خانواده و رویكردهای جامعه شناختی
در مورد ساختار و تكامل روابط خانوادگی. جامعه شناسان رویكردهای یك دست و هماهنگی ندارند. از این رو این نگرشها به پنج گروه عمده تقسیم شدهاند (كریستنس، 1967: ص 86-19).
1- خانواده به عنوان یك نهاد اجتماعی: این رویكرد بیشتر در عرصه فعالیت مردم شناسی و جامعه شناسی است كه تأكید و تمركز آن بر جنبه تاریخی و تضاد فرهنگی است.
2- رویكرد كنش متقابل: این نگرش و رویكرد از حوزة جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی نشئت گرفته و از اواسط دهه 1920 كه «ارنست برجس» از پیروان «جرج هربرت مید»، خانواده را به عنوان یك واحد شخصیتهای متعامل معرفی كرد، مورد استقبال و بحث پژوهندگان این رشته قرار گرفت. او به جریانات داخل خانواده توجه كرد: ایفای نقش، روابط پایگاههای، مسایل ارتباطی، تصمیمگیری، كنشها و واكنشها در مقابل فشار و نظایر آن.
در این رویكرد توجه اندكی به نهاد كلی خانواده و تضاد فرهنگی به عنوان یك واحد جامعه شده است.
3- تأثیر شرایط و موقعیت اجتماعی بر ساختار خانواده: این رویكرد به گونهای با واكشگرایان همراه است، اما در جایی كه آنان تأكید بر كنش به طور كلی دارند، موقعیت گرایان بر این باورند كه موقعیت اجتماعی بر رفتار تأثیر دارد. به عبارتی محركهای خارجی بر رفتار اعضای خانواده تأثیر می گذارد.
4- رویكرد مراحل زندگی اجتماعی و تكامل خانواده: این رویكرد، شیوه برخورد متمقابل تأثیر شرایط اجتماعی بر ساختار خانواده را میپذیرد، اما نقطه انحرافش از این رویكرد، بر محور تكامل جامعه و تأثیر آن بر روابط زندگی استوار است. به عبارتی ساختار خانواده منطبق با روند تكامل نظام جامعه است.
5- رویكرد ساختگرایی كاركردی: این رویكرد به تحلیل ساختار خانواده: زن و شوهری می پردازد و ارتباط آن با نهادهایی كه در انسجام جامعه نقش تعیین كنندهای دارند و در اجتماعی توجه دارد كه د ارای اجزایی است، اما در این تحلیل، توجه بر رابطه یك طرفه متمركز نمیشود، یك نكته اساسی در این رویكرد دو طرفه بودن ارتباط بین اجزا و كل نظام است و این ارتباط صرفاً در ارتباط بین اعضای خانواده و نظام اجتماعی خلاصه نمیشود، بلكه بر ارتباط بین نقشها و نظام نقشها نیز توج خاص می كند.
با همه كمبودهایی كه در این رویكرد از نقطه نظر جامعیت و عام پذیری ممكن است وجود داشته باشد، اما از نظر انعطاف پذیری، رویكرد مزبور مورد نظر قرار گرفته است. در واقع آنچه را كه از مجموع بررسیها و مطالعات گوناگون به ویژه از نقطه نظر پارسونز میتوان دریافت، این است كه رویكرد، نظام اجتماعی ار نظام كنشهای متقابل در یك محیط مشخص بین عوامل انگیزهای كه در درون یك فرهنگ با یكدیگر در ارتباط و مناسبات اجتماعی قرار دارند بیان میدارد و اصولاً جامعه شناسی را متناظر با نظام اجتماعی می داند، همانگونه كه روانشناسی را متناظر با نظام شخصیت و انسان شناسی را متناظر با نظام فرهنگی میپندارد.
به عبارتی هر نظام كنشی چه اجتماعی و چه مربوط به یك گروه كوچك مانند خانواده، یك سلسله صور عام دارد، زیرا هر نظامی برای موفقیت در عملكرد خود به ابزار و لوازم معیارهای اجتماعی نادیده گرفته شود و سازمان آن دستخوش بی نظمی گردد، آنچه را كه دوركیم بی هنجاری مینامد به وقوع می پیوندد.
نظام اجتماعی خانواده، معمولاً از درجهای از یگانگی برخوردار است. دارای نقشهای مكمل و همچنین گروهی از نقشها برای اهداف جمعی یا فردی است. در درون این نظام اجتماعی، ممكن است تضادی نیز رخ دهد كه اغلب نیز اتفاق میافتد، اما در بیشتر موارد، كل نظام آسیب نمیبیند و در واقع برای اینكه نظام دچار آسیب جدی نشود، حد و مرزی نیز وجود دارد كه ورای آن حد، بی هنجاری حاكم میگردد. در چنین شرایطی كه تضاد از مرز خود تجاوز كند، انتظارات متقابل كه در ارتباط با نقشهای متقابل قرار دارند. از بین میرود و در نتیجه هنگامی كه تضاد شدید میشود، به حدی كه باعث خنثی شدن انتظارات متقابل گردد. نظام اجتماعی خانواده ممكن است موجودیت خود را از دست بدهد. بنابراین برای اینكه تضاد و درگیری در بین اعضای خانواده، در حد و مرز خود قرار گیرد و به عبارتی كنترل شود باید نقشها و نظام نقشها به شكل مناسبی در ارتباط تكمیلی با یكدیگر قرار گیرند. در اینجا دو سئوال اساسی و مهم كاركردی برای نظام خانواده مطرح میگردد:
الف- چه نقشهایی در نظام خانواده نهادی شده است؟
ب- چه كسی این نقشها را انجام میدهد؟
نظام اجتماعی و شبكه روابط متقابل
یك نظام اجتماعی قبل از هر چیز در نخستین برخورد، مجموعه و شبكهای از روابط متقابل میان افراد و گروههاست، علاوه بر آن عوامل بسیاری از نیز به یكدیگر پیوند میدهد. به عبارت دیگر هر عامل در یك نظام اجتماعی به ویژه از دید كلی كنش متقابل آن با دیگر عاملها در نظر گرفته می شود. كنش اجتماعی سه عنصر را در بر میگیرد:
انتظارات متقابل میان عامل معینی مانند «خود» از عامل جداگانهای به نام «دیگری» انتظار دارد، در موقعیتی مشخص كه در ارتباط با یكدیگرند به صورتی تعیین شده رفتار كند. در همان حال، «خود» میداند كه دربارة موقعیت مشترك، «دیگری» نیز انتظاراتی دارد. به بینی دگیر هنگامی كه پارسونز خصایص نظام اجتماعی و عناصر تشكیل دهنده آن را مشخص میسازد مفاهیم اصلی مورد نظر او «خود» و «دیگری».
یعنی دو یا عدهای بیشتر كه در ضمن ایفای نقش با یكدیگر در حال كنش متقابلاند كه یا با انتظارات دیگر خود را سازگار میكنند یا از این انتظارت فاصله میگیرد، در حالی كه نوعی احترام متقابل در این میان وجود دارد، یعنی آنچه كه «خود» از جمله حقوقش محسوب میدارد، از نظر دیگری وظیفه تلقی میشود (توسلی، 1369: ص 191).
ارزشها و هنجارهایی وجود دارند كه بر رفتار عاملهای حاكم اند. در واقع انتظارات متقابل در گروه متكی بر وجود هنجارها و ارزشهاست. وجود ارزشها و هنجارهای مشترك مسألهای نیست. مهم این است كه «خود» میداند كه هنجارهایی «دیگری» میداند و می تواند پیشبینی كند كه «دیگری» در یك وضعیت مفروض، به گونهای معین عمل خواهد كرد.
بالاخره ضمانت اجرایی یا پاداش و تنبیهی كه «خود» و «دیگری» در صورت عدم برآوردن انتظارات متقابل دریافت میدارند.
از نظر پارسونز این سه عامل یعنی انتظارات، ارزش، و هنجارها و تضمین ها، عناصر تشكیل دهنده نقشها در كنش متقابل هستند و ساخت یك نظام اجتماعی از طریق نهادی شدن الگوها و ارزشها تثبیت و تحكیم میشود.
مهمترین مزیت برخورد پارسونز با جامعه به عنوان یك نظام این است كه تصویری از یگانگی گروه انسانی ارایه میدهد و بیش از هر نظریهپرداز دیگری به شكلی متقاعد كننده معنی واقعیت نظام را در رقابت، یگانگی و پیوستگی كلی الگوهای كنشهای متقابل اجتماعی مطرح میسازد.
او تأكید میكند كه نظامهای اجتماعی همان نظام نقشهای رفتاری كنشهای متقابل میان ایفا كنندگان این نقشهاست. در اینجا تأكید بر چگونگی یگانگی شخصیت انسان با نظام اجتماعی و همكاری پایداری با دیگران از طریق ارضای مداوم نیازهاست. نقشها به عنوان مكانیسمهایی در نظر گرفته میشوند كه از طریق آنها افراد وارد نظام و جزیی از آن میگردند. معمولاً نقشها طوری شكل میگیرند و در جهتی حركت میكنند كه نظام آن گونه كه هست حفظ شود و میزانی از استقلال كاركردی هم برای اعضای آن باقی بماند. در یك نظام آن گونه كه هست حفظ شود و میزانی از استقلال كاركردی هم برای اعضای آن باقی بماند. در یك نظام اجتماعی تأكید بر ایفای نقش اجتماعی است. به طوری كه نظام فرد را تا حدودی در ایفای نقشش كنترل میكنند.
علوم اجتماعی