تشکیل میداد.مادر آبراهام زنی خوشخو بود که بدو فرزندش خواندن و نوشتن را
آموخت و آبراهام فقط سه ماه به مدرسه رفت اما بواسطه هوش
سرشار توانست عباراتی از کتاب مقدس را از بر بخواند.آبراهام در ده سالگی از مادر یتیم شد و در 20 سالگی
خواهرش را نیز از دست داد. چندی بعد پدر تجدید فراش کرد، نامادری، زنی مهربان بود که با سه
فرزند خود به کلبه پدر آبراهام آمد و نسبت به
آبراهام مهربانی و او را تشویق به مطالعه و ورود به عالم کتاب کرد و اصول تکامل اخلاقی و کنجکاوی علمی را در وی
زنده نمود. علاوه بر این پرهیزگاری و فاکاری را در وی
برمیانگیخت.
سالها بعد چون لینکلن به رهبری سی میلیون
نفر رسید، گفت: شخصیت کنونی من وآنچه ممکن است در آتیه بر
افتخارات آن افزوده گردد همه مرهون مادر فرشته
رفتارم است. خدا اورا بیامرزد. روزی کتابی کهنه و موش خورده از شرح زندگی واشنگتن بدست آورد،
آنرا با دقت فراوان خواند و بقدری شیفته آن شد که شاید اساس فکری و شخصیت ترقی جوی آبراهام
گشت.
در 18 سالگی در دکانی کوچک شغلی بدست آورد. در 15 مایلی خانهاش
دادگاههائی در فصول معینی از سال تشکیل میگردید
لینکلن گهگاه خود را صبح زود بهآنجا میرسانید و پس از آنکه تمام روز خود را به شنیدن سخنان قاضیان و
دادستانها و متهمان گوش میداد شامگاهان بخانه باز میگشت. در حالیکه کتابی بعاریه برای مطالعه
گرفته بود، که نام آن : قانون اساسی تجدید
نظر شده ایالت ایندیانا بود.
دو سال بعد خانواده را به ایالت ایلنوی برد و با گاری اسباب خانه را از
جادههای گلولای و باتلاق انتقال داد آنگاه به
برادارن ناتنی در ساختن خانه چوبی کمک نمود و اطراف آنرا با شاخههای پرچین و دیوارکشی کرد.