حسين منصور حلاج
ابومغيت عبدالله بن احمد بن ابي طاهر مشهور به حسين بن منصور حلاج از
عارفان نامي ايران در قرن سوم و دهه اول قرن چهارم هجري است. وي از مردم بيضاي
فارس بود. ولادت او در آن سامان به احتمال در سال 244 هجري اتفاق افتاده است.
پدر حلاج بنظر ميرسد که به کار پنبه زنيمشغول بوده و به
مناطق نساجي ايالت خوزستان که در آن وقت از تستر(شوشتر حاليه) تا واسط(شهري در
کنار دجله، بين بصره و کوفه) امتداد داشته، مسافرتي کرده و پسر را با خود همراه
برده است.
حلاج در دارالحفاظ واسط به کار فراگرفتن علوم مقدماتي پرداخته و تا سن
دوازده قرآن را از بر کرده است و سپس در پي فهم قرآن ترک خانواده و خانمان گفته و
مريد سهل بن عبدالله تستري شده است و سهل تستري به او اربعين کليم الله (چله نشستن
بر طريق موسي پيغمبر) را آموخته است.
حلاج از آنجا به بصره رفته و در بصره در مدرسه حسن بصري شاگردي کرده و از
دست ابوعبدالله عمرو بن عثمان مکي خرقه تصوف پوشيده و به طريقت مأذون گرديده است.
حسين در آنجا دختر ابويعقوب اقطع بصري را به زني گرفت و چون عمروبن عثمان
مکي با اين وصلت موافقت نداشت گاه به گاه بين عمرو مکي و اقطع بصري اختلاف مي بود.
جنيد بغدادي(نهاوندي) به حلاج پند ميداد که شکيبا باشد. حلاج به اطاعتجنيد چندي طاقت آورد
و شکيبائي کرد تااينکه سرانجام به تنگ آمد و بهمکه رفت.
حلاج در سال 270 هجريبه سن بيست و شش براي
انجام فريضهحج نخستين بار بهمکه رفت و در آنجا
کلماتي مي گفت که وجد انگيز بود و حالي داشت. در مراجعت از مکه به اهواز به اندرز
دادن مردم پرداخت و با صوفيان قشري و ظاهري به مخالفت برخاست و خرقه صوفيانه را از
سر کشيد و بهخاک انداخت و گفت که اين رسوم همه نشان تعلق
و عادت است.