آلمان در قرن نوزدهم
اشتغال به كارهای دستی برای مردم آلمان طبیعت ثانوی است . دوره تسلسل شكست و موفقیت در كمتر كشور اروپایی به اندازه آلمان سریع بوده است. فرهنگ رفیع آلمان در اواخر قرون وسطی بتدریح رو به زوال می رفت و در قرن هفدهم جنگ های سی ساله به اندازه یك قرن نیروی اقتصادی و سیاسی آلمان را فرسود . در اوائل قرن نوزدهم آلمان با ارتجاع سیاسی خون آوری روبرو بود كه با آزادی اقتصادی برای بسط تجارت و صنعت به شدت مخالفت می كرد .
تاخیر توسعه صنعت در آلمان: آزادی صنعتی كه به سال 1791 در فرانسه اعلام شد تا سال 1846 در پروس پذیرفته نگشت و به جنوب آلمان تازه به سال 1862 رسید. اما در انگلستان در دهه دوم قرن نوزدهم ماشین به اندازه ای جای كارهای دستی را گرفت كه این شكوه دچار بحران شد و در فرانسه به سال 1835 دستبافان اعلام كردند كه مشقتشان به حد نهایت رسیده است . در آلمان بر خلاف در این دوره كارهای دستی رونق گرفت و تعداد كارگاه های كوچك فزونی یافت.
در قرن نوزدهم تعداد ماشین های ریسندگی در هر كشور درجه صنعتی بودن آن كشور را به دقت نشان می داد . به سال 1865 در آلمان یك ، در فرانسه سه و در انگلستان هشت ماشین ریسندگی وجود داشت . در رشته های دیگر صنعت نیز انگلستان مقام اول را داشت و چنانكه ‹‹ زمبارت ›› خاطر نشان كرده است حتی ساختن كشتی بخار و راه آهن به كمك انگلستان در آلمان معمول شد .
صنعت آمریكا نیز در نیمه اول قرن نوزدهم مراحل نخستین را می پیمود . اما تفاوت اساسی بین صنعت این كشور وآلمان این بود كه فقدان كارگر ماهر در آمریكا باعث شد از آغاز ، ماشین به استقبال فراوان در آن كشور روبرو گردد .
رواج ناگهانی صنعت در آلمان ، به سال 1870 وضعیت را در آلمان تغییر داد و پیشرفت صنعت به سرعت و مداومت ادامه یافت . از آن پس، آلمان كه تا آن زمان معروف به كشاورزی و كارهای دستی بود نه تنها رو به صنعتی شدن پیش رفت بلكه رهبر عصر صنعت شد .
عدم توجه نخستین به صنعت و سپس پذیرش بی چون و چرای آن نتایج روانی فراوان حاصل آورد . عدم اطمینان عمیق كه در این دوره بر مردم آلمان مستولی بود خود را در معماری این كشور نشان داد . پیشرفت صنعتی در بسیاری از كشورهای اروپایی رواج داشت اما معماری هیچ یك از این كشورها در این زمان به اندازه معماری آلمان مغشوش و فاقد توازن درونی نبود. در عرصه هنر در آلمان هیچ چیز وجود نداشت كه شبیه كارهای ویلیام موریس در حدود 1860 در انگلستان باشد و یا آن را بتوان با كارهای مكتب معماری شیكاگو در حدود 1880 و یا نهضت هنر نو در حدود 1890 در بلژیك مقایسه كرد .
توجه به هنر بعد از سال 1900
در حدود سال 1900 در آلمان تغییر ناگهانی دیگری صورت گرفت . چنانچه گذشت در حدود دهه هشتم قرن نوزدهم آلمان مصروف بر این شد كه به سرعت خود را به پیشرفت صنعتی كشورهای دیگر برساند . اكنون به همان شدت كوشش می شد در عرصه هنر نیز جبران گذشته شود و درست در همین زمان بود كه موریس و راسكین
معماری