با بررسي سوابق، در گذشته هاي دور كتابها و نشريات جغرافيايي بعد توصيفي داشت و آن را به چند دوره تقسيم كرده بودند، يك رشته نوشته هاي جغرافيايي قبل از اسلام كه بيشتر يوناني و رومي بطالسه اسكندريه ورودس و ديگري منابع جغرافيايي بعد از اسلام (حموي، ادريسي، مقدسي، ابنخلدون...) و مكاتب جديد اروپايي بود كه هركدام كتب و انديشه هاي خاص خود برخوردار بود، و روز به روز جنبه تخصصي تر مشاهدات سطح زمين توسط جغرافيدان بيشتر مي شد. در كشورهاي اسلامي كه اصولاً مسافرت منتهي به مهاجرت بسيار آسان بود به طوري كه نبي مكرم حضرت رسول (ص) مسافرت خود از مكه به مدينه را هجرت و مهاجرت ناميد و به منظور ارزش دهي آن را مبداء تاريخ و جغرافياي سرزمين اسلام دانست. حال ارزش مهاجرت بدان سان است كه نبي مكرم مي فرمايد: مهاجرت من از مكه به مدينه النبي (يثرب) تكامل، ترقي و پيشرفت براي مسلمانان به همراه داشت.[1]
و اما در سال هاي اخير جغرافياي ايران از يك جغرافياي توصيفي محض به يك جغرافياي كمي – تحليلي تغيير ماهيت داده است، اما اين جغرافيا هنوز در جستجوي هويت خويش و به تجزيه و تحليل مسائل كلان جهاني، منطقه اي، ملي و حتي محلي است. زيرا زمينه هاي مادي كمي و كيفي لازم جهت عبور از مرحله خودگرايي به كلان گرايي در دهه آينده فراهم آمده است؛ و جغرافي دانان ايران در سالهاي اخير توانائي عظيم خود در مشاركت جهت حل مشكلات كشور در زمينه هاي متعدد شهري – روستائي، عشايري، محيط زيست، مكان گزينيهاي توريستي و غيره را به اثبات رسانده اند. فعاليت هاي جامعه جغرافيائي ايران، پايان نامه ها، رسالات و مقالات پژوهشي دليل اين مدعاست. در همين راستا، بعنوان اولين و مهمترين گام در جهت خودكفايي، تأمين نيروي انساني لازم بود كه ايجاد و تأسيس دانشگاه ها اولين قدم در نيل به اين هدف بود