در يکي از روزهاي تابستاني سال 1245 (ه. ق) در کرمانشاه متولد شد. پدرش محمد رحيم بيگ سردسته سواره رو فوج کلهر بود . ايل کلهر که شهرتش را از سوار کاري و شمشير زني بدست آورده ، تمام جوانانش را به آموختن سوارکاري و شمشير زني وادار مي ساخت و محمد رضا نيز از اين قاعده مستثني نبود. برادر بزرگش – نوروز علي – سوار کار و شمشيرزن ماهري بود . هنگامي که محمدرضا سنين کودکي را پشت سر گذاشت ، نوروز علي به امر پدر، اين فنون را به محمدرضا آموزش داد . او گاهي از بي توجهي محمد رضا گله مي کرد. محمدرضا روحيه خود را با اين فن سازگار نمي ديد، چون آنقدر که از تماشاي يک لاله ي وحشي لذت مي برد، از سوارکاري و شمشيرزني چيزي دستگيرش نمي شد.
بعد از درگيري که بين ايل کلهر و ديگر قبايل ايجاد شد، محمد بيش از پيش خود را با جنگ و گريز بيگانه مي يافت، چون به خلوت ، انزوا ، صلح وآشتي تمايل داشت. او بعد ازاتمام اين درگيري، مصمم شد، شمشير و اسب را با وجود مهارتي که کسب کرده بود، براي هميشه رها کند . تصميم گرفت خواندن و نوشتن را از پسر عمويش که خط خوشي داشت ، بياموزد. در همين روزها، به قلم باريک ني و خط خوش پسر عمو، دلبستگي پيدا کرد