این پاورپوینت در مورد نقش استعاره های سازمانی و پارادیم های اجتماعی در مدیریت پیشرفته سازمانی در 150 اسلاید زیبا و شامل مقدمه،تعریف، نقش استعاره های سازمانی و پارادیم های اجتماعی در مدیریت پیشرفته سازمانی،مفهوم استعاره,نظریه و تئوری های سازمانی,استعاره و تئوری های سازمانی در مدیریت پیشرفته سازمانی, استعارههای سازمانی,محدودیتهای استعاره ها,پارادیمهای اجتماعی،استعاره سازمانی و...و منابع می باشد.
قسمتی از متن در زیر آمده است:
*تعریف استعاره : ”استعاره" یعنی چیزی (مشبه) را به چیز دیگری (مشبه به) تشبیه کنیم بطوری که ”مشبه به" به ذهن نزدیکتر و برای آن آشناتر است، در حالیکه ”مشبه" از ذهن دورتر است.
*این کار کمک می کند وجوه شبه در مشبه برای ما برجسته تر و قابل درک تر شوند.
*هر استعاره محدودیتهایی نیز دارد و همانطور که برخی ویژگیها را در یک پدیده برجسته می کنند، برخی ویژگیهای آن را نیز مخفی می نمایند
استعاره از طریق مطرح کردن نوعی همانندی بین دو پدیده ای
که شما نمی توانید به طورطبیعی آنها را معادل فرض کنید،شما را به کشف نقاط مشترک بین پدیده مورد بررسی و پدیده ای که بهتر آن را می شناسید تشویق میکند.
استعاره این امکان را فراهم می آورد تا یک تجربه با شباهت به یک تجربه دیگر، شناسایی شوند؛ مثلا زمانی که زندگی را به یک جاده طولانی و پر پیچ و خم تشبیه میکنند از سختیهای جاده برای درک بهتر سختیهای زندگی بهره برده شده است استعاره در فرهنگ لغات به معنی "به عاریت گرفتن" میباشد. در واقع یک صنعت ادبی است که از ویژگیهای مشترک دو پدیده برای توضیح ابعاد نامأنوس پدیده دیگر استفاده میشود. صاحبنظران مدیریت از آن تعاریف گوناگونی ارائه کردهاند. الوانی استعاره را توصیفی میداند که از تشبیه یک پدیده به پدیده ای دیگرکه دارای وجوه مشترکی هستند، به روشن شدن ذهن فرد کمک میکند. صاحبنظر دیگری استعاره را اینگونه تعریف میکند، استعارهها نگاره ها و نقش هایی هستند که از طریق آنها می¬توان به ماهیت سازمانها پی برد
عالم غوطه ور در پارادایم علم ارسطویی یا از حرارت سخن می گوید یا از طبیعت حرارت آفرین، باگذر از علم ارسطویی عالمان دنبال قوانین و جزئیات حرارتند. این تقاوتها ریشه در پارادایم ها، پیش فرضها و نتیجتاً تئوری های متفاوت دارند. با عنایت به این مفاهیم است که می توان به توجیه و تبیین انواع نظریه ها و تئوریهای مورد بحث در مدیریت و یا هرعلم دیگری پرداخت. تئوری فقط حرف زدن نیست که بتواند عملی شود یا نشود بلکه تصویری از واقعیت است که با استفاده از کلمات و الفاظ بیان می شود.
تئوری دارای بار ارزشی نیست یعنی ارتباطی به خوب و بد بودن ندارد بلکه به گونه ای منظم واقعیت را بیان می کند، واقعیتی که می تواند مفید باشد یانباشد. چهره های معروف دوران روشنگری با تأکید بیشتری بر انحصار گرایی روش شناختی پرداخته و کاربرد دانش نظری را تنها در موارد استفاده مستقیم از آن در سطوح فناوری جایز می شمردند.
آراء دوران معاصر درباره نظریه
گرایشات مربوط به آموزه "روش گرایی" و کاربردی یا کارکردی کردن دانش تا قرن بیستم تداوم یافت و تقریباً به صورتی در آمد که تمامی و همه فهم ما از معنی نظریه را شکل بخشید
پیش از آن با وقوع انقلاب صنعتی برخی اندیشمندان به پدیده های درون سازمان توجه نشان داده بودند، مانند آدام اسمیت که یکی از نخستین کسانی بود که به تقسیم کار و نیاز به تخصص در صنعت توجه کرد. اما تأکید او بیشتر بر عوامل تولی، مانند زمین، کار، سرمایه و مدیریت اقتصادی بود که هیچکدام تأکید بر تحلیل سازمان و نظریه های سازمانی را نشان نمی دهد.
اين روند، به ويژه از نيمه دوم قرن نوزدهم واز موقعي كه شناخت علوم از بدنه عمومي فلسفه جدا شده و به شاخه جداگانه اي به نام معرفت شناسي كه به طور مستقل تأسيس يافته، شتاب گرفته و مرزهاي سنتي ارائه دانش انباشته شده در هر رشته اي ، به صورت مجموعه اي از اصول ، قضايا و قوانين مكشوفه آن رشته را، در نورديده است. تنها موقعي يك رشته علمي به ويژه در علوم انساني را واجد اعتبار معرفت شناختي مي دانند كه قادر به ارائه كل داده ها و دانش رشته خود در چهارچوب يك نظريه مادر، كه همان نظريه عام و كلي است، باشد وضعيت فعلي نظريه هاي سازماني به قدري بحراني استكه علاوه بر مشكل«جنگل نظريه ها» كه در دهه60 قرن بيستم توسط هارولدكنتز اعلام شد، از نظر محتوا نيز هر كدام از نظريه ها مشكلات عديدهاي درمعاني، مفاهيم كليدي، گزاره تفاسير و غيره خواهند داشت. تضادها و مغايرتها و پراكندگيها در شكل نظريه هاي سازماني، و علايم « بحران هويتي» در محتواي آنها وجود دارد كه نظريه هاي سازماني به ويژه از دهه 90 قرن نوزدهم ميلادي به آن مبتلا شده اند. در نتيجه، براي روشن كردن، تجزيه و تحليل و چگونگي رويارويي با چنان بحران نظري، نگاهي اجمالي به مباني فكری و فلسفي راهگشا خواهد بود.
بنابه اشارات بالادر رابطه عوامل تأثیرگذار بر ذهنیت نظریه پرداز جا دارد به تعریف معرفت علمی از دید مولکی بپردازیم، وی اظهار می دارد که معرفت علمی ضرورتاً روایتی از جهان مادی عرضه می دارد که به میانجیگری منابع فرهنگی موجود قابل دستیابی است و این منابع به هیچ وجه قطعی و مسلم نیستند.
بسیاری از نظریه ها برای مطالعه جنبه های ایستای سازمان طرح شده اند.
همه نظریه ها بر اساس واحد تحلیلی که برای بررسی و پژوهش انتخاب می شود فرق می کنند
با توجه به اینکه هم نظریه های کلاسیک سازمان و هم نظریه های جدیدتر هنوز مورد انتقاد و آزمون قرار می گیرند، نمی توان همواره از یک نظریه سازمانی برای مطالعه سازمانهای گوناگون و یا همه جنبه ها و ابعاد مختلف سازمان و کارکردها و رفتارهای سازمانی سود جست
در نظریه های نمادگرا، سازمان به مثابه "فرهنگ " درنظر گرفته و مدیر نیز به منزله "یک مظهر فرهنگی" که می خواهد سمبل و نماد سازمان باشد، مد نظر قرار می گیرد. در نظریه های فرانوگرا سازمان را به مثابه "یک تصویرشکل گرفته از قطعات مجزا" در نظر گرفته و مدیر را نیز به منزله "یک نظریه پرداز هنرمند" مد نظر قرار می دهد، هنر مندی که اجزایی منفصل را برای دستیابی به یک تصویر منسجم کنار هم می چسباند و آن ها را ترکیب می کند و طرح کلی را متناسب با تصویری که در ذهن خویش دارد، شکل می دهد. و از طرفی یکی از مشکلات اساسی مدیران در استفاده از نظریه ها به پاردایم های آنان مربوط شده است.(فرجاد ومختاریان1386) در اینجا لازم است که نگاه مختصری به تعاریف و انواع پارادایم ها داشته باشیم.
پارادایم نوعی جهان بینی است که ماهیت "جهان" جایگاه فرد در آن و دامنه ی روابط احتمالی او نسبت به جهان و اجزاء آن را مشخص می کند، همانطور که علم الهیات و علم کیهان شناسی چنین می کند. باورهای موجود در پاردایم ها از آن جهت اساسی و بنیادی اند که با ایمان پذیرفته می شوند و هیچ راهی برای اثبات حقیقی بودن آن ها و جود ندارد.
تئوری انتقادی بیانگر چندین مجموعه پارادایم جایگزین است که شامل نئو مارکسیسم، فمنیسم، ماتریالیسم، و پژوهش مشارکتی بوده و سالهاست بوسیله صاحبنظران محور بحث وبررسی هستند. در حقیقت تئوری انتقادی ممکن است به سه حوزه ی فرعی : فراساختار گرایی، پست مدرنیزم وترکیبی از این دو تقسیم شود
ارکان اثبات گرایی
هستی شناسی: در این هستی شناسی فرض می شود که یک واقعیت قابل درک وجود دارد که از طریق سازوکارها و قوانین طبیعی تغییر ناپذیر، قابل درک است.
شناخت شناسی: دوگانه گرایی و عینیت گرایی. چنین فرض می شودکه پژوهشگر و "پدیده مورد بررسی" وی دو مقوله مجزا از هم هستند وپژوهشگر می تواند بدون این که بر پدیده ی مورد بررسی تاثیر بگذارد یا از آن تأثیر بپذیرد آن را مورد مطالعه قرار دهد؛ تا زمانی که محقق دقیقاً فرآیند علمی پژوهش را دنبال کند ارزش ها و تعصبات پژوهشگر بر مطالعه ی پدیده تأثیر نخواهند گذاشت.
ارکان فرا اثبات گرایی
هستی شناسی : رئالیسم انتقادی هستی شناسی پارادایم فرا اثبات گرایی معتقد است که واقعیت وجود دارد اما به علت ناقص بودن سازوکارهای ذهنی انسان و ماهیت تعاملی پدیده ها با یکدیگر واقعیت به صورت ناقص درک می شود روش شناسی: تجربه گرایی و دستکاری اصلاح شده. تأکید بر تکثر انتقادی (گونه اصلاح شده ای از تکثر گرایی) به عنوان شیوه یا را ابطالپذیری (نه تأیید پذیری) فرضیه ها متمرکز است شناخت شناسی: ذهنیت گرایی وتعاملی. فرض می شود که پژوهشگر و پدیده مورد بررسی به طور تعاملی با هم پیوند دارند وارزشهای پژوهشگر و سایرین بر پدیده مورد بررسی تأثیر می گذارد.
روش شناسی:
گفتگو وبحث دیالکتیکی ماهیت تعاملی پژوهش مستلزم گفتمان بین پژوهشگر و آزمودنی های پژوهش است؛ گفتگو باید ماهیتاً دیالکتیکی باشد تا سوء برداشت ها و غفلت ها به نوعی آگاهی تبدیل شود و پی برده شود که چگونه ساختار ممکن است تغییر داده شود و کنش های لازم برای تأثیرگذاری بر تغییر درک شود.
شناخت شناسی : ذهنی گرایی و تعاملی بودن پژوهشگر و پدیده مورد بررسی چنان بهم پیوند خورده اند که بی تردید یافته های پژوهش ماحصل این پیوند است یعنی از طریق این پیوند خلق می شوند. بنابراین تمایز متعارف بین هستی شناسی و شناخت شناسی رد مورد تئوری انتقادی اجتناب ناپذیر می شود. روش شناسی: هرمونتیکی و دیالکتیکی. ماهیت متغیر و شخصی سازه های اجتماعی، دلالت برآن دارد که سازه های فردی می تواند فقط از طریق تعامل بین ومیان پژوهشگر و پاسخ دهندگان ظهور یافته و پالایش شود
رابطه نظریه و عمل
نظريه ها براي مديران روش تفكري منسجم در مورد رويدادها فراهم مي سازند .مديريت به عنوان هنر وعلم كاربرد دانش در مشكلات اداري وسازماني ، نياز مند استفاده از نظريه هاي مناسب براي درك عميق تر مشكلات روزمره مديريت وسازمان به منظور ارائه را ه حلهاي علمي براي رفع آنها ست. مدير با توسل به نظريه هاي مناسب مي تواند ريشه مشكلات راشناسايي وفرضيه هايي را براي عملي پيشنهاد كند.
نظريه به عنوان فرايندي روشمند مي تواند تحليل موفقيتها و شكستهاي برنامههاي مختلف را ارائه كرده ومدير را از روش « آزمون وخطا » باز دارد .مدير براي توجيه نوع وميزان مداخلات خود در فعاليتهاي مختلف مديريتي وسازماني نيازمند ، استفاده از نظريه به عنوان يك ساخت نمادين است.
به كار بستن نظريهها توسط مديران موجب توسعه مدلهاي ذهني ميشود كه اين فرايند خود موجب افزايش اثر بخشي مداخلات مدير در امور مختلف و نيز فهم و درك مناسب رفتارهاي مختلف و علل آن ميشود.استفاده از نظريهها موجب ايجاد يك تصوير بزرگ ميشود كه تبيين كننده و نشان دهنده مسائل، ابعاد و مشكلات مديريتي و سازماني در قالب جامع آن براي مديران است.
امروزه مديريت يكي از حوزههاي در حال پيشرفتي است كه به طرز فزايندهاي متكي به رشد بنيادهاي تئوريك است. تحقيقات نظريهمدار ميتواند اساس و تكيه گاه موثري براي پيشرفت و بهبود «عمل مديريتي» فراهم سازد، بنابراين براي پيشرفت در عمل مديريت، نيازمند توسعه نظريه و كاربرد مناسب آن هستيم.
زماني ميتوان شاهد حرفهاي شدن مدير در عمل و فعاليت حرفهاي اش بود كه تحقيقات علمي و بنيانهاي نظري از اين جريان حرفهاي شدن حمايت كنند
وجود نظريه هاي عملي در كنار نظريه هاي شخصي و ضمني مديران ميتواند باعث افزايش كارايي مديران درمهارتهاي مختلف فني،انساني و ادراکي شود. نظريه با ايجاد يك سيستم توصيفي موجب ارتباط اطلاعات مختلف و پراكنده