مبانی نظری دیدگاه آلوسی و علامه طباطبایی در مورد توحید و صفات الهی (فصل دوم تحقیق)
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
نوع فایل:wordوقابل ویرایش
توحید و صفات ازنگاه آلوسی و نقد آن
یکی از مسائل مهم همه ادیان آسمانی، مسئله توحید و اثبات یکتایی و یگانگی، وحدانیت و احدیت ذات حق است، توحید به معنی نفی شریک و نفی تعدد و نفی ترکیب است، خداوند، شریک و جزء ندارد، متعدد و مرکب نیست، بی شریک و یگانه، بی جزء و واحد واحد، و بسیط محض است. مراد از توحید و صفات اینکه ذات خدا بی همتا و بی نظیر و یکتاست. صفات خدا نیز همانند و نظیر ندارد و خداوند در صفاتش یکتا و واحد است.[1]
- صفات خداوند
در یک تقسیم بندی کلی، صفات خداوند به دو دسته، ثبوتیه و سلبیه تقسیم می شود.
صفات ثبوتیه: صفاتی که خداوند متصف به آنهاست، چون ذات پروردگار عالم به آنها آراسته است و به آن صفات جمال و کمال نیز می گویند.
صفات سلبیه: به صفاتی که در وجود خداوند نیست و خداوند از آنها منزه است، صفات سلبیه یا جلال می گویند. چون ذات پروردگار پیراسته از آنهاست.
-اختلاف دیدگاه در صفات الهی
قبل از ورود به بحث دیدگاه مفسران تفسیری لازم است نکاتی در باره اختلاف عقائد فِرَق اسلامی در باره توحید و صفات بیان شود.
شهرستانی در کتاب ملل و نحل در این باره می فرماید: گروهی از پیشینیان (سَلَف) برای خداوند صفات ازلی، علم، قدرت، حیات، اراده، سمع، کلام و...اثبات کردند هم چنین برای خداوند صفاتی مانند یدین، وجه و...اثبات نموده و آنها را تأویل نمی کنند و آنها را صفات خبریه می نامند. به این گروه صفاتیه می گویند.[2]
برخی معتقد به تشبیه خداوند به انسان هستند، یعنی کسانی که در مساله شناخت خداوند و تحلیل صفات او به ویژه خبریه یعنی آن دسته از صفت ها و نسبت هایی که مشتمل بر جنبه های جسمانی است یا به چنین جنبه هایی اشاره دارد، خداوند را به انسان و دیگر آفریدگان همانند کرده اند یا چیزی گفته اند که مستلزم چنین تشبیهی است و یا صفات خداوند را با صفات انسان و دیگر آفریدگان همانند دانسته اند.
شهرستانی در باره عقائد معتزله می گوید:
«عقیده ای که همه معتزلیان را در بر می گیرد این است که خداوند قدیم است و قدم اَخَصّ اوصاف ذات خداوند است، آنان اوصاف قدیم را بطور کلی نفی کرده [صفات زاید بر ذات] گفته اند مانند: او عالم است به ذات خود، قادر است به ذات خود، حیّ است به ذات خود و نه به واسطه علمی و قدرتی و حیاتی ،... آنان بر نفی رؤیت خداوند به چشم در سرای قرار و نفی تشبیه از او از هر جنبه، اعم از جهت، مکان، صورت، جسم، تحیّز، زوال، تغییر، و نیز تأثّر، اتفاق نظر دارند، و تأویل متشابه در این زمینه را لازم دانسته و این شیوه را توحید نامیده اند».[3]
اندیشه معتزلیان در باب توحید و نفی صفات زاید بر ذات، در برابر اندیشه صفاتیه به ویژه مشبّهه قرار دارد، این گروه اخیر صفات خبری را که جنبه جسمانی دارد از قبیل نفس، وجه ، ید و... را به خداوند نسبت دادند و اشاره هایی که در قرآن به احتمال رؤیت، یا وجه خدا، و یا استقرار بر عرش وجود داشت به معنای ظاهری آنها پنداشتند. از دیدگاه معتزله چنین تفسیری خداوند را در حد موجودهای ممکن پایین می آورد و از این رو لازم بود، اشاره ها و تصریح های قرآن در این زمینه تأویل شود.[4] خلاصه این که معتزله قائل به تأویل صفات خبری هستند، و عینیت صفات با ذات را می پذیرند.
علوم انسانی