چکیده
تاکنون
درباره استراتژی، رویکردها، مکاتب، مدلها، تکنیک های متنوع و فراوانی مطرح شده است. دلیل تنوع اولاً
در اهمیت استراتژیک در تحول سازمانها و همچینن گستردگی و پیچیدگی مفهوم آن می
باشد. هر یک از رویکردها نیز از منظر خاصی نگریسته و البته دتسآوردهای ارزشمندی از
نظر گسترش دانش استراتژی به همراه داشته اند.
در این مکان تلاش می شود که گوشه ای از حقیقت و
مفهوم استراتژی روشن شود. در خصوص مفهوم و شناخت همواره پرسشهایی مطرح می شود،
برخی از آنها عبارتند از: اینکه آیا استراتژی با اندیشه انتزاعی سنخیت دارد یا با رویکردهای
عملیاتی و هندسی؟
آیا
رویکردهای اجرایی مبتنی بر مکتب تجزیه گرایی با توجه به عمل گرایی و موشکافی های
دقیق قادر خواهد بود که سازمان را با آگاهی و بصیرت راهبری نماید؟
برای اینکه چشم اندازیی بدیع از حقیقت استراتژی
گشوده شود، بهتر است بر بال اندیشه مردان خرد و فلسفه، از میدان متعارف مدیریت
فراتر پرواز کرد. بنابراین از فراز جایگاه رفیع تر و در پرتو روشنایی تابناک و در
یک بررسی تطبیقی استراتژی را مورد مطالعه قرار می دهیم.
از اینرو مباحثی از قبیل نظریه نردبان شناختی
افلاطون، تحلیل مقابله ای جهان مثل رویکرد استراتژیک و جهان پدیدار- رویکرد اجرایی
طرح می شود.