نظریه هدف یکی از نظریه های مهم انگیزشی است که به شناسایی انواع هدف گرایی در بین دانش آموزان پرداخته است. این نظریه بر دلایل یا اهداف دانش آموزان برای رسیدن به موفقیت توجه دارد و سه مولفه هدف گرایی را در بین دانش آموزان شناسایی کرده است( ایمز،1992 ، الیوت وهاراكوئیكزز،1996 وموریس وهمکاران ،2003) که عبارتند از:هدف گرایی یادگیری ، هدف گرایی عملکرد گرایشی و هدف گرایی عملکرد پرهیزی( الیوت و چارچ،1997).
یکی از تقسیم بندی های متداول و رایج در زمینه جهت گیری هدف، جهت گیری هدف معطوف به یادگیری و جهت گیری هدف معطوف به عملکرد می باشد( ایمز و آرچر،1988، دویک،1986، نیکولز، 1984). در ادامه می توان تحولات رویکرد شناختی- اجتماعی انگیزش پیشرفت و خاصه نظریه هدف پیشرفت را مدل سلسه مراتبی انگیزش پیشرفت الیوت وهمکارانش (الیوت و هاراكوئیكز،1996؛الیوت وچارچ ،1997) دانست . از زمان شکل گیری نظریه هدف پیشرقت نظریه پردازان از زوایای مختلف به دسته بندی اهداف اقدام نموده اند. در ارتباط با انواع هدف"نظریه های شناختی- اجتماعی هدف پییشرفت" را می توان در دو گروه کلی تقسیم بندی نمود. گروه اول شامل نظریه پردازانی است که در تقسیم اهداف به بعد "تعریف" ارجاع نموده اند و در ارتباط با بعد "ارزش گذاری" نیز تنها بر بعد گرایشی تمرکز داشته اند ( از این پس این گروه را با عنوان نظریه هدف پیشرفت نامگذاری می کنیم). گروه دوم شامل نظریه پردازانی است که در دسته بندی اهداف هر دو بهد تعریف و ارزش گذاری را مد نظر قرار داده اند( از این پس این گروه را نظریه هدف پیشرفت می نامیم)(جوکار،1381). نظریه پردازان گروه اول( دویک،1986، دویک و لیگیت،1988، نیکولز،1984، ایمز، 1992، ایمز و آرچر،1988) دو نوع جهت گیری را مطرح نموده اند که عبارتند از : جهت گیری هدف تبحری (یادگیری ، تسلط) و جهت گیری هدف عملکردی. ایمز (1992) با مروری بر تحقیقات پیشین دو نوع جهت گیری هدف را که محور بیشترین توجهات بوده اند شناسایی کرده است که یکی جهت گیری هدف یادگیری و دیگری جهت گیری هدف عملکردی است. تفاوت این دو نوع جهت گیری هدفی این است که دانش آموزان با جهت گیری هدفی تبحری تمایل بیشتری برای فهم درس و یادگیری مطلب دارند، در پی توسعه مهارت های جدید و به دست آوردن معنایی از تبحرند. یادگیری با این هدف یک پیامد مطلوب و مبتنی بر کوشش است.
جهت گیری یادگیری بیشتر با پاسخ ها و رفتارهای سازشی همراه است، بنابراین دانش آموزان تلاش و پشتکار بیشتری برای حل مساله از خود نشان می دهند (رویدل، اسچارو و پلاکی،1999؛ به نقل از موریس و همکارن ،2003). نتایج تحقیقات نشان داده است که اهداف یادگیری با سازگاری، خودکاریی تحصیلی، تلاش برای موفقیت، انتخاب تکالیف مشکل، پشتکار در مواجه با مشکلات ، علاقه درونی در یادگیری، استراتژیهای پردازش عمیق و خود تنظیمی ارتباط دارد( ایمز و آرچر،1988، الیوت و دیویک،1988،میس، بلومینفلد و هیل،1988 ، آلبالی،2003).
دانش آموزان با جهت گیری هدف یادگیری، مطالب را عمیق تر پردازش و حفظ می کنند ( گراهام و کولان، 1991، سیفرت،1996؛ به نقل از موریس و همکاران، 2003)، احساس خوکفایی بیشتری دارند و مطالب را در سطح عالی تری پردازش می نمایند و سازماندهی می دهند(پنتریج و گارسیا، 1991، پنتریج و دیگروت و رویسر،11994؛ به نقل از آلبالی، 1988). در مجموع جهت گیری معطوف به یادگیری با سطوح بالای خودکفایی و افزایش کیفیت کارشناختی دانش آموزان همراه بوده است( پنتریج و شرابن،1992؛ به نقل از جان، اونیل و دنیس،1999). در پژوهشی که توسط بوفارد و همکاران 1995، صورت پذیرفت نشان داده شد که جهت گیری هدف یادگیری به طور معناداری با خود تنظیمی ارتباط داشته است.
در مقابل در جهت گیری هدف عملکرد، دانش آموزان سعی در مقایسه توانایی هایشان با دیگران هستند و بر این نکته تاکید دارند که دیگران راجع به آنها چگونه قضاوت می کنند. آنها سعی می کنند خود را با هوش جلوه دهند نه بی کفایت و نا لایق. بنابراین از وظایف چالشی پرهیز می کنند و زمانی که با وظایف دشوار مواجه می شوند پشتکار کمتری از خودشان نشان می دهند ، بنابراین با پرهیز از وظایف چالشی مانع از ظهور بی کفایتی فکری و عقلانی می شوند. پشت سر گذاشتن دیگران و کسب موفقیت با کمترین کوشش از اهداف آنها به شمار می آید. جهت گیری هدف عملکرد احتمالا نشان دهنده واکنش های ناسازگاری است، این جهت گیری اغلب به افزایش اضطراب منجر می شود و هنگامی که دانش آموزان با موقعیت های مشکل مواجه می شوند تلاش و پشتکار کمتری از خود نشان می دهند( موریس و همکاران،2003).
باتلر (1987) معتقد است که یادگیری برای دانش آموزان عملکردی از آن جهت حائز اهمیت است که به آنها در رسیدن به اهداف بیرونی کمک می کند. این افراد دائما در تلاشند تا خود را نزد همکلاسی ها، والدین و معلمان با هوش جلوه بدهند و نگران عقب افتادن از دیگران هستند. دانش آموزان عملکردی تنها زمانی احساس شایستگی می کنند که خود را برای ارائه عملکرد بهتر در کلاس توانا ببینند. توانایی محور اصلی توجهات این افراد و نشانه آن نیز« موفق شدن بدون تلاش و یا تلاش کم» است. این افراد «شکست ناشی از تلاش نکردن» را قابل دفاع تر از «تلاش کردن و موفق نشدن» که نشانه کامل ناتوانی است، می دانند و به همین دلیل کمتر به سراغ تکالیف دشوار و چالش انگیز می روند.
میس و همکاران (1988) معتقدند که هدف گرایی عملکردی در موقعیت های اجتماعی اهمیت پیدا می کنند، موقعیت هایی که عملکرد فرد نسبت به دیگران مقایسه می شود. همچنین گزارش می کنند که دانش آموزانی که اهداف عملکردی دارند به کاربرد استراتژی های پردازش سطحی مانند یادگیری طوطی وار یا حفظیات تمایل دارند، لیکن رابطه یی بین اهداف عملکردی ، تلاش و استقامت دیده نشده است و نیز رابطه بین اهداف عملکردی با خودتنظیمی منفی گزارش شده است.
الیوت و مک گریگور (2001) ، الیوت وهاراكوئیكز (1996) در بحث از جهت گیری هدف به سازه شایستگی اشاره می کنند. این محققان معتقدند که بر اساس تعریف و ارزش می توان انواع جهت گیری هدف را معین نمود: 1- جهت گیری هدف یادگیری 2- جهت گیری هدف عملکردی، در جهت گیری هدف عملکردی افراد از لحاظ ارزشی که برای اهداف قائلند ، شامل دو بعد گرایشی و پرهیزی می باشد. وقتی که افراد ارزش گذاری مثبت نسبت به اهداف دارند( مثلا شرکت در المپیاد برای کسب مدال و نشان دادن توانایی خود به دیگران) به سمت جهت گیری هدف عملکردی گرایشی متمایل می شوند. در مقابل افرادی که ارزش گذاری منفی نسبت به اهداف دارن( مثلا پرهیز و خوداری دانش آموز از شرکت در مسابقات به خاطر ظاهر نشدن ناتوانایی ها و بی کفایتی اش نسبت به دیگر دانش آموزان) به سمت جهت گیری هدف عملکردی پرهیزی گرایش پیدا می کنند