مقدمه
معماری ارگانیك
بینش معماری ارگالنیك ریشه در فلسفه رمانتیك دارد. رمانتیسم یك جنبش فلسفی، هنری و ادبی در اواخر قرن هجده و نوزده میلادی در شمال غربی اروپا بود كه به سایر نقاط اروپا و آمریكا سرایت كرد.
این جنبش واكنشی در مقابل خردگرایی عقل مدرن بود. گوته (1832-1749) و شیلر (1800-1759)، دو شاعر بنام آلمانی، واژه رمانتیك را در مقابل كلاسیك برای اولین بار به كار بردند.
رمانتیكها همانند پیروان تفكر كلاسیك به ذهن انسان اعتقاد داشتند. ولی رمانتیكها به آن بخش از ذهن توجه داشتند كه بیشتر درباره احساس و عواطف بود. در صورتی كه برای فلاسفه كلاسیك مانند دكارت ولیبنیتز، عقل و منطق اهمیت داشت.
كلا سیستم یا خرد باوری به مبانی علوم اثباتی مانند فیزیك، ریاضی و خرد و منطق معتقد است. در حالی كه رمانتیسم یا احساس باوری به تخیل، احساس، هیجان و عاطفه نظر دارد
کلاسیسم یا خرد باوری به مبانی علوم اثباتی مانند فیزیک
زیاضی خرد ومنطق معتقد است در حالیکه رمانتیسم یا
احساس باوری به تخیل احساس هیجان وعاطفه نظر دارد..
تاریخچه ارگانیك
نكته حائز اهمیت این كه اكثر فلاسفه رمانتیك شاعر بودند و به تجلیل از طبیعت، عواطف و تخیل میپرداختند. در حالی كه اكثر فلاسفه كلاسیك ریاضیدان بودند.
لذا در آثار ادبی و هنری كلاسیك میتوان وضوح، عدم ابهام، نظم، تقارن و تناسب را مشاهده كرد. ولی در آثار رمانتیك برانگیختن احساس و هیجان، ایجاد ابهام و توهم و مناظر تماشایی طبیعی مورد نظر است. كلاسیك به دنبال سلطه بر طبیعت است در حالی كه رمانتیك در پی تحسین طبیعت است.
فردریش ویلهم هیتیناگ (1854-1775) كه یكی از بنیانگذاران مهم فسلفه رمانتیك محسوب میشود، معتقد بود كه طبیعت چربی و خودنشان است و بین انسان و طبیعت جدایی نیست.
الف والدو امرسون (1882-1803) نویسنده، شاعر و كشیش آمریكایی، هنرمندان را تشویق میكرد كه از طبیعت الهام بگیرند. وی هنرمندان را برای یافتن رابطه بین فرم و عملكرد در طبیعت هدایت كرد. او مینویسد: «طبیعت سیستمی از فرمها و روشهای به وجود آوردن را خلق میكند كه مستقیماً قابل تطبیق در هنر است».
هوراتیوگرینو (1852-1805)، مجسمه ساز و هنرمند آمریكایی، نظریه زیبایی پیشنهاد میكرد كه بر اساس مطالعه دقیق طبیعت بود. «قانون تطبیق پذیری، قانون زیر بنایی طبیعت در تمام ساختارها است». ساموئل تیلور كولریج (1834-1772) شاعر، ادیب و فیلسوف انگلیسی، معتقد بود كه «فرم ارگانیك همانگونه كه از درون رشد میكند، شكل میگیرد».
و بالاخره ویوله لودوك (1879-1814)، معمار معروف فرانسوی كه بر ضد ضوابط مدرسه هنرهای زیبا قیام كرد، سازه ساختمانهای گوتیك را سازه پویا و دینامیك میدانست. «وی معماران را ترغیب كرد كه قوانین طبیعی خلقت را به كار گیرند. همانند مجسمهسازان قرون وسطا كه گیاهان و حیوانات را مطالعه میكردند تا بفهمند كه چگونه فرمهای آنها همواره یك عملكردی را نشان میدهند و یا خود را با خصوصیات ارگانیسم تطبیق میدهند». لودوك بر این نظر بود كه «ارتباط بین عملكرد و سازه یك اصل زیربنایی در معماری قرون وسطا بود و باید به عنوان یك اصل مهم، راهنمای هنرمندان مدرن باشد.»
زیر بنای فكری معماری ارگانیك
لذا میتوان بیان نمود كه عقاید رمانتیكهای اروپا و آمریكا، بالاخص نظرات آنها در مورد طبیعت و قوانین طبیعی، زیر بنای فكری معماری ارگانیك را تشكیل میدهد.
معماری ارگانیك در آمریكا در قرن 19 توسط فرانك فرنس و لویی سالیوان شكل گرفت. اوج شكوفایی این نظریه را میتوان در نیمه اول قرن بیستم در نوشتارها و طرحهای فرانك لوید رایت مشاهده كرد.
فرانك فرنس كه استاد سالیوان محسوب میشد و سالیوان برای مدتی در دفتر او كار كرد، بیشتر تحت تأثیر سبك نئوگوتیك بود. به اعتقاد فرنس «براساس نظریه ارگانیك، همه فرمهای طبیعی پویا (دینامیك) هستند.
نیروها و فشارهایی كه در ساختار یك حیوان دخیل هستند، كشش ماهیچهها و مفاصل هنگامی كه موجود حركت میكند، طرح رشد و گسترش كه در فرم گیاهان و صدفها دیده میشود، تصویری از یك شكل زنده است، اگر یك كار هنری بخواهد بیان كننده باشد، باید به صورت ارگانیك ساخته شود، اجزاء آن نمی توانند به صورت بخش های مجزا باشند، بلكه آنها باید در یك سیستم پویا و شكل پذیر در یكدیگر ادغام شده باشند. بیان در معماری باید، در حل كردن نیروهای فیزیكی كه در یك كالبد ارگانیك عمل می كند، صورت گیرد».
سالیوان از پایه گذاران سبك مكتب شیكاگو و معماری مدرن در آمریكا بود. وی نیز اعتقاد بسیار زیاد به فرم های طبیعی و سبك ارگانیك داشت. سالیوان به روشی معتقد بود كه مشابه پروسه به وجود آوردن در طبیعت بود. او برای اولین بار اصطلاح فرم تابع عملكرد است». یعنی سالیوان فرم تابع عملكرد را در پروسه رشد و حركت طبیعی میدید.
اگر چه معماران مدرن نیمه اول قرن اخیر مانند گروپیوس نیز فرم تابع عملكرد و اشعار اصلی خود میدانستند، ولی آنها فرم را تابع تكنولوژی و عملكرد ماشین میدانستند.
سالیوان در مورد مصالح میگوید:« سنگ و ملات در ساختمان ارگانیك زنده میشود» موضوعی كه فرانك لویدرایت، شاگرد وی، بهتر از هر معمار معاصر دیگری آن را در ساختمانهایش نشان داده است.
معماری