(فصل دوم تحقیق)
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
نوع فایل:wordوقابل ویرایش
فصل دوم : پیشینه ی پژوهش
اختلال های روانی
1-1پیش زمینه تاریخی
ماقبل تاریخ و ارواح شیطانی
یونان باستان و توجیهات پزشكی
قرون وسطی و دیوشناسی
عصر خردگرایی و درمان مبتنی بر اصول اخلاقی
عصر جدید و بیماری روانی
1-2ملاك های تعریف نابهنجاری
چشم اندازهای تاریخی رفتار غیرعادی
دیدگاه های روانشناختی در مقابل دیدگاه های عضوی
زمینه فراهم است
ملاك های قانونی
ملاك های آماری
ملاك های انحراف از هنجار
ملاك های بهداشت روانی
ملاك های اجتماعی و روان شناختی
چهار مباحثه
ملاك های بیماری روانی
1-3رویكردها/ الگوها
الگوی پزشكی (یا زیست – شیمیایی)
الگوی روان پویشی
الگوی رفتاری
الگوی شناختی
الگوی ساختارگرای اجتماعی
الگوی انسان گرا/ وجودگرا
رویکرد تکاملی
الگوی نظام های خانوادگی
الگوی اجتماعی- فرهنگی
الگوی فمینیستی (برابری طلبی زنان)
رویکرد التقاطی
دیدگاه زیست شناختی
دیدگاه روان پویشی
دیدگاه یادگیری
دیدگاه شناختی
دیدگاه انسان گرایی- هستی گرایی
دیدگاه اجتماعی
ارزش رویكرد تعاملی
دیدگاه روان پویشی
4- راهنمای تشخیص و طبقه بندی
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM)
رویكرد طبقه بندی
سیستم چندمحوری
پنج محور DSM-IV-TR
محور I: اختلال های بالینی
محور II: اختلال های شخصیت و عقب ماندگی ذهنی
محور III:بیماری های جسمانی:
محور IV: مشكلات روانی- اجتماعی و محیطی
محور V: ارزیابی كلی عملكرد
اختلال های خُلقی
اسكیزوفرنی و اختلال های مربوط
اختلال های شخصیت
اختلال های مرتبط با رشد
اختلال های مرتبط با پیری و شناختی
اختلالهای مرتبط با مواد
اختلال های خوردن و اختلال های كنترل تكانه
تجربه انسان در مورد اختلال های دورانی
تأثیر اختلال های روانی بر فرد: داغ و پریشانی
تاثیر اختلال روانی بر خانواده
تأثیر اختلال روانی بر جامعه
2-مکانیسم ها و سبک های دفاعی
2-1مکانیسم های دفاعی Defence mechanism (تعریف و کاربرد)
مكانیسم ها و سبك های دفاعی
مكانیزم های دفاعی
طبقات و نمونه های مكانیزم های دفاعی
2-2نظریه ها و طبقه بندی های مختلف مکانیسم های دفاعی
دفاع های نارسیستیک
دفاع های نابالغ
دفاع های نوروزی
دفاع های سالم
طبقه بندی راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-IV)
پژوهش های انجام شده در داخل و خارج ایران
اختلال های روانی
1-1 پیش زمینه تاریخی
2-1 ملاك های تعریف نابهنجاری و اختلال روانی
3-1 رویكردها/ الگوها
1-1پیش زمینه تاریخی
ماقبل تاریخ و ارواح شیطانی
برخی از نابهنجاری های روانی سالها پیش شناخته شده اند. شواهد برجای مانده از دوران پیش از تاریخ حاكی از آن است كه رفتارهای نابهنجار بیشتر به ارواح شیطانی نسبت داده می شد. شواهدی دال بر عملیات جن گیری وجود دارد همچنین جمجمه هایی با سوراخ های خاصی كشف شده اند. چنین برمی آید كه این سوراخ ها به منظور فراری دادن ارواح خبیثه ایجاد شده باشند، رویه ای كه امروزه ینز توسط بعضی از گروه ها به منظور دستیابی به هشیاری عمیق تر به كار می رود و ترفین كردن (ایجاد سوراخ با مته روی جمجمه) نام دارد. با وجود این، برخی پژوهشگران (ماهر و ماهر، 1985) معتقدند این سوراخ ها به احتمال زیاد ناشی از زخم های التیام یافته باشند، چرا كه بیشتر این جمجمه ها متعلق به مردهاست و این سوراخ در قسمت های متعددی از جمجمه قرار دارند. این بدان معناست كه این سوراخ ها تعمدی ایجاد نشده اند.
یونان باستان و توجیهات پزشكی
افلاطون، در قرن چهارم قبل از میلاد بین جنون طبیعی ناشی از بیماری فیزیكی و جنونی كه موهبت الهی محسوب می شد، تمیز قائل شد. او اصرار داشت كه اختلال روانی باید در خانواده درمان شود و بدلیل پافشاری او بود كه معابدی به منزله ی آسایشگاه برای بیماران روانی درنظر گرفته شد.
بقراط، طبیب یونانی (كه اغلب به عنوان پدر طب نوین از او یاد می شود)، پنج شكل از جنون را توصیف كرد (هیستری، صرع، اختلال روانی حاد با تب یا بدون تب، و اختلال روانی مزمن). از منظر او همه ی آنها از اختلالات طبی ریشه می گرفتند و با استفاده از داروهای تهوع آور یا ملین و ایجاد تغییراتی در برنامه ی غذایی درمان پذیر بودند. هدف این روشها كاهش مایعات بدن یا خلط ها بود كه به تصور بقراط عامل زمینه ساز اختلال روانی بودند. تصور بر این بود كه افضافه شدن صفرای سیاه موجب افسردگی (مالیخولیا)، اضافه شدن صفرای زرد موجب تحریك پذیری و اضطراب (صفراوی)، اضافه شدن بلغم سبب بی تفاوتی (بلغمی) واضافه شدن خون سبب تغییر خلق فرد (دموی) می شود. بنابراین، برخی از طبقه بندی های مدرن اختلالات، به روشنی در آن دوران نیز شناسایی شده بودند.
جالینوس، طبیب یونانی در قرن دوم میلادی، در جریان تحقیقاتش به بررسی كالبدشناسی پرداخت. گفته می شود نخستین كسی كه ابراز داشت رفتار نابهنجار ممكن است ریشه روانشناختی نیز داشته باشد، او بود (هالجین و ویتبرن ، 1993).
قرون وسطی و دیوشناسی
در قرون وسطی (500-1500) اعتقاد بر وجود دیو اروپا را فرا گرفته بود و بار دیگر جنون با تسخیر توسط ارواح شیطانی پیوند یافته بود. این بدان معناست كه بازگشتی به عقاید قدیمی تر در مورد ارواح شیطانی به وقوع پیوست، اما این عقاید در بافت مسیحیت گنجانده شدند. احتمال اینكه افرادی كه دیوزده تشخیص داده می شدند در معرض عملیات جن گیری قرار گیرند یا در آتش سوزانده شوند، بیشتر از این بود كه مورد درمان طبی قرار گیرند. تفتیش عقاید ، سازمانی بود كه توسط كلیسای كاتولیك رم به منظور شناسایی و سركوب مرتدین (كسانیكه عقایدی مغایر با عقاید كلیسا داشتند) بنیان نهاده شد. درسال 1484، سازمان تفتیش عقاید با انتشار كتاب «راهنمای شكارچیان جادوگر برای شناسایی جادوگرها» با جدیت كارش را پی گیری كرد.این كتاب از اولین كتاب هایی بود كه چاپ شد و بطور گسترده ای انتشار یافت. بنابر اظهار اسپانوس (1978)، به احتمال با حدود صدهزار نفر در بین سالهای 1450-1600 به این شیوه برخورد شد. به طور یقین شماری از این افراد اختلال روانی نداشتند و بسیار از آنان به دلیل بازی های سیاسی و اقتصادی با استفاده از این روش نابود شدند، اما به احتمال، بسیاری به واقع از این اختلال رنج می بردند.
در همین دوره بود كه نخستین تلاش ها در زمینه ی فراهم آوردن مكان هایی امن برای اشخاص مبتلا به اختلالات روانی انجام گرفت. تا این دوره، دیوانه ها (بطور كلی با این عنوان از آنها یاد می شد) یا توسط خانواده هایشان حمایت و نگهداری می شدند یا اینكه از خانه رانده می شدند تا به تنهایی زندگی خود را تأمین كنند. بیمارستان بثلم كه در سال 1403 برای دیوانگان تأسیس شد، نخستین بیمارستان از این نوع در اروپا بود. در پی آن در سال 1408 بیمارستانی دیگر در اسپانیا گشایش یافت. در آمریكای شمالی در سال 1639 و در فرانسه در سال 1657 نیز اقدام مشابهی انجام پذیرفت.
این دو دیدگاه درخصوص جنون (به عنوان بیماری یا به عنوان تسخیر شدن توسط ارواح شیطانی) در طول قرون همواره در جدال بودند. فقط در سالهای اخیر دیدگاه دوم توسط دیدگاه اخلاقی تری كه كمتر بر دیدگاه خشك مذهبی قرون وسطی متكی است، جایگزین شده است.
عصر خردگرایی و درمان مبتنی بر اصول اخلاقی
در خلال این دوره از تاریخ، باور بر این بود كه دانش وعقلانیت كلید پیشرفت و ترقی بشر است. پس، این دوره به عنوان عصر خردگرایی شناخته می شود. درمان های جسمانی مبنی بر اصول علمی كه توسط پزشكان بكار برده می شد، بتدریج جای خود را باز كرد.
در اوایل سده ی هجدهم دیوانگی نوعی بیماری قلمداد می شد و بدنبال تصویب قوانین خاصی در اواخر سده ی هفدهم، قرار براین شد كه دیوانگان در تیمارستان نگهداری شوند. اما به موازات افزایش جمعیت تیمارستان ها، استفاده از زنجیر و سایر ابزارهای مهاركننده بیشتر شد.
در اواخر سده هجدهم، با غلب شدن عصر خردگرایی، از تب و تاب مذهبی كاسته شده و نابسندگی درمانهای جسمانی نیز مشخص شده بود. چندین علت برای مورد دوم مطرح است: نخست بی اثر بودن درمان های جسمانی مانند صندلی چرخان ثابت شده بود (این صندلی وسیله ای بود كه بیماران را پس از نشاندن بر آن محكم می بستند و آنگاه با سرعت می چرخاندند تا جاییكه خون از گوش هایشان جاری می شد). دومین دلیل رسوایی بیمارستان بثلم در سال 1814 بود. در این سال شایع شد كه بیماری به نام جیمز نوریس به مدت 10 سال به دلیل حمله به مراقبش با شرایط بدی به زنجیر كشیده شده است (البته بنا بر معمول، روایت دیگری از این ماجرا موجود است؛ اینكه نوریس بیمار بسیار خشنی بود و هنگامیكه در بند بود، كتاب در اختیار داشت و حتی اجازه ی نگهداری از یك گربه ی دست آموز نیز به وی داده شده بود. با این حال این قضیه افكار عمومی را علیه استفاده از زنجیر در تیمارستان ها برانگیخت؛ بویژه زمانیكه معلوم شد چنین اهمال هایی عادی و معمولی شده است).
سوم اینكه، درمان های پزشكی موجود در آن دوران از جمله حجامت و پالایش خون در خصوص جنون شاه جورج سوم (ذكر شده در نامه های مورخ 1788) با شكست مواجه شدند. بعدها معلوم شد كه بیماری شاه، پورفیری بوده كه یك بیماری ارثی است و موجب بروز درد در ناحیه شكم و گم گشتگی روانی می شود. این بیماری در آن زمان هنوز ناشناخته بود.
علوم انسانی