**
ادبیات ایران پیش از اسلام
زهره زرشناس
برگرفته از: دانشنامه زبان و ادب فارسی
. .مجموعه فعّالیّتهای ادبی ایرانیان باستان كه به دو صورت شفاهی و مكتوب و به تمامی زبانهای ایرانی است. بخشی از آنها دولتی است، مانند سنگْنوشتههای شاهان و نوشتههای روی سكّهها و بخشی دیگر، مبتنی بر داستانهای ملّی، افسانهها و بعضی از آداب و رسوم اجتماعی است و پیكرة اصلی ادبیّات شفاهی غیردینی پیش از اسلام را تشكیل میدهد. امّا بیشتر آثاری كه از این دوران به صورت مكتوب بر جای مانده با دستگاههای دینیِ زردشتی، بودایی، مانوی و مسیحی مرتبط است و بدنة اصلی ادبیّات دینی ایران پیش از اسلام را میسازد. در ایران پیش از اسلام، آثار دینی و ادبی معمولاً به كتابت درنمیآمده و بیشتر به صورت روایی، سینه به سینه، منتقل و حفظ میشده است. مثلاً كتاب اوستا * ، پس از سدهها انتقال شفاهی، سرانجام در دورة ساسانی به كتابت درآمد (كلنز، ص. 33 ).
پایبندی ایرانیان به حفظ سنّت ادبیّات شفاهی و نیز جنگها و تعصّبات دینی و فرهنگی و تغییر خطّ و زبان و بسیاری عوامل دیگر موجب نابودی گنجینه ادبی پرارزش ایران پیش از اسلام شده است. از اینرو، آنچه از زبانهای مختلف ایرانی به صورت مكتوب باقی مانده در برابر حجم گستردة ادبیّات ایران باستان بسیار ناچیز است.
زبانهای ایرانی شاخه ای از زبان فرضی هند و ایرانی اند كه از قدیمترین روزگاران تاكنون درون مرزهای ایران یا بیرونِ آن متداول بودهاند و زبانها و گویشهایی را شامل میشوند كه از نظر ویژگیهای زبانی وجوه مشترك دارند. از زبانهای ایرانی، در طیّ تاریخی دراز، اسنادی در دست است كه چگونگی تحوّل آنها را نشان میدهد. تاریخ این تحوّل را میتوان به سه دوره اصلی بخش كرد: 1. دوره باستان؛ 2. دوره میانه؛ 3..دوره جدید.
از زبانهای ایرانی دوره باستان، كه از قدیم ترین زمان تا انقراض شاهنشاهی هخامنشی (330 ق م) در گسترة بسیار پهناوری رواج داشته است، چهار زبان مادی، سكایی، فارسی باستان * و اوستایی * را می شناسیم. در مآخذ باستانی اشاراتی به ادبیّات شفاهی این چهار زبان شده است، ولی تنها از دو زبان اوستایی و فارسی باستان آثار ادبی مكتوبی برجای مانده است.
از زبانهای ایرانی دورة میانه، كه پس از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی تا انقراض حكومت ساسانیان (651 م) و آغاز دورة اسلامی در مناطق مختلف متداول بوده، آثار ادبی عمدهای در دست است. زبانهای این دوره از نظر ویژگیهای زبانی به دو گروه غربی (شامل زبانهای پارتی یا پهلوی اشكانی و فارسیمیانه یا پهلوی ساسانی) و شرقی (شامل زبانهای سُغدی * ، خوارزمی، سكایی و بلخی * ) بخش میشوند.
مانی و پیروان او، برخلاف سنّت ایرانی انتقال شفاهی آثار ادبی، به نگارش آثار خود بسیار اهمّیّت میدادند. از اینرو از آنها آثار ادبی ارزشمندی به زبانهای ایرانی (فارسی میانه، پهلوی اشكانی و سغدی) برجای مانده است.
1. دورة باستان
الف. ادبیّات مادی. از زبان مادی، زبان قوم آریایی ماد، كه در غرب و شمال غرب ایران رایج بوده اثر مكتوبی در دست نیست (گرشویچ، «ادبیّات كهن ایران»، بند 2 )، امّا در نوشتههای مورّخان یونانی مانند كتسیاس ، هرودت و دینون به داستانهای عشقی و حماسی مادی و اشعار این دوره اشاره شده است. مثلاً داستان غنایی زَرْیادْرِس و اوداتیس را میتوان نام برد كه در مآخذ متعدّدی دیده میشود و به نظر بویس («زریادرس و زریر»، ص 477-463 ) دارای اصل مادی است و بعدها در شاهنامه * فردوسی به صورت داستان «گشتاسب و كتایون» بازتاب یافته است. داستانهای حماسی مادی، یا داستانهای مربوط به كوروش، شاه هخامنشی، از دیگر آثار ادبی مادی است (گرشویچ، همانجا).
ب. ادبیّات سكایی . از زبان سكاها، كه طوایفی ایرانی بودند و در دو سوی دریای خزر، دشتهای جنوب روسیّه و ماوراءالنّهر میزیستند، اثر مكتوبی برجای نمانده است (همان، بند 3 ). هرودت از افسانههایی مربوط به اصل و منشأ سكاها و نیز از داستانهایی به زبان سكایی دربارة اَریمَسْپی یك چشم و گریفین های محافظ طلا نام میبرد (هرودوت، ج 2 ، ص. -203 205 .، 227 ). گرشویچ (همان، بند 4 ) احتمال می دهد كه داستان رستم * ، قهرمان نامی شاهنامه ، كه فقط در منابع سغدی و فارسی شناخته است، از داستانهای حماسی سكایی باشد. داستانهای حماسیِ زبان آسی، از زبانهای ایرانی شرقی جدید، و میراث ادبی درخور توجّه این زبان كه تا آغاز سدة نوزدهم م سینه به سینه روایت و حفظ میشده است، احتمالاً بازتاب بخشی از بُنمایههای ادبیّات شفاهی سكایی باستان است.
زبان و ادبیات فارسی