بالا بردن انگیزش تحصیلی:
شیوه معمول معلمان در این مورد عبارت از توجه داشتن به انگیزش بیرونی است. در این جا چند نمونه از آن را برمی شماریم: دانش آموزان در انجام یكی از فعالیتهای خود به طور موفق عمل كرده است. معلم با تبسم كردن به او میفهماند، و یا به او جایزه میدهد، و یا به او اجازه میدهد در رشته ورزشی مورد علاقه خود امكاناتی را به دست آورد. همه اینها موجب افزایش انگیزش بیرونی است. هنگامی هم كه معلمی تازه كار به محیط آموزشی وارد میشود، همه معلمان استفاده از چنین روشهایی را به او گوشتزد میكنند. البته خود این معلمان تازهكار نیز در دروان تحصیل خود از جانب معلمان خویش چنین برخوردهایی را همواره تجره كرده است. و برای همین است، كه توجه به این روشها همچنان پایبرجا میمانند و گویی اموری بدیهی هستند. اما در مورد عنایت به انگیزش درونی با نمونههای اندكی مواجه هستیم. مدیران و معلمان به طور معمول قادر نیستند معلمان تازهكار را در این راستا هدایت كنند. پیش از این برای مدتی قلیل از جانب مسؤلان آموزشی تلاش شدن، تا با اتخاذ برخی روشها بتوان انگیزش درونی را نزد دانش آموزان پرورش داد. در این مورد تصمیم گرفته شد، كه اداره كلاس بر عهده دانش آموز باشد و هیچ نظارت از پیش تعیین شدهای اعمال نگردد. و یا این كه دانشآموز در پایان سال تحصیلی هرگز با شكست تحصیلی مواجه نشود و به هرصورتی كه به فعالیتهای آموزشی خود پرداخت، این امر موجب شكست وی نباشد. اما در عمل این طرحها با موفقیت همراه نبوده است و پس از ناكامی در این امر حتی از قبل نیز پاداش و تنبیههای بیشتری مورد استفاده قرار گرفت. عدم موفقیت چنین طرحهایی برای این است، كه اصولا انگیزش درونی آن گونه كه لازم است، مورد ادراك قرار نگرفته است. مطلب بسیار ظریفتر از آن است، كه در بدو امر به نظر روانشناختی متغیر است و هیچدانشآموزی همواره نسبت به فعالیتی خاص از انگیزش درونی ثابت برخوردار نیست. با تغییر شرایط، ادراك كفایت و خودمختاری دانش آموز نیز نسبت به خود تغییر می كند. البته همه دانشآموزان همواره نسبت به فعالیتی خاص از انگیزش درونی ثابت برخوردار نیست. با تغییر شرایط، ادراك كفایت و خودمختاری دانشآموزان نیز نسبت به خود تغییر میكند. البته همه دانشآموزان دردوران تحصیل خویش انگیزش درونی را تجربه میكنند اما معلمان بایستی به دانش آموزان بفهمانند، كه چگونه خود را با تغییر شرایط جدید سازگار كنند. البته معلمان نیز باید درنظر داشته باشند كه اغلب اوقات شكلگیری شرایط جدید درونی در دانش آموزان بسیار به كندی صورت می گیرد. چنین دانش اموزانی پس از سالها شكست در امر آموزش خود به این باور می رسند كه اصولا قادر به غلبه برمشكلات نیستند
بدیهی است كه تجدید نظر در این گونه باورها به سرعت انجام نمیپذیرند. اما هرچند به كندری، لیكن باصبر و استقامت میتوان به نتایج مطلوب دست یافت. هدف ما در این كتاب آن است، كه هم معلمان تازهكار و هم معلمان آزموده به انگیزش درونی دانشآموزان بیاندیشند و تلاش كردهایم در این راه یاور ایشان باشیم.
روابط معلم و دانشآموز:
آموزش، بدون ایجاد رابطه معنایی نخواهد داشت. معلمان درهمان آغاز كار خود پیمیبرند كه نحوه برقراری ارتباط با دانشآموزان بسیار اهمیت دارد. آنان از خود میپرسند، آیا باید به پرورش دانشآموزان پرداخت و به آنها عشق ورزید و یا باید سخنگو بود و انتظارات زیادی از آنها داشت؟ ایا باید به دانشآموزان نزدیك شد یا از آنها فاصله گرفت؟ اینها پرسشهایی است كه اغلب معلمان تازهكار در اندیشه آن هستند. معلمان با تجربه كه شیوه خاصی را پس از طی سالها برگزیدهاند، كمتر در این موارد میاندیشند. به هر حال توصیه میشود تا معلمان به تاثیر نوع ارتباط خود برشكلگیری گرایشهای انگیزش دانشآموزان توجه كنند. در این فصل و چند فصل دیگر چندین روش برقراری ارتباط را مورد بحث قرار میدهیم، كه موجب بهبود انگیزش تحصیلی دانشآموزان می گردد. در آغاز میتوان گفت كه رابطه مبتنی بر محبت، احترام و اعتماد متقابل میان معلم و دانشآموز هم موجب میشود تا دانشآموز به معلم وابسته نشود وهم انگیزه تحصیلی وی را افزایش میبخشد.
روان شناسی