پاورپوینت بررسی استراتژی در مدیریت

مقدمه

استراتژی ،یك بازی جدی ، دقیق و اغلب رویایی است كه مدیران همه روزه به آن مشغولند. نوعی بازی كه مدیران با دیگرگروه ها در سازمان خود یا دیگر سازمانها ویا با افراد درون یا بیرون سازمان انجام می دهند. كوچكترین بازیكنان این بازی را مدیران ، سهامداران ، بازرگانان ، و.... تشكیل می دهند وبزرگترین بازیكنان نیز از تیمهای قدرتمند مدیران ارشد در شركتهای بین المللی و سازمانهای دولتی شكل می گیرد. برخی از بازیكنان داخلی ، بخشها و دیگر واحدهای تجاری و حتی سایر گروهها نامیده می شوندو برخی از بازیكنان خارجی را مشتریان، عرضه كنندگان وحتی رقبا قانونگذاران و سرمایه گذاران می نامند.

هوندا در برابر جنرال موتوروز nمثال بارز بازی استراژی ، ماجرای هوندا و جنرال موتوروز است. در اواخر دهه 1950، مدیران هوندا حركتی در بازار موتور سیكلت های آمریكایی پدید آوردند ، آنها كوشیدند كه نظرات وزارت بازرگانی ژاپن  MITI را برای پشتیبانی از این اقدام جلب كنند:اما موفق نشدند . آتها با هدف فروش موتور سیكلتهای بزرگ در آمریكا فعالیت خود را آغازكردند ، ولی دریافتند كه مشتریان بالقوه تمایلی به موتور سیكلتهای یاد شده ، ندارند . بنابراین كاگزاران هوندا از فروش موتور سیكلتهای كوچك به جای موتور سیكلتهای پیشین ، كار آفرینی هوندا را به نمایش گذاشتند .              

مدیران جنرال موتورز توجهی به این حركت نكردند . براستی ، چرا باید توجه می كردند! كه آنها تولید خودرو بود ، نه موتور سیكلت . آنها با داشتن 50 درصد از سهام بازارهای آمریكا قویترین تولیدكننده و تسخیر كننده بازار در این زمینه بودند. از همین رو ،ورود موتورهای بسیار كوچك وارداتی ساحل غربی ، ارزش توجه جدی نداشت .                    

ولی به طور معمول ، رقیبان از زاویه ای غیر منتظره وارد   استراتژی می شوند وهوندا با ایجاد تغییرات جزئی ، موجب تحول در بازار شد و نتایج مطلوبی دست یافت . هوندا در سال 1960 قابلیت ها و تواناییهای خود را در صنعت خودرو بدون آنكه از سویIT حمایت و پشتیبانی شود ، در آمریكا به معرض نمایش گذاشت ، تا آنجا كه در سال 1970 موافق به صادر كردن   خودرو به بازار آمریكا شد.                                           

این روند به گونه ای بود كه تا سال 1978 ،204 درصد از سهام بازار در اختیار این كارخانه قرار گرفت و در دهه بعد توانست تواناییهایش را در تولید و صنعت خودرو در كشور آمریكا به نمایش درآورد و 7 درصد سهم بازار را به خود اختصاص دهد.  با توسعه دیگر صنایع در ژاپن و وارادات خودرو به آمریكا ، سهم خودروی ژاپن در بازار آمریكا از میزان صفردر سال 1950 به مرز 30 درصد در اواخر دهه 1980 رسید . در حالی كه سهم بازار جنرال مو ترز از 50 درصد به 33 درصد كا هش یافت و گذشته از ان میزان سود و ارزش سهامش نیز سقوط كرد . این در حالی بود كه عملكرد آن نیز به طرز محسوسی رو به نزول می رفت . در سال 1992 وضعیت جنرال موتورز از نظر مسائل یاد شده  همچنان رو به نزول بود . ادامه این روند فرسایشی در دهه 1990 با بیشترین كاهش در سود و تعداد قرار دادهای منعقد شده و نی تجدید ساختارهای گسترده همراه بوده .       

تغیرات مزبور در طی این 30 سال به طورآشكار نتیجه استراتژیهایی بود كه مدیران این شركتها به كار بردند كه در واقع به عنوان چارچوب و الگویی برای انجام اقداماتش به شمار می رفت . برای مثال در دهه 1970 جنرال موتورز بزای حمایت و حفظ سهم بازار خود و در پاسخ به هزینه های گزاف سوخت و واردات خودرو های خارجی كوچك اندازه خودروهای تولید را كوچك نمود

 مدیران جنرال موتورز این استراتژی را كوچك سازی نامیدند . از سوی دیگر هوندا پس از این اینكه با مجموعه ای از مشكلات اولیه در زمینه كیفیت محصول رو به رو شد . با تمركز بر روی كیفیت با ظیف نسبتا ظریفی تمایز را در تولیداتش به وجود آورد .