دين ايران باستان بيشتر به سبب قلت اسناد و شواهد امري است راز گونه و مشكل. چون به اشارات و كنايات متون اخير توجه كنيم شايد به سطحي از اعتقادات بدوي ديني پي ببريم. "خدايان طبيعي" پرستش مي شد. شايد اين خدايان در محيطي از انديشه وتفكرات مناسب و وظايف فرمانيفرمايان كه محدود به جنگ و با روري يا تناسل بود شايستگي داشتند. ميان دين كهن ايرانيان و هندويان پيوندهاي فكري مشاهده مي شود كه مربوط به زماني پيش از مهاجرت اين دوگروه هند و اروپائي. بعضي خدايان پديد آمدند ك نماينده مفهوم نام خويشوند مانند ميترا كه به معني پيمان است. كرامات اخلاقي به گروهي زا خدايان كه در ايران به نام اوراها شناخته شدند اختصاص يافت. در چنين محيطي زرتشت به جهان گام نهاد. روايات و شواهد زباني, زمان زندگي او را حدود 600 پ. م. و جايگاه موعظه و ارشاد او را در شرق ايران مشخص مي كند.تصادفا به چشم و پشتاسب پادشاه ما قبل تاريخ پايگاهي يافت. اما مضمون سخنان و آموزش هاي او چه بود؟