حسام الـديـن چـلپـى ( 622
ـــ 687 هـ ق) معـروف به اخى تـرك از اكابر عرفاء و اعاظم صوفـيـه و مريد صديق مولانا بود كـه از
هـمان آوان سال هاى جوانى، در
دنـبـال وفـات پدرش اخى ترك ارموى به خدمت مولانا پيوسته بـود در قونيه تولد شد و بار ها اموال خود را در
راه مولانا صرف كرده بود اصلاً از اهل ارميه بوده و خاندان او به قـونـيه مهاجرت كرده اند علاوه بر لقب
چلپى كه معنى سيد و بادار را ميدهد به ابن
اخيه ترك نيز معروف است. و علت اين شهرت آنست كه پدران وى از سران طـريقه فـتـوت و
فتوت آموز فتيان و جوانمردان
بوده اند.
از مقدمه ي مثنوي ، سرآغاز دفتر چهارم ،
دفتر پنجم و ششم به خوبي ميتوان دانست كه حسام الدين در پيش مولانا چه مقام بلندي داشته و تا
چه حد مورد دلبستگي و عنايت او بوده است كه از وي بنام هاى مفتاح خزائن عرش
و امين كنوز فرش و بايزيد وقت و جنيد
زمان ياد نموده است كه از زهد و ورع فوق العاده او بود.
همين حسام الدين چلپى است
كه باعث شد مولانا كتاب بزرگ
مثنوى را كه محصول دوران پختگي و كمال ذوق و انديشه مولانا ست كه به ياد دوست خود شمس
تبريزي نوشت چنانچه خود او ميگويد :
چونكه گـل رفت و گـلـسـتان شد خراب
بـوي گـل را از كـه جـويـم ، از گـلاب
كه مقصود مولوي از گل شمس است و از گلاب حسام الدين.
و به حق ميتوان گفت كه
مثنوي معنوي يكي از
گرانبها ترين ميراث عرفاني و اخلاقي در ادبيات جهان است كـه به گـفته محمد خواجوى شفا بخش دل
ها و بر طرف كننده اندوه ها و آشكار كننده حقايق قرآنى و فراخى بخش روزى و نيكو كننده خو هاست ، به يادگار گذاشت
.
مولانا عبد الرحمن جامى در نفحات الانس
اين واقعه را بدين گونه نقل كرده است:
{ چون صلاح الدين به جوار
رحمت حق پيوست ، عنايت خدمت مولانا
و خلافت وى به چلپى حسام الـديـن منتقل شد و سبب نظم مثنوى آن بود كه چون چلپى حسام الـديـن ميل اصحاب را
به الهى نامه حكيم سنايى و منطق الطير شيخ عطار و مصيبت نامه وى دريافـت از خدمـت مولانا درخـواست كرد كه اگـر چنانچه به طرز الـهـى
نامه سنايى يا منطق الطير ، كـتابى منظوم گـردد تا دوستان را يادگـار بود غايت عنايت باشد
؛ مولانا فى الحال از سر و دستار خود كاغذى به دست چـلـپى حسام الـديـن داد و در آنجا هيجـده بيت از اول مثنوى
نوشته بود }.