مبانی نظری سبک ها و شیوه های فرزند پروری وخلاقیت (فصل دوم تحقیق)
مشخصات این متغیر:منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
نوع فایل:wordوقابل ویرایش
- شیوه های فرزند پروری
رابطة والدین اعم از آموزشی یا غیر آموزشی با فرزندان، رابطه ای یکسان و بر طبق یک الگو و مدل خاصی نیست. بر اساس تحقیقی در فرانسه، این مدلها در ارتباط با طبقة اجتماعی خانواده ها می باشند (ژیفو لوواسور[1]، 1995). به گفتة کاستلان[2] " یک مدل فرزند پروری در همة خانواده ها وجود ندارد. بلکه به تعداد خانواده ها، تعداد روش های فرزند پروری وجود دارد " (کاستلان، 1986).
............
- شخصیت
شخصیت مجموعة ویژگی های فکری، ذهنی، ذوقی و رفتاری انسان است که غالبا در گفتارها و رفتارها و عکس العمل انسان ها در فعالیت و برخوردهای روزمره شان قابل رؤیت است. شخصیت به مانند " وجدان که امری اجتماعی است " (لوفور، 1976)، محصول محیط اجتماعی و فرهنگی ای است که فرد در آن متولد شده و بزرگ می شود. پر واضح است که خانواده، فرهنگ حاکم بر جامعه، رسانه ها و نهاد آموزشی هر یک به نوعی در ساختن ویژگی های شخصیت فرد سهیم هستند. ولی " تاثیر خانواده بر شخصیت افراد از امتیاز خاصی بر خوردار است " (پروین، 1374).
..............
- سبكهای فرزند پروری[3] و خلاقیت
خلاق بودن دانشجویان، تحت تاثیر عوامل محیطی بویژه نگرش[4] و شیوه های پرورشی و تربیتی والدین است. مطالعه ارتباط این دو متغیر، همواره مد نظر پژوهشگران بوده و هست. شواهد حاكی از آن است که خانواده مهم ترین نقش را در كنترل و هدایت تخیل و ظهور خلاقیت ها ایفاء می كند. برآیند كلی نتایج تحقیقات حاكی است كه بطور مشخص جو و محیط خانوادگی افراد خلاق، متفاوت از جو و محیط خانوادگی افراد غیر خلاق است. این تفاوت عمدتا ناشی از نوع ارتباط متقابل والدین و فرزندان بوده است. برای مثال شیفر[5] (1970) با مطالعه 10 نفر دانش آموز تیز هوش دختر كه زودتر از موعد مهارت خواندن را یادگرفته، سرگرمی های خلاقانه (نقاشی و شعر) داشته و دارای قدرت تخیل قوی بودند ; دریافت كه خانواده ها با آنان سخت گیری كمتری اعمال می كردند. اوایل قرن 20 نگرشها، شیوه های تربیتی و الگوهای رفتاری والدین با فرزندان تحت تاثیر مكاتب رفتارگرایان[6] خشك و خشن بود. اما از سالهای 1940 و تحت تاثیر طرفداران مكتب روانكاوی بویژه بنیامین اسپاك[7] كه به اهمیت مسائل عاطفی، ارضاء نیازها و زیان ناشی از كنترل شدید تمایلات طبیعی تاكید داشت، آسان گیری و انعطاف پذیری در تربیت جایگزین آن شد (كفایت، 1373).
علوم انسانی