سایت کاریابی جویا کار

مبانی نظری و پیشینه تحقیق باورهاي غير منطقي و ميزان اضطراب

دسته بندي: مقالات / پاور پوینت
29 اردیبهشت

عنوان: مبانی نظری و پیشینه تحقیق باورهاي غير منطقي و ميزان اضطراب

 

فرمت فایل: word

تعداد صفحات: 75

بشر در ابتدا امراض رواني را پديده اي ماورا الطبيعه مي دانست و از طريق جن گيري به درمان امراض مي پرداخت. مثلا جمجمه را سوراخ مي كرد و روح پليد را آزاد مي كرد.

بقراط (460 تا 370 قبل از م) با تئوري هاي تازه خود اساس اين علم را پايه ريزي كرد. او مركز فعاليت هاي بشر را مغز مي دانست و اختلال در آن را سبب بروز امراض رواني مي دانست.

تلاشي كه از زمان بقراط شروع شده بود به وسيله آريتوس Aritus و سورانوس Soranus ادامه يافت اما با مرگ يكي ديگر از علماي آن زمان به نام گالن Gallen (110-130 ق.م) متوقف ماند.

دانشمندان و حكما حالات نوروتيك را از روزگاران باستان مي شناخته اند ملاي رومي در مثنوي قصه كنيزكي كه دچار سوداي عشق شده بود را مي گويد كه چگونه ناكامي و محروميت حالاتي از بيماري رواني را در او ايجاد كرده بود. طبيب الهي با پرستش و پاسخ نخست از ممالك شهرها و كوي و برزن نام مي برد تا به ديار معشوق مي رسد و سپس نام معشوق را جستجو مي كند و با تدبير حكيمانه كنيزك را درمان مي كند.

بيانات دانشمندان اسلامي چون بوعلي سينا درباره ادراك، احساس، عواطف كه براي تبين آنها از زير بناي زيستي استفاده هاي دقيقي انجام شده و متاسفانه به دليل عدم آگاهي دانش پژوهان مسلمان و يا شايد سهل انگاري آنان ناديده گرفته شده است ميدان بزرگي از تحقيق را در اين زمينه پيش رو قرار مي دهد.

در قرن شانزدهم شخصي به نام وايوز Vives يك قرن قبل از هايز و سه قرن قبل از فرويد درباره افكار و تاثير عواطف بر آن بحث مي كرد و اين نوشته ها شباهت بسياري با نوشته هاي فرويد دارد. پاراسلوس Paraceluses و واير Weyer نيز سعي بر جدائي روان شناسي طبي از الهيات كردند.

در قرن نوزدهم هر چند در زمينه آناتومي و فيزيولوژي اعصاب پيشرفت محسوسي روي داد هنوز توسعه روان شناسي در اختيار فلاسفه اي چون: بيكن (قرن 17) دكارت قرن 18 هابز، مالبوانش و اسپينوزا بود.

در1796 م. ويليام توك Tuke بيمارستاني در انگلستان ترتيب داد و فيليپ پينل pinel در قرن 18 رياست بزرگترين بيمارستان رواني فرانسه را به عهده گرفت و فرايك Fricke در سال 1795 در آلمان گامهايي در همين زمينه برداشت بنجامين راش Rash نيز در سال 1800 در آمريكا به اقدامات مشابهي دست زد.

ظهور مسمريزم Mesmerism در قرن نوزدهم و شناخت هيپنوتيزم در ايجاد پيسكوآناليز و تئوري هاي جديد شخصيت تاثير بسزايي داشت.

شاركو و برنهايم به منظور تحقيق و درمان از روش هيپنوتيزم كمك گرفتند. پيرژانه Jonet نيز با تحقيق در زمينه «از هم گسيختگي شخصيت» به پيشرفت اين زمينه كمك كرد.

روان درماني از سه جريان تاريخي ريشه مي گيرد:

1- روش جادوئي برخورد با مشكلات انساني.

2- روش هاي تداوي مذهبي.

3- روش هاي علمي در روان درماني، (احمد احمدي 1363).

با وجود انكه بشر از ديرباز به نقش سازنده و پر اهميت روابط كلامي در تغيير طرز فكر، احساس و رفتار آدميان واقف بوده و هميشه اين شيوه را در ترغيب افراد به انجام اموري كه مقبوليت اجتماعي داشته است به كار مي داشته معهذا بايد روان درماني را به معنايي كه امروز در روان شناسي باليني مطرح است دانشي نوخاسته دانست گرچه پينل در قرن 18 با سعي در شناخت هر چه بيشتر بيماران روحي و ايجاد روابط انساني با آنان اصول روان درماني را تا حدودي منظور داشت و با وجود انكه در همان قرن مسمر (Mosmer) پديده رواني هيپنوتيزم را در درمان بعضي از ناراحتي ها به كار بست. معهذا بايد اواخر قرن نوزدهم را سالهاي آغاز كاربرد منظم تكنيك هاي روان شناسي در درمان بيماري هاي رواني بدانيم. شاركو (Charcot) با كاربرد هيپنوتيزم و بروئر با تشويق و ترغيب بيماران به بيان آزادانه آنچه در درون دارند و فراهم داشتن محيطي كه در آن بيمار بتواند بدون بازداري هاي گوناگون آنچه مي خواهد بگويد فصل جديدي را در درمان بيماري هاي رواني گشودند. فرويد كه تحت تاثير افكار شاركو و بروئر بود و خود نيز مدتي هيپنوتيزم را در موارد معيني به كار برده بود با مطالعه دقيق روش هاي پيشنهادي اين دو و تجربياتي كه خود اندوخته بود مكتب روان كاوي را بنياد نهاد. نهضت او انگيزه اي بود براي روان شناسان اروپائي و امريكائي كه فصول جديدتري بر كتاب روان درماني بيفزايد و مكاتب نويني را پيشنهاد نمايند (اخوت،1335)

همزمان با فرويد پاولف به قوانيني كه حاكم بر ضوابط پاسخ ها و محرك هاي محيطي بود دست يافت. او نشان داد كه چگونه سگها را مي توان در وضعيتي قرار داد كه باعث بروز رفتار نوروتيك گردد. پاولف بعدا از يافته هاي خود در مورد بيماري هاي رواني استفاده كرد. ثورندايك، واتسون و اسكينر در مورد يادگيري و شرطي شدن تحقيق كردند و قوانين يادگيري و شرطي هاي عاملي را بيان كردند. و نحوه يادگيري رفتار غير عادي را بيان كردند. راجرز (Rogers)به مفهوم «خود» توجه كرد و مزلو، نيازهاي انساني را مورد تاكيد قرار داد و فرانكل اشكال انسان را نداشتن معنايي در زندگي دانست.

مدل درمان علمي ابتدا بيشتر در پزشكي و به وسيله روان پزشكان انجام ميگرفت. ولي از اواسط قرن اخير در رشته هاي ديگري مثل روان شناسي باليني نيز پديد آمد.

روان درماني به عنوان نوعي درمان براي انواع مختلف مشكلات عاطفي و رفتاري به كار رفت. (احمد احمدي 1363).

در روان پزشكي تعدادي نظريه ها يا الگوها به عنوان مدل براي توجيه رفتار انسان مورد استفاده قرار مي گيرند. هر نظريه سبب شناسي، روش درماني مطابق خود را دارد كه بر مدلهاي توضيحي اساسي مختلف رفتار مبتني است. مثلا درمان هاي بيولوژيك، اساسي بيولوژيك براي رفتار قائل است و مداخله هاي مطابق آن درمان هاي بيولوژيك، نظير پسيكوف فارماكونويژك و الكتروشوك درماني را در بر مي گيرد. ساير درمان ها رفتار را از ديدگاه هائي غير بيولوژيك مي بينند. و مداواهايي مطابق آن به طور كلي اصطلاحاً روان درماني ناميده مي شود. (كاپلان و سادوك 1990).

تعريف روان درماني

لوئيس ولبرگ (Wolberg, Lewis) يكي از بزرگترين روان درمان گري هاي جهان در تعريف روان درماني مي گويد: «روان درماني عبارت است از درمان مشكلاتي كه ماهيت عاطفي دارند. اين درمان بر اساس روش هاي روان شناختي و به وسيله يك فرد متخصص كه با بيمار ارتباط خاص حرفه اي برقرار مي كند و به منظور هاي زير انجام مي شود:

1- برطرف كردن، تغيير دادن و يا متوقف كردن علائم بيماري.

2- مداخله در الگوهاي نابهنجار رفتار.

3- تقويت رشد و تكامل جنبه هاي سالم و مثبت شخصيت.

(سعيد شاملو 1367)

منظور از روان درماني درمان اختلالهاي رواني به كمك تدابير روان شناختي است (و نه تدابير جسماني و زيستي) اين اصطلاح شيوه هاي درماني گوناگوني را در بر ميگيرد كه همه معطوف به ياري دادن به بيمار رواني است تا قادر شود رفتار و احساساتش را به گونه اي تغيير دهد كه بتواند از شيوه هاي بهتري براي كنارآمدن با فشارهاي رواني و مردمان پيرامون خود بهره گيري كند (تكينسون و ديگران 1983).

ماير (Meyer, N-D) از درمان به عنوان داد و ستد ياد مي كند و منظور او تمايل و توجه دو جانبه پزشك و بيمار در جريان درمان مي باشد و تاكيد مي كند كه پزشك الزاماً بايد خود را از هرگونه توجيه ثابت اجباري كه ناشي از عقيده به موازين علمي قبلي و روش هاي سابق است، پرهيز كرده ديدي كلي داشته باشد، به طور خلاصه مي توان نظريه درماني ماير را به شرح زير بيان كرد:

- درمان رواني بايد متوجه رفتار مداوم فرد در محيط يعني در زمينه اجتماعي فرد باشد. زيرا نمونه هاي بارز رفتاري در هر زمان فرضي، نماينده مقطعي از شخصيت است. مفهوم اين روش ، موضوع تهيه كامل شرح حال بيمار است.

- درمان بايد در اطراف هر يك از سطوح تلفيقي شخصيت كه مي توان آن را به عنوان مبدا اصلي اختلافهاي كلي فرد، تصور نمود، متمركز باشد (ايزدي 1356)

روان درماني به عنوان يك تكنيك درماني در واژه نامه روان پزشكي چنين تعريف شده است:

رسيدن به كششها يا سائق هاي غريزي واپس زده و دفاعهاي فرد در برابر اين كشش ها از راه تحليل تداعيهاي آزاد، تفسير روياها- هيجان ها و رفتارهاي فرد. (Rowe , 1984).

 

فهرست مطالب

تعريف روان درماني

اهداف روان درماني

درجات رواني درماني

روش هاي روان درماني

بيماري رواني از نظر فرويد

فرضيه ها و مفاهيم بنيادي روانكاوي

تعريف روانكاوي

هدف روانكاوي و روان درماني تحليل

هدف روان درماني تحليل گر1

انسان از ديدگاه مكتب رفتار گرائي

فرضيه هاي رفتارگراي

بيماري رواي از ديدگاه مكتب يادگيري

رفتاردرماني

تكنيك هاي رفتاردرماني

رفتار درماني شناختي

انسان ازديدگاه روان شناسي انسان گرايي

اصول و فرضيه هاي روانشناسي انسان گرايي

روان شناسي شناختي

فرضيات شناخت درماني

انسان در نظريه شناختي

بيماري رواني در نظريه شناختي

اهداف روان درماني شناختي

روش و شيوه شناخت درماني

نقش درمانگر درنظريه شناختي

فنون و اجزا شناخت درماني

محدوديت هاي شناخت درماني

نظريه درماني عقلاني عاطفي (اليس)

مفاهيم بنيادي نظريه اليس

نظريه شخصيت اليس

اضطراب و بيماري رواني در نظريه عقلاني و عاطفي

تفكرات غير منطقي

روان درماني در نظريه عقلاني عاطفي

فرايند درماني

نقش درمانگر

اضطراب

سطوح اضطراب

خلاصه

مباني نظري اضطراب

نظريه هاي يادگيري

نظريه هاي اصالت وجودي

نظريه هاي شناختي

نظريه هاي زيست شناختي

عوامل اضطراب و تنيدگي

پاسخ هاي سيستم ايمني

پاسخ هاي شناختي به اضطراب

دو مورد از تحقيق انجام شده در زمينه اين پژوهش

منابع

 


روان شناسی
قيمت فايل:10000 تومان
تعداد اسلايدها:75
خريد فايل از سايت مرجع
دسته بندی ها
تبلیغات متنی