جنگ آلمان و لهستان
دولت آلمان در آوریل 1939 م پس از خودداری از واگذاری و انتزیک و دالانی که پروس خاوری را به پومرانی وصل می کرد و به ویژه پس از پیمانی که انگلیس و لهستان درباره دفاع از تمامیت ارضی لهستان بستند در پی تهیه مقدمات حمله به آن کشور بر آمد.
در ماه های تابستان ، ارتش آلمان به بهانه مانور خود را آماده کرد و چند کشور را از راه دریا به پروس خاوری اعزام نمود.
استراتژی لهستان برای حفاظت وجب به وجب خطوط مرزی در نظر گرفته شده بود در حالی که امکانات آن کشور برای اجرای این استراتژی کاملا دور از واقعیت بود. لهستان در مقابل 9 لشکر زرهی و موتوری آلمان 22 تیپ سوار ،29 گروهان خودرو زرهی و 9 گروهان تانک سبک داشت و نسبت به توپخانه و پیاده نظام آلمان به لهستان سه به دو بود. نیروی هوایی آلمان برتری کامل هوایی یا حاکمیت هوایی داشت و نیروی دریایی آن کشور در دریای بالتیک نیز بی رقیب بود.
ضعف مهم لهستان از نظر تاکتیکی نبود هر گونه خط پدافندی مناسب در باختر و یستولا (رودخانه ای که از ورشو می گذشت ) به حساب می آمد. طول خطوط مرزی بین دو کشور آلمان و لهستان بیش از 1300 کیلومتر بود و پدافند موثر از آن در چنان شرایطی در توان ارتش لهستان نبود.
طرح لهستان :
طرح اولیه لهستان بخشی آفندی و بخشی پدافندی بود. آنها پیش بینی می کردند که کشورهای انگلستان و فرانسه در صورت حمله آلمان به آن کشور وارد جنگ شوند. لهستانی ها اصولا پدافند را دوست نداشتند امید آنها بیشتر بر شجاعت و فداکاری ارتش و مردم لهستان و رسیدن کمک از کشورهای متفق بود.
مارشال اسهیگلی راپذر فرمانده کل ارتش لهستان با در نظر گرفتن این نکات و همچنین بر آورد ضعیفی که از قدرت زرهی و هوایی آلمان داشت تصمیم بر این گرفت که تمام مرز باختری را از گرادنو تا کراسنو حفظ کند و تمام مناطق صنعتی را پوشش دهد.
در طرح او واگذاری شش ارتش مرکب از 30 لشکر پیاده ،10 لشکر احتیاط و 22 تیپ سوار به منطقه مرزی باختری و یک نیروی احتیاط در نزدیکی ورشو منظور شده بود.
طرح آلمان:
طرح آلمان دو مرحله داشت. مرحله اول انهدام نیروهای ارتش لهستان در خم رودخانه وسیتوار و مرحله دوم پیشروی از پروس خاوری به سمت جنوب و از اسلواکی به سمت شمال به منظور تصرف تمام خاک لهستان در باختر برلست لیتووسک و رودخانه باگ .
بنابراین طرح مزبور شامل دو احاطه دو طرفه می شد که به صورت دو گازانبر دهانه گازانبر اول در باختر ورشو و دومی در خاور آن شهر به هم می رسیدند.
ژنرال فن براخیچ فرمانده کل عملیات آلمان بود و نیروی تحت فرماندهی او شامل 5 ارتش می شد که به دو گروه تقسیم می گردید. خط حد بین دو گروه مزبور رودخانه ناتک تعیین شده بود.
گروه شمالی به فرماندهی ژنرال فن بوک شامل ارتش های سوم و چهارم بود که اولی در پروس خاوری و دومی در پومرانی مستقر شده بود.
ماموریت اصلی ارتش سوم پیشروی به سمت جنوب و خاور ورشو و الحاق به ارتش چهاردهم بود که از سیلزیای بالای و اسلواکی به سمت شمال پیشروی می کرد. ماموریت ارتش چهارم نخست انهدام دشمن در پومرز و سپس الحاق به پهلوی ارتش سوم وتک به پهلوی راست نیروهای لهستان در پوزنان بود.
گروه جنوبی شامل ارتش های هشتم – دهم – چهاردهم می شد. ماموریت ارتش هشتم درگیری با نیروهای لهستانی در پوزنان و همکاری با پهلوی راست ارتش چهارم و پهلوی چپ ارتش دهم بود.
ارتش دهم مستقر در سیلز یا پایین ماموریت داشت که به سمت رودخانه ویستولا پیشروی می کند و پهلوی چپ ارتش لهستان را احاطه کند.
ارتش چهاردهم مستقر در سیلزیای بالا موراوی و اسلواکی ماموریت داشت تا ارتش لهستان را در منطقه گراکو منهدم کند و یا پیشروی به سمت شمال به پهلوی چپ ارتش سوم ملحق شود.
آلمانی ها از شیوه جنگ برق آسا پیروی می کردند. پایه و اساس آن غافل گیری سرعت و وحشت بود نیروی زرهی باید نخست خطوط پدافندی دشمن را به کمک نیروی هوایی می شکست و سپس با پیشروی سریع به عقب دشمن نیروهای عمده آن را در محاصره قرار می داد.
ماموریت نیروی هوایی آلمان نخست کسب برتری هوایی به وسیله انهدام نیروی هوایی لهستان روی زمین سپس انهدام خطوط راه آهن و مناطق حساس و بر هم زدن سلسله مراتب فرماندهی در کل ارتش لهستان و پشتیبانی نزدیک هوایی از نیروهای پیشروی کننده در خطوط مقدم جنگ بود.
شرح عملیات :
ساعت 04:45 روز اول سپتامبر 1939 م با هجوم هوایی آلمان علیه فرودگاه های لهستان جنگ بین دو کشور و در واقع جنگ جهانی دوم آغاز گردید. لهستانی ها تقریبا به طور کامل غافلگیر شدند. انتظار آنان نسبت به آغاز جنگ تجسمی از جنگ جهانی در سال 1914 م بود.
که برخوردهای اولیه مهاجم و مدافع با حرکت سوار نظام ، گشتی ها و پیشروی آرام و محتاطانه دو طرف صورت می گرفت و زمان کافی برای بسیج عمومی در اختیار مدافع نبود.
لهستانی ها پس از چهل و هشت ساعت از آغاز جنگ از رویای خویش بیدار شدند. در این مدت نیروی هوایی آنان به کلی از کار افتاده بود و تانکهای آلمان بی محابا به سوی ورشو پیش می رفتند.
ارتش چهارم آلمان که از پومرانی تهاجم خود را آغاز کرده بود در مدت هشت روز با طی مسافتی حدود 240 کیلومتر خود را به حوالی ورشو رساند و نیروی زرهی ژنرال گودریان ورشو را محاصره کرد.
نیروهایی از لهستان که با 12 لشگر در کوتنو بجا مانده بودند شجاعانه دست به پاتک زدند اما تلاش آنها بی فایده بود تا روز هفدهم سپتامبر تمام نیروهای ارتش لهستان که در باختر رود و یستولا می جنگیدند تسلیم شدند و جنگ به سمت رودخانه باگ یعنی خاور ورشو کشیده شد. در همین روز بازوی بلند احاطه دو طرفه یا دهانه گازانبر دوم آلمان نزدیک برست – لیتووسک به هم رسید.
در روز هفدهم سپتامبر ارتش روسیه بدون اعلان جنگ از مرز خاوری لهستان وارد این کشور شد و روز بعد دولت لهستان و به دنبال آن دهها هزار پناهنده به خاک رومانی فرار کردند.
در این مدت 450000 نظامی لهستانی اسیر ،1200 توپ به غنیمت گرفته شد و 800 فروند هواپیما منهدم شد و یا به غنیمت در آمد. ورشو تا 27 سپامبر مقاومت کرد و روز 30 سپتامبر پس از آنکه فرمانده پادگان ورشو تسلیم شد 120000 افسر درجه دار و سرباز جنگ افزارهای خود را تحویل دادند.
جمع اسرای لهستانی ها به 694000 نفر رسید. تنها بخشی از نیروی دریایی لهستان مرکب از 3 ناوشکن و چهار زیر دریایی توانستند از دریای بالتیک فرار کنند و خود را به انگلستان و سوئد برسانند. بقیه تسلیم و یا منهدم شدند.
تلفات آلمانی ها 10572 کشته ، 30000 زخمی و 3400 مفقود الاثر بود. سرزمین لهستان بین دو کشور آلمان و روسیه تقسیم گردید و باختر رودخانه پیسا باگ و سان که حدود 124400 کیلومتر مربع می شد به آلمان و 200280 کیلومتر مربع باقی مانده به روسیه رسید.
نتایج عملیات :
در این عملیات و جنگ اهمیت سرعت نسبت به آتش که در جنگ مکانیزه اساس کار را تشکیل می داد به اثبات رسید و این سرعت فوق العاده آلمانی ها بود که باعث اختلال و از هم گسیختگی در سیستم پدافند لهستان گردید. همکاری و هماهنگی میان هواپیما و نیروی زرهی میزان موفقیت آلمانی ها را افزایش داد.
این جنگ نشان داد که در مقابل تک مکانیزه پدافند خطی کارآیی لازم را ندارد و مواضع پدافندی خواه متکی بر مواضع مستحکم یا تعجیلی باشد دیگر همچون جنگ جهانی اول قابل نگهداری نیست. زیرا همین که توسط نیروهای مکانیزه شکافته شد برای پدافند کننده امکان تمرکز نیرو برای اجرای یا تک مقدور نیست.
نکته مهم دیگری که در این جنگ مشخص گردید این بود که با توجه به شرایط تاکتیکی که توسط نیروهای مکانیزه ایجاد شد و در آن زمان عامل مهمی به حساب می آمد ایجاب می کرد که فرماندهی نسبت به گذشته بیشتر غیر متمرکز شود تا فرماندهان تابع بتوانند آزادی عمل داشته و تصمیم بگیرند و از خود واکنش سریع نشان دهند. مسلما هماهنگی و آموزش در چنین مواردی اهمیت خاص خود را داشت. (نقشه شماره 71)
تاریخ