فصل اول
تعاریف و مفاهیم بنیادی
•تحول برنامه ریزی
برنامه ریزی توسط حکومتها ابتدا درزمینۀ اقتصادی مطرح شد، این نوع برنامه ریزی ابتدا درکشورهای دارای اقتصاد اشتراکی پیدا شد و برنامه ریزی جزئی از اقتصاد سوسیالیستی بشمار رفت و سپس در کشورهای سرمایه داری درسطح بین المللی شروع شد.
دراروپا این تفکردر حدود سال 1930 شکل گرفت وبه عنوان زمینۀ تحقیقات وسیع وگسترده اقتصاددانان وبرنامه ریزان مطرح گردید.
تعاریف برنامه ریزی
فرآیند تعیین فعالیت های مناسب در آینده، با کاربرد مجموعه ای از گزینش هاست. (دیویدف و راینر)
گزینش هایی که فرآیند برنامه ریزی را تشکیل می دهد 3 سطح است:
1- گزینش هدف های نهایی و معیارها
2- شناخت مجموعه از راه ها برای دستیابی به اهداف و انتخاب راه حل بهینه
3- چگونگی عمل برای دستیابی به اهداف نهایی
تعریف فرهنگ واژگان:
1- بیان فیزیکی چیزی از طریق طرح و رسم و یا نقشه
2- روش انجام کار
3- آرایش منظم بخش های گوناگون یک هدف
تعاریف برنامه ریزی :
•گونه ای شیوه ی اندیشیدن در باره ی مسائل اجتماعی و اقتصادی است. برنامه ریزی عمدتا در راستای آینده است. به شدت با ارتباط هدف های کلی و تصمیم های گروهی سروکار دارد. (گلاسون)
•فعالیتی سازمان یافته و تلاشی هوشیارانه به منظور گزینش بهترین راه حل های پیشنهادی موجود، برای دسترسی به هدف های کلی ویژه است.(واترستون)
•برنامه ریزی، به عنوان فعالیتی همگانی، فراهم آوردن سلسله ای از کارهای منظم است که به دسترسی به هدف کلی و یا هدف های کلی بیان شده می انجامد.(پیترهال)
معماری