مقدمه
سرمایه اجتماعی در دو دهۀ اخیر به عنوان یک دیدگاه نظری مؤثر، پذیرش گسترده ای را به دست آورده، ره یافت های نظری، در این حوزه، عموماً بر بازدهی سرمایه در قالب به عنوان یک فرایند سرمایه گذاری اذعان دارند. اما این بازدهی در برخی مباحث برای فرد در نظر گرفته شده در برخی دیگر برای جمع تعریف می شود. گاهی اوقات دارایی فرد به شمار می آید. در آن صورت به شبکه های اجتماعی گسترده و منابع قابل دسترس برای فرد تأکید می گردد، و در مواردی دیگر به کیفیت این روابط در قالب هنجارهای اعتماد و همیاری پرداخته می شود و دارایی جمع قلمداد می شود. به همین ترتیب برحسب تعاریف متفاوت از کارکردهای متنوعی نیز برای آن قابل تصور است. از همین رو مفهوم موضوع مطالعات وسیع و متنوع نظری و تجربی در سالهای اخیر بوده و ارتباط آن با سطوح توسعه سیاسی و اقتصادی در سطح کلان و کارآمدی و موفقیت های فردی در سطح فرد، مورد بررسی قرار گرفته است.
لذا برای دانش درک مناسب از و جایگاه آن در ارتباط با نظریه های کلاسیک و جدید سرمایه، ابتدا به بررسی ماهیت سرمایۀ نظریه های گوناگون سرمایه و آرای صاحب نظران این حوزه و مقایسه آنها با یکدیگر می پردازیم.
سرمایه در مفهوم کلاسیک و جدید
مفهوم سرمایه را می توان از آزادی مارکس دنبال کرد. در مفهوم پردازی مارکس، سرمایه بخشی از ارزش اضافی است که سرمایه داران و کسانی که ابزار تولید را در اختیار دارند، از گردش کالاها و پول در فرایندهای تولید و مصرف، آن را به دست می آورند. در این گردش، به کارگران در مقابل کار (کالاشان) دست مزد پرداخت می شود که به آنها امکان می دهد کالاهایی (از قبیل غذا، مسکن و لباس) را برای ادامه حیات خود (ارزش مبادله) خریداری کنند. اما کالای پردازش و تولید شده توسط سرمایه داران را می توان با قیمت بالاتری در بازار مصرف فروخت (ارزش مصرف کننده). در جامعه سرمایه داری سرمایه بیانگر دو عنصر مرتبط اما متمایز است. از یک سو سرمایه بخشی از ارزش اضافی است که به زعم مارکس توسط کارگران تولید شده اما نصیب سرمایه دار می شود. از سوی دیگر، سرمایه بیانگر یک سرمایه گذاری از سوی سرمایه گذاران (در تولید و گردش کالاها) به امید بازدهی و کسب سود در بازار است. سرمایه به عنوان بخشی از ارزش اضافی محصول یک فرایند است. در عین حال سرمایه و ارزش اضافی حاصل از آن مرتبط با یک بازدهی/ بازتولید فرایند سرمایه گذاری و ارزش اضافی بیشتر هستند. و این طبقۀ مسلط است که سرمایه گذاری می کند و ارزش اضافی را نصیب خود می کند. بنابراین سرمایه در مفهوم مارکسی (کلاسیک) نظریه ای درباره روابط اجتماعی استثماری میان دو طبقه است (لین[1]، 1999). از دهه 1960 به این سو، شاهد ظهور نظریه های جدید[2] سرمایه همچون سرمایه انسانی، سرمایه فرهنگی و هستیم. اما به رغم تمام اصلاحات و جرم و تعدیل هایی که در این نظریه صورت گرفته، اندیشه اصلی مفهوم سرمایه یعنی «سرمایه گذاری با بازدهی مورد انتظار» در همه نظریه های زیر مجموعه نظریۀ سرمایه حفظ شده است. در عین حال، تبیین طبقاتی در مفهوم کلاسیک سرمایه، به عنوان یک جهت گیری نظری ضروری، حذف شده است (همان منبع). به طور مثال نظریه سرمایه انسانی شولتز[3] (1961) سرمایه را به مثابه سرمایه گذاری در آموزش با بازگشت سرمایه (سود) معین در نظر می گیرد. کارگران در مهارت های فنی و دانش سرمایه گذاری می کنند تا بتوانند با کسانی که فرآیند تولید (بنگاه ها و نمایندگی های آنها) را کنترل می کنند برای پرداخت به مهارت کارشان وارد مذاکره شوند.
[1]- Lin
[2]- Neo-Capital Theories
[3]- Schultz
علوم اجتماعی