یک مدرس ادبیات فارسی در مقالهای به بررسی سه جنبه از کاستیهای روششناختی و اشتباهات علمی در کتابهای فارسی دوره متوسطه دوم پرداخته است.
بررسی اشتباهات علمی در کتابهای فارسی
ادبیات فارسی فقط گنجینه ادب نیست، میراث نخبگان و نوابغ یک تمدن چندهزارساله است که در دورهای جز پهنه شعر و ادب، میدانی فراخ برای بروز نبوغشان نمانده بود.
هامون سبطی مدرس ادبیات فارسی در مقاله زیر به بررسی سه جنبه از کاستیهای روششناختی و اشتباهات علمی در کتابهای فارسی دوره متوسطه دوم پرداخته است.
عمده آنچه در ادامه میآید در این سه سرفصل میگنجد:
1ـ نبود خط فکری و الگوریتم آموزشی: آموزهها و تمرینهای ادبی و زبانی در هر سه کتاب فارسی دوره دوم متوسطه، دچار ناهمگامی و نابهجاییند یعنی هیچ ترتیب منطقی و عقلانی برای پیشی و پسیشان نمیتوان یافت.
2- آموزش ندادن مفاهیمِ عمیق و پیچیده درکنارِ توضیح واضحات: مفاهیم عمیقی همچون تفاوت زبان و ادبیات، زمینههای ادبیات حماسی، دلایل تحول شعر فارسی در گذر زمان، تفاوت شعر نو و شعر کهن، یا حتی نکاتی چون تفاوت ایهام و ابهام، تفاوت اغراق و خرقِ عادت، تفاوت اجزای جمله با ارکان جمله در این سه کتاب وانهاده شده یا کشف و تحلیلش برعهده دانشآموز و دبیر گذاشته شده است اما درکنارش، نکاتی پیش پا افتاده و ابتدایی آموزش داده شده است.
3- اشتباهات علمی بزرگ متاسفانه این اشتباهات از بیدقتی یا شتابزدگی حکایت دارد.
اما علت این ضعفها هرچه باشد، راهِ برونرفت از این وضعیت ناسزاوار که دامنگیر کتابهای وزارتی در اغلب درسهاست عمل کردن به مصوبه معطل مانده 828 شورای عالی آموزش و پرورش و یاری گرفتن از توانمندیهای بخش غیردولتی در نگارش کتابهای درسی ودر طرحریزی راهبردهای آموزشی است.
آموزش و پرورش ملک مطلق عدهای نیست. قانونی که از سال 89 تصویب شده و به امضای رئیس جمهور وقت نیز رسیده است، اگر اجرا شود دیگر شاهد چنین اشتباهاتی در کتابهای درسی نخواهیم بود.
اشتباهات علمی و روش شناختی در کتابهای فارسی نونگاشت وزارت آموزش و پرورش
فارسی 1" زبان وادبیات فارسی سال دهم"
1. بیت زیر را براساس ترتیب اجزای جمله در زبان فارسی، مرتّبّ کنید. " تمرین 2، ص 15، فارسی 1
«گشت یکی چشمه ز سنگی جدا / غلغله زن، چهرهنما، تیز پا» پاسخ گفتن به این تمرین در گرو دو چیز است:
1ـ شناخت اجزای جمله در زبان ادبی فارسی
2ـ دانستن ترتیب عادی اجزای جمله در فارسی معیار
آموزش مورد نخست، در ص 55 کتاب فارسی 3 در سال دوازدهم (دو سال بعد) به پایان میرسد و مورد دوم، به شکل بسیار ناقص و ابتدایی در صفحه 85 این کتاب آموزش داده میشود.
2. آمیختن دو یا چند حس، در کلام را «حسآمیزی» میگویند، مانند «حرفهایم مثل یک تکّّه چمن روشن بود.»
در این نمونه، سپهری از «روشن بودن حرف » سخن گفته است. «روشن بودن » امری دیدنی و «حرف»، شنیدنی است. شاعر در این مصراع، دو حسّ بینایی و شنوایی را با هم آمیخته است. "تمرین3 ، ص 15 فارسی 1"
حسآمیزی مفهومی بسیار وسیعتر و زیباتر دارد، از آنچه در اینجا آمده است. حسآمیزی آمیختن یک حس، با پدیدهای نامربوط است نه لزوماً آمیختن دو حس با هم همچنانکه ترکیبهایی نظیر «بامزه نوشتن»، «خواب لطیف»، «رنگ رفاقت» یا «بوی توطئه» حسآمیزی دارند اما تنها یک حس در آنها حضوردارد.
3. هر واژه یک معنای اصلی و یک یا چند معنای غیراصلی دارد به معنای اصلی واژه، معنای حقیقی و به معنای غیراصلی آن، معنای مجازی میگویند. " تمرین 4 ص 15، فارسی 1"
تفاوت بسیار است میان معنای غیراصلی "غیرمستقیم" واژهها و کاربرد مجازی واژهها؛ مثلاً در فارسی امروز «پروانه» یک معنای مستقیم دارد "نوعی حشره" و چند معنای غیرمستقیم و غیراصلی. معانی غیرمستقیم تنها در شبکه همنشینی واژهها قابل برداشتند؛ مثلاً در ترکیب "پروانه ساخت"، "پروانه" یعنی "جواز و اجازه" و نکته این جاست که دلالت لفظ "پروانه" بر معنای "جواز و اجازه" کاربرد مجازی آن هم نیست چه رسد به آرایه مجاز.
4. به واژههایی که در پایان دو جمله بیایند و از نظر صــامت و مصــوتهای پایانی، وزن یا هر دوی آنها هماهنگ باشــند، کلمات "مُسجَََّّع" و به آهنگ برخاسته از آنها "سجع" میگویند. "تمرین 4، ص 57 ، فارسی 1"
تشخیص هماهنگ بودن دو واژه در "وزن" نیازمند آموزش است. تشخیص وزن کلمه موضوعی نیست که در یک کلمه به آن اشاره کنیم و بگذریم، بلکه به یک تا چند صفحه توضیح نیازدارد.
5 از متن درس برای نمودار زیر دو گروه اسمی مناسب سپس به کمک آن جاهای خالی را پر کنید. "تمرین 2، ص 66 فارسی 1"
از کاستی جملهبندی تمرین که بگذریم این نمودار اساساً غلط است. آنچه در پسِ مضافالیه میآید ،«مضافالیهِ مضافالیه» است.
6. به بیت زیر توجه کنید. "تمرین 3، ص 67، فارسی 1"
"بید مجنون در تمام عمر، سر بالا نکرد / حاصل بیحاصلی نبود به جز شرمندگی"
در این بیت، شاعر بر ای شکل ظاهری و آویزان بودن شاخهها و برگهای درخت بید، علّتی شاعرانه اما غیرواقعی آورده است و آن سرافکندگی بید به سبب بیحاصلی است .
وقتی شاعر یا نویسنده دلیلی غیرواقعی اما ادبی برای موضوعی بیان کند به گونهای که بتواند خواننده را قانع کند، آرایه "حسن تعلیل" پدید میآید.
حسن تعلیل یکی از زیباترین آریهها در ادبیات فارسی است. آفرینشش نبوغ میخواهد و یافتنش هوشمندی. قناعت کردن به یک مثال از این آرایه انصاف نیست اما نارواتر این که همین یک بیت نیز بیشتر به "اسلوب معادله" میزند تا "حسن تعلیل" و البته تمییز میان اسلوب معادله و حسن تعلیل نیز نیازمند حدت ذهنی است.
مفهومی مانند "مجاز" را که اغلب یک رخداد زبانی است بی هیچ التذاذ ادبی، تا حد اشباع در تمرینهای هر سه کتاب به میان کشیدن و آنگاه از آرایشهای روحنواز ادبیات به سرعت و سادگی گذرکردن کار آشنایان با ادب فارسی نیست. "از کاستیهای نگارشی و سجاوندی این بخش از متن کتاب درسی میگذریم".
7. به بیت زیر توجه کنید:
"برکن ز بن این بنا که باید / از ریشه بنای ظلم برکََند"
در مصراع اول، مقصود شاعر از "بنا" مفهوم "ظلم" است یعنی شاعر "ظلم" را به "بنا" تشبیه کرده است سپس به سبب شباهت آن دو به هم مشبه ظلم را حذف کرده و فقط مشبّّهبه "بنا" را ذکر کرده است تا شباهت را تا مرحله یکی شدن نشان دهد به این تصویر خیال انگیز ،"استعاره" میگویند.
در استعاره یک طرف تشبیه "مشبّّه یا مشبّّهبه" ذکر نمیشود. "تمرین 3، ص 70، فارسی 1"
این توضیح برای آرایه مهم و زیبایی چون استعاره ناقص است اتفاقاً در این بیتِ نمونه، هر دو طرف تشبیه ذکر شده است مشبهبٌه "ظلم" در مصراع دوم حضور دارد. دانشآموز چگونه باید این تناقض میان تعریف و مثال را برای خود توجیه کند؟
در صفحه 81 کتاب فارسی 1، "برای" که از رایجترین حروف اضافه است ،حرف ربط وابستهساز شمرده شده است.
.در شیوه عادی، اصل بر این است که نهاد همه جملهها در ابتدا و فعل در پایان قرار گیرد. "تمرین 3، ص 86، فارسی 1" در این جا، ترتیب عادی اجزای جمله بسیار محافظه کارانه و لرزلرزان بیان شده است و همراه با اشتباه.
اشتباه نخست اینکه "نهاد" در اغلب جملهها به قرینه شناسه فعل حذف میشود، اما نبودن نهاد در ابتدای این جملات، آنها را از حالت عادی خارج نمیکند.
وانگهی، تکلیف جای مفعول، متمم، مسند و سایر اجزای جمله چه میشود؟ با این تعریفِ ناقص چگونه انتظار داریم دانشآموز به تمرین شماره 2 قلمرو زبانی در نخستین درس همین کتاب "مورد 1 این جستار" پاسخ دهد؟
همچنین با این تعریف ترتیب اجزا در جملههایی مانند "عشقبازانِ چنین مستحق هجرانند" یا "صبا غنچه را خار در دل شکست" باید عادی فرض شود؟ هر دو با نهاد آغاز شدهاند و به فعل پایان یافتهاند. "ناگفتن بهتر از نادانسته گفتن است."
10. وقتی میگوییم "بهار" به یاد چه چیزهایی میافتید؟
درخت، گل، شکوفه، جوانه، شکفتن و. .. از چیزهایی هستند که به ذهن میرسند و به صورت یک مجموعه یا شبکه با هم میآیند به این گونه شبکهها یا مجموعهها "شبکه معنایی" میگویند. "تمرین 2، ص 101، فارسی 1"
این مثال از شبکه تداعی واژهها در حد دوره پیش دبستانی است نه سال یازدهم متوسطه دوم.
11. حماسه در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است و در اصطلاح ادبی، شعری است با ویژگیهای زیر:
داستانی، قهرمانی، قومی و ملی حوادثی خارقالعاده بر پایه این توضیح، این درس را با متن روانخوانی "شیرزنان" مقایسه کنید. "تمرین 4، ص 109، فارسی 1"
نویسندگان در چند صفحة قبل "ص 101" ارتباط میان "بهار و گل و شکوفه و جوانه و شکفتن" را آموزش میدهند، اما هنگامی که به مفهوم مهم و مبهم عناصر حماسه میرسند، از آموزش تنزده و آن را به دانشآموز و دبیر میسپارند؟ در ص 106 کتاب فارسی 2 و ص 106 کتاب فارسی 3 نیز این کمکوشی تکرار شده است.
به نمونههای زیر توجه کنید. "تمرین 1، ص 138، فارسی 1"
این نمودار در حد لوحههای اول ابتدایی است نه کتاب فارسی سال یازدهم دوره متوسطه دوم.
13. در زبان فار سی، نشانههایی هست که با آن ها کسی یا چیزی را صدا میزنیم، مانند "آی، ای، یا ،ا" به این واژهها نشانه ندا میگوییم. اسمی که همراه آنها میآید منادا نام دارد مانند "ای خدا!"
گاهی منادا بدون نشانه به کار میرود در این گونه موارد به آهنگ خواندن جمله باید توجه کنیم.
یک بند بنویسید و در آن سه نشانه ندا به کار ببرید. "تمرین 2، ص 144، فارسی 1"
بی اطلاعی از مقدمات زبانشناسی موجب شده است که در کتاب درسی، اصطلاح علمی "آهنگ" به جای اصطلاح علمی "تکیه" به کارگرفته شود. آهنگ مربوط به نوع تلفظ جمله و بالا رفتن یا پایین آمدن بسامد صوت هنگام ادای جمله است. تکیه اما تأکید بر یک هجا، از میان هجاهای یک واژه است. در زنجیره گفتار آنچه نشان میدهد اسمی "منادا" است آمدن تکیه بر هجای آغازین آن است. در سایر موارد هجای پایانی اسمها در فارسی تکیه میگیرد.
فرهاد، به میدان درآ "منادا" . فرهاد به میدان درآمد "نهاد".
فارسی 2 "زبان و ادبیات فارسی سال یازدهم"
واژه دیگر امروزه غالباً به عنوان صفت مبهم، در جایگاه وابسته پسین به کار میرود مانند "بهارِ دیگر، از راه رسید" در متون کهن، گاه این صفت مبهم در جایگاه وابسته پیشین قرار میگرفته است مثال "دیگر روز، برای تفرج به بوستان رفت" تمرین 2، ص 14، فارسی2
آنچه در سطر نخست آمده، نادرست است. امروزه در زبان فارسی "دیگر" غالباً بهعنوان قید به کار میرود نه صفت مبهمِ پسین؛ نمونه "دیگر کارمان تمام شده است" ، "دیگر او را ندیدم"، "دیگر بهار از راه رسیده است".
وانگهی با کدام نگاه روششناختی، نخستین گزاره دستوری کتاب درسی باید چنین نکتهای باشد؟
همانطور که پیش از این خواندهایم، هر جمله دو قسمت دارد: نهاد، گزاره. نمونه "خالهام، مرا نخستین بار از طریق سعدی با شعر شاهکار آشنا کرد". خالهام "نهاد" و مرا نخستین بار از طریق سعدی با شعر شاهکار آشنا کرد "گذاره" است.
نهاد، کلمه یا گروهی از کلمات است که درباره آن خبری میدهیم؛ یعنی صاحب خبر است.
گزاره، خبری است که درباره نهاد داده میشود.
در بند پنجم درس، جملهها را مشخص کنید سپس نهاد و گزاره هر یک را در جدول زیر بنویسید "تمرین 4، ص 44، فارسی2"
آموزش "نهاد و گزاره" در کتاب فارسی سال یازدهم، پس از آن همه تمرین پیچیده با موضوعاتی همچون تعیین ترتیب و نقش اجزای جمله، نوع "را"، جهش ضمیر و ... که در کتاب دهم و یازدهم طرح شده است، چه توجیهی دارد؟ پر کردن جای خالی؟ درضمن، مگر فقط جملات خبری نهاد دارند؟ نهاد "صاحب خبر" است! متاسفانه حتی تعریف نهاد هم در کتاب درسی نادرست آمده است.
3. سال گذشته خواندیم که در شیوه بلاغی، جای اجزای کلام در جمله، تغییر میکند، اما در متن آموز شی، مطابق با شیوة عادی ونوشتار معیار، نهاد در آغاز جمله و فعل در پایان قرار میگیرد .)تمرین 2، ص 56، فارسی2(
نویسندگان کتاب درسی، باز هم در آموزش ترتیب عادی اجزای جمله )نهاد، مفعول ،متمم، مفعول مجرد، مسند، فعل و ...( فقط به آنچه در سال دهم گفته بودند، بسنده کردند .همان توضیح واضحات بدون آموزش نکات کاربردی و سودمند برای گشایش پیچیدگیهای متن.
4. توجه: پیوندهایی نظیر "و، اما، ولی، یا ،..." جملههای ساده را به هم پیوند میدهند.
اکنون، در بند پایانی درس، جملههای مرکب و پیوندهای وابستهساز را مشخص کنید. "تمرین 3، ص 63، فارسی2"
برای آنکه دستور میداند، این اشتباه بزرگ در کتاب درسی غیرقابل تحمل است. پیوندهای همپایهساز میان جملههای پایه، پیرو یا مستقل میآیند. "ساده بودنِ" جملهها هیچ ارتباطی با آمدن یا نیامدن پیوند همپایهساز میان آنها ندارد.
5. توجه : همان طور که میدانید هر گروه اسمی یک هسته دارد. "تمرین 3، ص 79، فارسی2"
هر گروه اسمی میتواند یک، دو یا چند هسته داشته باشد، نویسندگان کتاب درسی با مفهوم اساسی همپایگی، الفت ذهنی ندارند.
6. جملههای زیر را بخوانید: "تمرین 3، ص 144، فارسی2"
الف: "طبیعت، زیبا است".
ب: " طبیعت، زیبا آفریده شده است".
واژه "زیبا" را از کدام جمله میتوان حذف کرد؟
میبینید که جمله "الف" پس از حذف واژه "زیبا" بیمعنا میشود؛ چون "زیبا" مسند جمله و از اجزای اصلی آن است ولی جمله "ب" پس از حذف "زیبا" همچنان کامل است چون "زیبا" در این جمله قید است و حذف آن نقصی در ساختار جمله ایجاد نمیکند.
اکنون، هر یک از واژههای زیر را در دو جمله به گونهای به کار ببرید که در جمله نخست، "مسند" و در جمله دیگر "قید" باشد.
میبینیم که "امکان حذف از جمله" به عنوان معیار تشخیص "قید" معرفی شده است که نشانه بی اطلاعی نویسندگان از اصول علم دستور است. حذفِ هر پاره از سخن، میتواند باعث اخلال در نظام معنایی سخن شود. آزمون حذف اجزا، معیار معتبری برای بررسی نظام دستوری زبان نیست و از کتابهای بازاری و هرز آموز وارد کتاب درسی شدهاست. در نمونههای زیر "امروز" قید است ولی به دلیل اهمیت معنایی امکان حذفِ آن از کلام نیست .
دوستانمان کی از مسافرت برمیگردند؟ به امید خدا، امروز.
امروز امتحان برگزار نمیشود، چون تعطیل است.
و در نمونههای زیر مسند را میتوان از جمله حذف کرد بدون آنکه کلام معنایش را از دست بدهد.
شب طولانی بود و غذایی برای خوردن نداشتیم. "طولانی" مسند است.
اگر شما همراه باشید، قطعاً این کار به سرانجام میرسد. "همراه" مسند است.
7. در واژهنامه کتاب فارسی2، ص 162 اشتباهی رخ داده است.
"سست عناصر" که صفت مرکّب است، جمعِ "سست عنصر" معنا شده است.
بدیهی است که جمع بودن جزئی از یک واژة مرکّب موجب جمع بسته شدنش نمیشود.بر پایة این گفته باید فعل جملهای که نهادش "سست عناصر" است، جمع باشد! مثلاً "سست عناصر، همت این کار را ندارند".
و باز هم بر این پایه دانشآموز حق دارد صفتهای مفرد "خوش الحان" یا "کم اولاد" را جمع به حساب آورد!
فارسی 3 "زبان و ادبیات فارسی سال دوازدهم"
1. در بیت زیر "نهاد" و "مسند" را مشخص کنید.
در پیشگاه اهل خرد نیست محترم / هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت. "تمرین 2، ص 28، فارسی3"
یافتن مسند در مصراع دوم این بیت، نیازمند دانستن ریزترین نکتههای دستوری است؛ آنگاه میبینیم که نویسندگان در صفحات 54 و 55 این کتاب، تازه به آموزش ابتدائیات مسند پرداختهاند.
2. در کدام بیتها، یکی از ارکان جمله حذف شده است؟ نوع حذف را مشخص کنید. "تمرین 3، ص 28، فارسی3"
کتاب درسی هیچ تعریفی از ارکان جمله نداشته و ندارد. دانشآموز از کجا باید بداند که منظور نویسندگان از "ارکان جمله" کدامیک از "اجزای جمله" است؟
ورود به مبحث ارکان جمله، نیازمند دید علمی و سواد دستوری است که نویسندگان کتاب با حذف مفهوم "جملههای چندجزئی" وارد آن نشدهاند و دانشآموز از آن بیاطلاع است.
3. همانطور که میدانید گروه اسمی از "هسته" و "وابسته" تشکیل میشود. بعضی از وابستهها نیز میتوانند وابستهای داشته باشند.
اکنون به معرفی سه نوع از وابستههای وابسته میپردازیم:
معمولاً برای شمارش تعداد یا اندازه و وزن موصوف، میان صفت شمارشی و موصوف آن، اسمی میآید که وابسته عدد است و "ممیز" نام دارد. "تمرین3 ، ص 65، فارسی3"
اولاً، وجود وابسته در گروه اسمی اختیاری است نه اجباری. در اغلب گروههای اسمی «وابسته» به کار نمیرود. این اشتباه نشانه الفت نداشتن نویسندگان کتاب درسی با علم دستور است.
در ادامه نیز، آمده است که "ممیز" وابسته عدد است. این تعریف در حد نوآموزان دستور است. ممیز علاوه بر عدد، میتواند وابسته صفات اشاره، صفات پرسشی و صفات مبهم نیز باشد.
4. توجه: ا سم یا هر کلمهای که در حکم اسم "ضمیر صفت جانشین اسم" با شد، در جایگاه مضافالیهِ مضاف الیه، قرار میگیرد. "تمرین3 ، ص 66، فارسی3"
بیدقتی شگفتی است این جمله آموزشی منظور نویسندگان کتاب درسی این بوده است:
علاوه بر اسم، "ضمیر" یا "صفت جانشین اسم" نیز میتواند به عنوان مضافالیهِ مضافالیه به کار رود.
به جملههای زیر توجه کنید"تمرین3 ، ص 105، فارسی3"
1.او در مراغه رصدخانهای بزرگ ساخت.2.از دشمن خود، دوست ساخت. 3.آن نامدار، لشکری عظیم ساخت.4.استاد موسیقی، آهنگ زیبایی ساخت.5.او با ناملایمات زندگی ساخت.
فعل " ساخت " در هر یک از جملههای بالا کاربرد خاصی دارد که با دیگری کاملاً متفاوت است؛ پس واژه " ساخت" در هر یک از کاربردهایش، فعل دیگری است.
فعل "ساخت" در نمونههای 1، 2، 3 و 4 با اندکی تفاوت در معنا ـ کاربردی کاملاً یکسان دارد؛ در هر چهار مورد فعل "گذرا به مفعول" است و فقط در مورد 5، کاربرد دستوری متفاوتی دارد، زیرا گذرا به متمم است.
در واژه نامه کتاب فارسی 3 ص 169 قوت اینگونه معنا شده است: قوت: خوراک،رمق، نیرو !!
تفاوت تلفظّ و تفاوت معنایی دو واژه «قوت» به معنی خوراک و «قوََُّّت» به معنی رمق و نیرو در کتاب درسی سال دوازدهم از چشم نویسندگان دور مانده است؟
به امید روزهایی بهتر برای کتابها و کلاسهای درس.