پس از آن كه پيغمبر رسالت خويش را به افراد نزديك وخويشان خود اعلام كرد، آمد بالاي كوه صفا و با صداي رسا قبائل قريش را فراخواند، وقتي رجال قريش و سران مكه گرد آمدند. فرمود:
اي مردم ! اگر بگويم دسته اي از دشمن در پائين اين كوه به سروقت شما مي آيد مرا راستگو مي دانيد؟ گفتند: آري، تو در نزد ما سابقه بدي نداري و تو را دروغگو نمي دانيم، فرمود : اي اولاد عبدالمطلب ! اي فرزندان عبد مناف ! اي بني زهره و بني تميم و بني مخزوم و بني اسد ! خدا مرا مأمور داشته است كه خويشان نزديكم را از نافرماني او بيم دهم من نه چيزي از منفعت دنيا مي خواهم و نه بهره اي از آخرت انتظار دارم جز اين كه از شما مي خواهم بگوئيد:
لااله الا الله ! من شما را از عذابي دردناك بيم مي دهم. ابولهب گفت: بدا به تو
! آيا ما را براي اين گرد آوري فرا خواندي؟ در اين هنگام بود كه سوره ابولهب براي نكوهش اين مرد بي ادب نازل شد.
عكس العمل قريش نسبت به دعوت پيامبر
در آغاز كار كه پيغمبر دعوت خود را َآشكار ساخت، قريش چندان عكس العملي نشان نداد، ولي رفته رفته پيغمبر خدايان آنها را به باد تمسخر گرفت و آياتي از قرآن مجيد در نكوهش آنها تلاوت كرد. قريش سخت پاي بند بت ها و به تعبير بهتر خدايان خود بودند. با اين كه مي دانستند بت ها تأثيري در سرنوشت ايشان ندارد