مبانی نظری رفتارهای پر خطر ، خود آسیب رسان ، خشونت و خود کشی (فصل دوم تحقیق)
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
نوع فایل:wordوقابل ویرایش
از میان رفتار های پر خطر چندین نوع خاص به دلیل شیوع شان در نوجوانان امروز، مورد توجه متخصصین می باشد . بسیاری از این رفتارهای منجر به آمار بالای مرگ و جراحت در میان نوجوانان گردیده و یا اثرات منفی روی جامعه دارند که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد( گازمن، 2007) .
رفتارهای خود آسیب رسان ، خشونت و خود کشی
در میان نوجوانان، خود آسیب رسان ترین رفتارها مربوط به رانندگی است. گرفتن گواهینامه یکی از هیجان انگیزترین آرزوهای دوره نوجوانی است اما متأسفانه تصادفات رانندگی یکی از دلایل فوت نوجوانان را در بر می گیرد. بسیاری از صدمات و جراحت ها با نبستن کمربند ایمنی تشدید شده( و منجر به مرگ می شود) . تقریبا 30 % نوجوانان ایالات متحده اظهار می دارند که به ندرت از کمربند ایمنی استفاده می کنند یا اینکه هرگز استفاده نمی کنند. ترکیب مصرف الکل و رانندگی نیز در مرگ نوجوانان در اثر تصادفات رانندگی سهم عمده ای دارد. حدود 10 % نوجوانان ایالات متحده اظهار می دارند که پس از نوشیدن الکل اقدام به رانندگی کرده اند و 36 % در حین رانندگی اقدام به نوشیدن الکل کرده اند. خبر خوب آن است که شیوع رفتارهای پر خطر مرتبط با رانندگی در طی چهار سال گذشته کاهش قابل ملاحظه ای داشته است. با وجود این رفتارهای پر خطر مربوط به رانندگی یک مشکل جدی در طول دوران نوجوانی است(پینکرتون وآبرامسون[1]، 2005 ) .
درگیری فیزیکی و پرخاشگری، گروه دیگری از رفتارهای خودآسیب رسان را تشکیل می دهند. این گروه از رفتارها پس از تصادفات رانندگی دومین عاملی است که منجر به مرگ افراد بین سنین 34 – 15 سال می شود. 36 % از نوجوانان ایالات متحده اظهار می کنند که در طی یکسال گذشته درگیری فیزیکی داشته اند(پسران 43% و دختران 28% ) به طور مشابه هم پسران و هم دختران گزارش کرده اند سلاح گرم یا سرد حمل می کنند ( 19% ). با وجود این تفاوت معناداری بین حمل سلاح توسط پسران (29%) و دختران (7%) وجود دارد (پینکرتون وآبرامسون، 2005) .
علوم انسانی