اگر چه ما از دیر باز به نفوذ فنون در سایر زمینه نای زندگی انس گرفته ایم، ولی نفوذ فنون به عرصه معماری هنوز موجب نگرانی معماران می باشد و این سوال را برای آنان مطرح می کند که آیا طرح ریزی عقلانی و عینی و استفاده از سیستم های فنی در معماری اصولا این امکان را برای معماران باقی می گذارد که علاوه بر هویت مهندسی شخص خود هویت معماریشان هم حفظ شود یا نه؟ پاسخ این سوال که چندان تازه هم نیست در اندیشه و افکار پیشتازان معماری نوین به این صورت تبلور یافته که یک مهندس معمار نه تماما مهندس فن است و نه تماما یک هنرمند، زمانی می توان گفت یک مهندس معمار بر حرفه خود مسلط است که داده های فنون را به طور کامل جذب کند و به علاوه قدرت هنری اش به او اجازه خلق فضاهایی را دهد که به راحتی قابل درک و تجربه باشند. مهم، ترجیح یکی از این دو توانایی مهندس معمار بر دیگری نیست، بلکه ترکیب این دو به منظور دستیابی به یک نتیجه درخور دارای اهمیت است. وقتی یک مهندس معمار تعهدی کلی را قبول می کند، معماری وی، یک معماری جامع می شود، چرا که باید کلیه جوانب کار_ چه هنر وچه فن_ را مد نظر قرار دهد. به کار گرفتن سیستم های ساختمانی در مرحله اول کار مستلزم تحلیل عملکرد و امکانات فنی اجرا می باشد و در مرحله دوم به کمال مهارت خلاقه معمار در تعبیر این داده ها بستگی دارد تا بتواند سیستم های مناسبی برگزیند. این روال کار به طور اجتناب پذیری به خلق اثر جامع معماری می انجامد که در چنین حالتی دیگر نمی توان بین چگونگی عملکرد، اجرا و کاربری یک بنا، ترجیحی قائل شد