سایت کاریابی جویا کار

تحقیق روش گفتگو

دسته بندي: مقالات / پاور پوینت
21 خرداد



روش گفتگو

در این نوشتار من به دنبال طرح مجدد نقدهایی كه بر مردم‌نگاری، بالاخص در دهه‌های اخیر و با انتقادات نحله‌های پست مدرن بر مردم‌نگاری مطرح شده، نیستم. این نقدها عمدتاً در سنت انسان‌شناسی غربی بوده و معطوف به پیامدهای رابطه انسان‌شناس غربی با یك موضوع بومی و تاثیر این رابطه بر نتایج تحقیق و بازنمایی و بازتابندگی موقعیت محقق غربی و رابطه آن با محیط خودش و محیط بومی بر نتایج تحقیق است. البته ایده اصلی من در این قسمت نیز طرح چنین مباحثی است، اما نه در مورد انسان‌شناس غربی، بلكه در مورد انسان‌شناس بومی. چون فكر می‌كنم این بخش از مناقشات روش‌شناختی و فراتحلیلی در انسان‌شناسی به دلیل آنكه عموماً تا به حال انسان‌شناسان غربی مدنظر بوده‌اند، از قلم افتاده و بی‌توجه مانده‌اند (ر.ك: به مباحث مربوط به نقد روشی انسان‌شناسی در فكوهی، 1381: 8ـ 223). به عبارت دیگر بحث من بر سر محدودیت‌های موجود در پارادایم روش‌شناسی انسان‌شناسی برای انسان‌شناسان بومی و موضوعات بومی‌شان است. قبل از شرح این مساله بهتر است به ویژگی‌های كلی پارادایم روش انسان‌شناسی بپردازم.

پارادایم روش‌ انسان‌شناختی استفاده از مفهوم پارادایم، و طرح روش‌شناسی انسان‌شناختی به عنوان یك پارادایم در این مباحث كارایی بسیار مناسبی دارد. از منظر توماس كوهن، هر علمی در مرحله عادی، تحت تاثیر یك پارادایم هدایت می‌شود. پارادایم معیارهای كار و پژوهش مجاز را در درون علمی كه ناظر و هادی آنست، تعیین می‌كند و فعالیت‌های دانشمندان عادی را كه سرگرم گشودن و حل معما هستند، هماهنگ و هدایت می‌كند. هر پارادایمی دارای ویژگی‌های خاصی است. یك پارادایم قوانین و مفروضات تئوریك مصرحه‌ای، و همچنین شیوه‌های مقبول و مرسوم تطبیق قوانین بنیادین به چند وضعیت گوناگون را دارد. از سوی دیگر هر پارادایم حاوی اصول بسیار كلی ما بعدالطبیعی است كه پژوهشهای درون پارادایم را هدایت می‌كند، و همچنین دارای قابلیت‌های توجیهات روش‌شناختی برای حل مسائل می‌باشد ( چالمرز، 1374: 5ـ 113). در هر پارادایمی چهار عنصر را می‌توان دسته‌بندی كرد: سرمشق‌های اصلی، تصویری كه از موضوع در آن وجود دارد، روش‌ها و تكنیك‌ها، و نظریات و چشم‌اندازهای نظری(ریتزر، 1377: 635).  بر این مبنا هر علمی موضوع‌شناسی و روش‌شناسی متناسب با آن را در بطن خودش دارد. به همین دلیل هم در تمایزات علوم، عده‌ای از متفکران بر مباحث روشی به عنوان عامل اصلی تاكید دارند. چرا كه روش‌شناسی‌ها در صورت‌بندی یك علم بسیار مهم‌اند و «هر چشم‌انداز روش‌شناختی شیوه خاصی از نگاه كردن و تاثیر بر جامعه را نشان می‌دهد. روش‌ها نمی‌توانند ابزارهای خنثایی باشند، زیرا مشخص می‌كنند كه موضوع بررسی چگونه بصورت نمادین ساخته‌ می‌شود و یك محقق در برابر داده‌ها چه تعریف خاصی از خود را بر می‌گزیند» (سیلورمن، 1381: 140). تاریخ رشته انسان‌شناسی به جهت تكوین این علم و موضوع آن و تحولاتش، یك پاردایم روش‌شناختی خاص خودش را شكل داده، كه این پارادایم در سرمشق‌های اصلی برای روش‌شناسی و نوع تعریف موضوع و رابطه محقق و موضوع و در نهایت پروبلماتیك‌های خاص این عناصر تبلور یافته است. البته این روش‌شناسی‌ها و پارادایم روشی ارتباط عمیقی با تئوریها دارد، چرا كه تئوریها در نهایت از خلال همین روش‌ها و هماهنگ با آنها تولید می‌شوند.

همانطور كه گفته شد تاریخ تكوین انسان‌شناسی، ریشه‌های شكل‌گیری و مبانی پارادایم روش‌شناسی انسان‌شناختی را تعیین كرده است. مردم‌نگاری به عنوان بنیاد انسان‌شناسی و روش‌شناسی آن، به خوبی این پارادایم را نشان می‌دهد. تاریخ این رشته با مطالعه سایر جوامع پیوند عمیقی دارد. موضوع تحقیقات مردم‌نگاری به لحاظ سنتی مردم جوامع غیرغربی و غیرصنعتی بوده و مهمتر از همه اینكه هدف اصلی كار میدانی، توصیف هر فرهنگی بود كه برای غربی‌ها ناشناخته بود(بیتس و پلاگ، 1375: 97 و گاربارینو، 1377: 21). انسان‌شناسی مهمترین ویژگی‌اش شناخت «دیگر بودگی‌های فرهنگی» است(فی، 1381). به عبارت دیگر، «دیگری» به عنوان موضوع اصلی مردم‌نگاری و مردم‌شناسی، ویژگی‌های خاصی را در طی تاریخ تكوین این علوم و پارادایم روش‌شناسی آنها داشته كه به تدریج مهمترین ویژگی‌های این پارادایم را نیز شكل داده است. اساس منطقی و معرفت‌شناختی علم انسان‌شناسی بر فهم این «دیگری» تدوین شده است(جنكینز، 1381: 165). این «دیگری» و فهم آن صرفاً مبتنی بر انگاره‌های علمی نبود، بلكه برای جهان غرب بخشی از فرآیندهای كلان فكری، سیاسی و فلسفی آن محسوب می‌شد. تاریخ سیاسی و فلسفی و فكری غرب نیز بر این انگاره «دیگری» و تعریف و تصور آن و لزوم این كارها موثر بوده است(گاربارنیو، 1377 و هال 1382 و فكوهی، 1381).
مهمترین ویژگی این «دیگری»، تفاوت آنست. انسان‌شناسی بواسطه دركی كه از موضوع خودش داشت، دیگری را در رابطه‌ای تقابلی با خود و برای كمك كردن به ترسیم هویت غربی ساماندهی كرد. البته مساله تفاوت، یك مبنای معرفت‌شناختی خاصی هم در انسان‌شناسی دارد: «علم قوم‌شناسی، بواسطه نفس وجود خود برای ما اثبات می‌كند كه ما با متفاوت بودن از آنچه می‌كوشیم بفهمیم، فهم را كسب می‌كنیم» (برگر، 1380: 28). تفاوت داشتن دیگری ها و چرایی و تبیین آنها و در نهایت تبیین خویشتن، مولفه اصلی مسائل و موضوعات و نظریات انسان‌شناسی بوده‌است. این تفاوت موضوع و بنیادی بودن آنرا در این نكته می‌توان دید كه مهمترین و به عبارتی تمام نظریات انسان‌شناسی، هم در نسل انسان‌شناسان كتابخانه‌ای مثل فریزر و هم در سنت انساشناسی میدانی، بالاخص از مالینوفسكی به اینسو، بواسطه تحقیق بر روی جامعه‌ای متفاوت بوجود آمده‌اند. پروبلماتیك‌هایی مثل مساله قوم مداری و شوك فرهنگی در روش‌شناسی انسان‌شناختی و مباحث انتقادی تئوریك، ناشی از همین ویژگی


علوم اجتماعی
قيمت فايل:4700 تومان
تعداد اسلايدها:26
خريد فايل از سايت مرجع
دسته بندی ها
تبلیغات متنی