فرمت فایل: word
تعداد صفحات: 90
واژه مشاركت در اصل لغتي عربي از ريشه ( شركت) و در باب مفاعله مي باشد. در فرهنگ فارسي مشاركت به معناي « باهم شريك شدن ، شركت كردن باهم » آمده است. ( عميد، 1369: 1807 )
كلمه مشاركت در كتاب فرهنگ معين به معني شركت كردن و انبازي كردن آمده است:
- مشاركت در منافع يا عبارت ديگر سهيم شدن در سود يا زيان مادي ؛
- مشاركت در ملك و حكومت به معناي مشاركت در تصميم گيريهاي سياسي.
علاوه بر فرهنگ معين در ديگر كتب لغت نيز مشاركت بيشتر به معناي « شركت كردن با يكديگر در انجام كاري و شريك شدن در منافع كار» آمده است. كلمه مشاركت معادل اصطلاح «participation » انگليسي است. اين كلمه از ريشه « part» به معني قسمت، جزءو بخش گرفته شده است و به معني سهيم شدن در چيزي و يا گرفتن قسمتي از آن است. گاهي دو اصطلاح «partnership » و « association » نيز معادل با اصطلاح مشاركت « participation » آورده مي شود.( حامد مقدم، 1373: 285)
واژه مشاركت در تاريخ زندگي اجتماعي انسان به صورت و مفاهيم گوناگون به كار رفته است و در همه يا اكثر زبان ها همكاري، تشريك مساعي، ياريگري، كمك متقابل ، كنش متقابل، همنوايي، مبادله افكار، اشتراك مساعي، سهيم شدن، بسيج مردم، مردم سالاري، مسئوليت پذيري، واگذاري امور، خودگرداني، تقسيم كار، تعامل ، تلاش مشترك، همرأيي، هم انديشي، همفكري، دستياري، همدمي، همراهي، يارمندي، مددكاري، ياوري، اعانت، مددخواهي، دستگيري، خودياري، خوداتكايي، خودمختاري، انبازي،و ...، وجود دارد.
2-1-2- تعريف مفهومي مشاركت
سابقه مشاركت مردمي به سابقه جوامع بشري بازمي گردد از اين رو در منابع جامعه شناسي، روان شناسي اجتماعي ، علوم سياسي در معاني مستقل و در عين حال به هم پيوسته به كار رفته است. از اين رو تعاريف متعددي از مشاركت و مشاركت مردمي ارائه شده است كه در ذيل، به ارائه تعدادي از آنها مي پردازيم:
كورت دپفر مشاركت را اينگونه تعريف مي كند: « مشاركت، به عنوان نسبت مداخله عملي به مداخله هاي مورد نياز است از لحاظ پيگيري موثر فعاليتهاي خاص ، در سطح معيني از نمايندگي براي گروه » .
ساليما عمر در تعريف مشاركت بر تاثير نظام ارزشي جامعه در تعيين هدف ، تاكيد مي كند و مي گويد : « فرايند مشاركت ، مداخله و كنترل مردم ، بيشتر به تعيين آنچه از ديدگاه خود مردم « يك زندگي بهتر » را تشكيل مي دهد منجر خواهد شد ، در اين صورت تصميمهاي مربوط به اينكه چه چيز يك زندگي بهتر را مي سازد ، پيش از آنكه با آنچه مردم مهم و مقدس مي شمارند منافات داشته باشد ، نظام ارزشي آنان را منعكس مي كند » .
« ميسرا » در تعريف مشاركت ، مفهومي كلي ارائه مي دهد و مي گويد : « مشاركت عبارت است از رشد تواناييهاي اساسي بشر از جمله شأن و منزلت انساني و مسئول ساختن بشر در باروري تصميم گيري و عمل، به نحوي كه سنجيده و از روي فكر باشد » . ميسرا ،مشاركت را پديده اي مي داند كه داراي چهار بعد صيانت نفس ، درك نفس ، قدرت تصميم براي خود و تسلط بر نفس است .
( حامد مقدم ، 1373 : 288 – 287 )
مشاركت را در تعريفي ديگر : « نوعي كنش هدفمند در فرآيند تعاملي بين كنشگر و محيط اجتماعي او در جهت نيل به اهداف معين و از پيش تعيين شده تعريف نموده اند . فرايندي كه افراد جامعه به صورت آگاهانه ، داوطلبانه و جمعي با در نظر داشتن اهداف معين و مشخص كه منجر به سهيم شدن آن ها در منابع اجتماعي مي شود ، در آن شركت مي كنند . » (به نقل از دهقان و غفاري ، 1380 : 42 )
او كلي براي تعريف مشاركت به بيان سه تفسير در خصوص مشاركت مي پردازدكه عبارتند از:
« 1- مشاركت به عنوان سهم داشتن . »
« 2- مشاركت به عنوان سهم سازماندهي »
« 3- مشاركت به عنوان توانمند سازي » ( او كلي و همكاران ، 1999 : 9-8 )
در تعريفي ديگر مشاركت « درگيري ذهني و عاطفي اشخاص در موقعيت هاي گروهي است كه آنان را بر مي انگيزد تا براي دست يابي به هدف هاي گروهي يكديگر را ياري دهند و در مسئوليت كار شريك شوند . » ( طوسي ، 1370 : 54 )
از منظر نظام مندي و كاركردي مشاركت را « ساز و كاري براي بقاء ، توسعه و تعالي اجتماعي دانسته اند كه توسعه نيافتن ساختارهاي لازم براي مشاركت و نهادي كردن آن به انقراض نظام اجتماعي و سقوط سياسي آن مي انجامد (به نقل از ازكيا دشتي ، 1376 : 164)
مشاركت را نوعي كنش هدفمند نيز دانسته اند كه در فرايند تعاملي بين كنشگر و محيط اجتماعي او در جهت نيل به اهداف معين و از پيش تعيين و تعريف شده، نمود پيدامي كند . در نگاهي ديگر مشاركت را فرآيند آگاهانه تقسيم قدرت و منابع كمياب و فراهم سازي فرصت براي رده هاي پايين جمعيتي جهت بهبود شرايط زندگي آنها عنوان نموده اند . وقتي مشاركت را به عنوان فرايند نيرومند سازي در نظر مي گيريم مبتني بر سه ارزش « سهيم كردن مردم در قدرت و اختيار ، راه دادن مردم براي نظارت بر سرنوشت خويش ، وگشودن فرصتهاي پيشرفت به روي رده هاي زيرين جامعه » خواهد بود كه حاصل آن تسهيل در شنيدن صداي ديگران ، احساس مالكيت كردن ، از ميان بردن حاشيه نشيني ، نيرومند ساختن ناتوانان و در هم شكستن فرهنگ سكوت خواهد بود . (به نقل از از كيا طوسي ، 1370 : 8)
فهرست مطالب
تعريف لغوي واژه مشاركت
تعريف مفهومي مشاركت
مفهوم مشاركت اجتماعي :
نواع مشاركت :
مراحل مشاركت
ساختمان دروني مشاركت هاي مردمي
تعريف لغوي و مفهومي انگيزش ( Motivation )
ويژگي ها و منابع انگيزش :
عوامل تقويت كننده مشاركت اجتماعي
جامعه پذيري
عوامل موثر در فرآيند جامعه پذيري
مفهوم شورا
شوراها در نظام اجتماعی ایران
تعریف دهیاری:
شوراها و مشارکت مردم
عوامل موثر بر مشارکت مردم
مباني ظهور و ايجاد شوراها :
مفهوم شورا و مشاركت در قرآن و سيره نبوي
قتباس از كنش ايرانيان در شور و مشورت
شورا در جوامع اروپايي
شورا در بهمن 1357 :
انواع شوراها :
ساختار شوراها
ضرورت تشکیل شوراها
اهداف تشکیل شوراها
وظایف و اختیارات شوراها
ویژگی های اعضای شوراها
شورا و روستا
شورا و مشارکت در روستا
آسیب شناسی شوراها در گذر تاریخ
نظريه كنش اجتماعي و فرهنگ مشاركت تالكوت پارسنز :
نظام فرهنگ
نظام اجتماعي
نظام شخصيتي
ارگانيسم رفتاري
نحوه تنزل فرهنگ در نظام اجتماعي
نحوه تنزل نظام اجتماعي در نظام شخصيت
نظريه نوسازي لرنر :
نظريه نوسازي اينكلس
نظريه نياز به موفقيت ديويد مك كله لند .
نظريه نفوذ اجتماعي ارنسون
تئوري هاي گرايش يا نگرش Attitude
تئوري فيش باين – آيزن ( Fishbein & Ajzen )
نظريه ساپ و هارود ( Sapp & Harrod )
نظريه وجدان جمعي و همبستگي اجتماعي دوركيم(Social Solidarity )
موريس هالبواكس
ماكس وبر
آلفرد شوتز
نظريه ماركس و بي قدرتي :
زيمل و بي قدرتي :
رابرت دال :
اينگلهارت :
ديويد سيلز :
كولين :
گائوتري :
كلندرمن
كلي و برين لينگر
نلسون و رايت :
ليپست :
ملوين سيمن :
ماري لوين
پیشینه تحقیق
منابع
علوم اجتماعی