(فصل دوم تحقیق)
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
نوع فایل:wordوقابل ویرایش
فصل دوم: پیشینه و زمینههای نظری پژوهش
مقدمه
الف) مبانی نظری در زمینه موضوع تحقیق
تعریف و ویژگیهای مسئله و حل مسئله
حل مسئله و انتقال یادگیری
رابطه بین تفكر انتقادی و حل مسئله
راهبردهای حل مسئله و فراشناخت
نظریههای پیرامون حل مسئله
حل مسئله از دیدگاه رفتارگرایان
حل مسئله از دیدگاه گشتالت
رویكرد خبرپردازی به حل مسئله
مراحل آموزش حل مسئله (الگوی دی چكووكرافورد)
طرح جورج پولیا پیرامون حل مسئله
مبانی نظری در زمینه نگرش
تعریف نگرش
ویژگیها و ابعاد نگرش
تغییر نگرش
الگوهای یادگیری تغییر نگرش
الف) نظریه محرك – پاسخ
نظریه هاولند
ب) نظریه مشوقها و تعارضها
الگوهای شناختی تغییر نگرش
الف) نظریه تعادل
ب) نظریه توافق
ج) نظریه همسازی شناختی
د) نظریه قضاوت اجتماعی
الگوهای كاركردی
نگرشها و آموزش و پرورش
ب) یافتههای پژوهش در زمینه موضوع تحقیق
فصل دوم
پیشینه و زمینه های نظری پژوهش
مقدمه
در تمام طول تاریخ آموزش و پرورش حل مسأله یكی از هدفهای مهم آموزشی معلمان به شمار میآمده از بركت پیشرفتهای روانشناسی علمی معاصر بر اهمیت موضوع افزوده شده است. جان دیوئی، جروم برونر، ژان بیاژه و لئو ویگوتسكی از جمله كسانی هستند كه بر نقش فعالیت یادگیرنده در جریان حل مسأله بر دانشاندوزی تأكید داشتهاند و نظریه سازندگی یا ساختنگرایی یادگیری از ثمرات این اندیشمندان است (سیف، 1380)
الف- مبانی نظری در زمینه موضوع تحقیق
تعریف و ویژگیهای مسئله و حل مسأله
بنا به تعریف، وقتی یادگیرنده با موقعیتی روبرو میشود كه نمیتواند با استفاده از اطلاعات و مهارتهایی كه در آن لحظه در اختیار دارد به آن موقعیت سریعا پاسخ دهد یا وقتی كه یادگیرنده هدفی دارد و هنوز راه رسیدن به آن را نیاموخته است، میگوئیم با یك مسئله روبرو است. با توجه به تعریف مسئله، میتوان حل مسأله را به صورت تشخیص و كاربرد دانش و مهارتهایی كه منجر به پاسخ درست یادگیرنده به موقعیت یا رسیدن او به هدف مورد نظرش میشود تعریف كرد.
بنابراین، عنصر اساسی حل مسأله كاربست دانشها و مهارتهای قبلا آموخته شده در موقعیتهای تازه است. به همین سبب در طبقهبندی انواع یادگیری (بلوم و همكاران، 1956) حل مسأله در طبقه كاربستن آمده است. در نظریه گانیه (1985) حل مسأله یادگیری قاعده سطح بالاتر نام گرفته است. طبق این نظریه، یادگیرنده از تركیب قاعدههای مسئله قاعدههای سطح بالاتری درست میكند كه این خود منجر به حل مسأله میشود. بنابراین، در حل مسأله، یادگیریهای قبلی فرد، به ویژه قواعد یا اصولی كه قبلا آموختهاند، باید به طریقی تازه با هم تركیب شوند. به عنوان مثال، فرض كنید یادگیرنده در درس جبر برای بار اول با مسئله زیر روبرو میشود:
برای حل كردن این مسأله باید دو قاعده یا دو اصل زیر را درباره این مسئله قبلا آموخته باشد:
اصل اول: ضرب یك عدد n یعنی جمع آن عدد با خودش n دفعه
اصل دوم: هر عدد به توان r یعنی ضرب آن عدد در خودش r دفعه
بعد از تركیب این دو اصل، اصل بالاتری به صورت زیر به دست میآید:
اصل سطح بالاتر، برای ضرب دو عدد مشابه با نماهای مختلف در یكدیگر، باید آن دو عدد را به تعداد حاصل جمع نماهای آنها در هم ضرب كنیم.
یعنی:
لازم به ذكر است حل مسئله صرفا دانستن اطلاعات، مفاهیم، یا اصول و كنار هم قرار دادن آنها نیست، بلكه یادگیرنده باید راههای تازه تركیب دانشهای قبلی بویژه قواعد یا اصول قبلا آموخته شده را كه به حل مسائل منجر میشود كشف كند. (سیف، 1380)
علوم انسانی