جلال آل احمد در يازدهم آذرماه ١٣٠٢
در خانوادهای مذهبی-روحانی به دنيا آمد. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه
اشرافی روحانيت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال به او اجازهی درس
خواندن در دبيرستان را نداد. اما او که همواره طالب و جويای حقيقت بود به اين
سادگی تسليم خواست پدر نشد. «دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان
از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی، بعد سيمکشی برق، بعد چرم فروشی و از
اين قبيل ... و شبها درس. با در آمد يک سال کار مرتب، الباقی دبيرستان را تمام
کردم. بعد هم گاهگداری سيمکشیهای متفرقه. بردست «جواد»؛ يکی ديگر از شوهر
خواهرهام که اين کاره بود. همين جوریها دبيرستان تمام شد و توشيح «ديپلمه» آمد
زير برگهی وجودم ...»
در سالهای
آخر دبيرستان است، که جلال با کلام کسروی و شريعت سنگلجی، آشنا میشود و همين
مقدمهای میشود برای پيوستن وی به حزب توده. در سال ١٣٢٢ وارد دانشسرای عالی
تهران میشود و در رشتهی ادبيات فارسی به تحصيل میپردازد. در سال ١٣٢٣ رسماً به
حزب توده میپيوندد و ديری نمیپايد که در شمار اعضای فعال اين حزب در میآيد. «
...در حزب توده در عرض چهار سال از صورت يک عضو ساده به عضويت يک کميته حزبی تهران
رسيدم و نمايندگی کنگره. و از اين مدت دو سالش را مدام قلم زدم ...»
در اين
سالها يادداشتهای وی در مجلاتی چون «بشر برای دانشجويان» و ماهنامهی «مردم» و
«سخن» چاپ میشود. اولين کتاب او، «ديد و بازديد»، درواقع گردآوری وی از قصههای
چاپشدهاش در اين مجلات است.