هيچ مجرمي از مادر خود مجرم و تبهكار زاده نشده است، همه انسانها، فطرتي پاك خلق شده و پس از تولد در دوران اوليه زندگي، پاك و معصومند و اين تا زماني است كه توسط شرايط خاص محيط خانوادگي، اجتماعي و پرورش به گناه آلوده نشوند زيرا چگونگي رفتار و شخصيت افراد بيشتر به چگونگي محيط اجتماعي و اقتصادي و تربيتي آنها بستگي دارد، بنابراين توجه به اين واقعيت ضروري بنظر مي رسد كه جرم و جنايت يا بعبارت بهتر بيماريهاي اجتماعي مانند بيمارييهاي جسمي مسري هستند و اگر قبل از ايجاد انگيزه وقوع جرم بفكر اصلاح و از بين بردن علل ارتكاب جرم نيافتند ممكن است به ديگران نيز سرايت كند كه عواقب سنگين و غير قابل جبراني در پي دارد بصورتي كه: بر اثر ازدياد جرم وجنايت قدرت كنترل در جامعه هر روز ضعيف تر و بالطبع بر مقدار مجرمين افزوده مي گردد.
در تمامي اعصار و قرون جامعه انساني مواجه با دردها و آسيب هاي ناشي از كجرويها انحرافات، جرام و جنايات بوده كه در هر عصري شكل خاصي پيدا كرده و نوع برخورد با آن هم گوناگون بوده است. در عصر ما بدلايلي چون گسترش فقر و محروميت، جنگ، عدم توجه به جنبه معنوي انسان، ستي و تزلزل اركان اخلاقي، سقوط خانواده، تكامل ماشينيسم گسترش مكاتب مادي و الحادي. پوچ گرائيها و لذت طلبي ها و بالاخره عدم توان كنترل زمامداران توسعه بيشتري يافته است.
دورنماي آينده از ديد بسياري از جامعه شناسان، بسيار تيره است و به نظر آنها اميدي به اصلاح اوضاع نيست مگر اينكه تحولي ناشي از روشنگريها و ارشادات سازنده در جامعه رخ دهد وجود چنين انديه هايي، صاحبنظران را به تلاش و تكاپو وا داشته است كه در سايه بررسيهاي علمي، ريشه و انگيزه هاي اينگونه دردها را كشف كرده و راههايي براي پيشگيري و درمان ارائه كنند.
اصل اينست كه در جامعه انحرافي پديد نيايد تا نياز به درمان و اصلاح و احيانا گسيختگيري و زندان نباشد و در حيات اجتماعي بايد عملي صورت گيرد كه انحراف و آسيبي پديد نيايد و در صورت پديد آمدن، مزمن نگردد كه در آنصورت امكان ريشه كن كردن آن بسادگي مسير نخواهد شد. گاهي هسته اوليه انحرافي در جامعه گذارده شده و مسئولان با نظر بي اهميتي به آن مي نگرند ولي در اندك زماني شيوع و گسترش يافته و جامعه را دچار آسيب و بحران مي كند كه اين مسئله در رابطه با جوانان بيشتر قابل توجه است زيرا كه نيروها مي گردانند. چرخ اجتماعند و عوارض به آساني در آنان رخنه كرده و گسترش مي يابد.