دولت كه نهاد اصلي و پايه در هر سيستم سياسي است زمينه اصي عملكرد بودجه ميباشد برحسب تحولاتي كه در زندگي اقتصادي جوامع روي داده حدود و وظايف دولتها هم تغيير كردهاست.
هرقدر دولتها در برابر جامعه وظايف بيشتري را عهدهدار گردند به همان نسبت ماليه عمومي و بودجه اهميت بيشتري پيدا كردهاست و دامنة قوانين مالي وسيعتر ميگردد، هنگامي كه گروهي از افراد شيوه دفاع خود را در غالب سازمان متشكل كردهاند دولت پا به عرصه وجود نهادهاست.
( شيوه زندگي كه دولت در ايجاد آن كوشش كند)
سنتآگوستين ميگويد اگر از دولت عدالت برداشته شود هيچ فرقي بين دولت و يك دسته دزد نيست زيرا گروه دزدان نيز دراي رئيس و فرمانروايي هستند، دزدان با يكديگر سوگند وفاداري خوردهاند و غنائم طبق قانون بين آنها تقسيم ميشود و اگر توفيق يابند كه مال ومنال خود را افزايش دهند سرزمينهايي را كه تصرف كند بصورت دولت درميآيد با اين تفاوت كه در مرحله قبلي ياغي و قانونشكن لقب ميگرفتند و در وضع جديد خود قانون را در دست دارند.
دوره ابتدايي( سيستم فئودال)
در قرون وسطي ماليه عمومي در واقع ماليه خصوصي پادشاهان و دستگاه فئودال بود، هزينه دستگاه فئودال از عوايد اتفاقي، حقوق، كمكها، باج، و مالياتها تأمين ميشد انجام خدمات عمومي و اجتماعي جزوء وظايف كليساها و اشخاص و طبقات مختلف بود.
تحولات صنعت
تحولات عميق و بزرگ اقتصادي و اجتماعي و سياسي در اروپا در قرن 16 به يكباره همه مفاهيمي كه در گذشته درباره مسائل اجتماعي و اقتصادي و سياسي و همچنين مسائل علمي و فلسفي وجود داشت از بين برد و مفاهيم تازهاي را جانشين آن ساخت از جمله وسعت يافتن حدود و دامنه وظايف و تكاليف دولت و در نتيجه افزايش اهميت نقش ماليه در سازمان حكومت بود.
نظريههاي اقتصادي در مورد نقش دولت
در قرن 18 (1850) با تحولات صنعت در انگلستان آغاز شد( دوره ليبراليسم آداماسميت) و همراه با انديشههاي كلاسيك بود. دخالت محدود دولت در امور اقتصادي آداماسميت نظريهپرداز كلاسيك دركتاب معروف خود ثروت ملل وظايف دولت را:
الف: ايجاد ارتش و نيروي انتظامي، براي حفظ جان و مال از دشمن
ب: برقرارري قوانين لازم، ايجاد دادگاهها و تأسيس نيروي انتظامي داخلي براي برقراري نظم و اعمال قانون و جلوگيري از تجاوز افراد به حقوق يكديگر
ج: فراهمنمودن كالا و خدمات مورد نياز