هر يك از مكاتب تربيتي بر نگرشي خاص از هستي و انسان مبتني هستند و وجوه امتياز هر يك از اين مكاتب را بايد در تفاوت نگرش آنها به هستي و انسان جستجو كرد. با رجوع به انديشه هايي كه با عنوان مكتب تربيتي در روزگاري شهرت داشته اند، اهميت و جايگاه ديدگاه هاي هستي شناختي و انسان شناختي نمايان مي شود. در سايه آگاهي از ديدگاه مبنايي اين مكاتب، درمي يابيم كه داوري اديان الهي به ويژه اسلام درباره انسان منشأ وجود تفاوت هايي در مكتب هاي تربيتي ديني نسبت به ديگر مكاتب بشري است. دانشمندان مسلمان، اعم از فيلسوفان و عارفان و متكلمان و اخلاقيون، در مواضع گوناگوني آراي خويش درباره هستي و انسان را ابزار داشته اند و همواره به سبب ايمان به اسلام كوشيده اند كه در نظريات خود از تعارض با آموزه هاي قرآني و روايي بپرهيزند.
اين انديشمندان، در عين پويش و كوشش عقلاني براي دستيابي به آرايي استوار. از منبع وحي و متون ديني نيز الهام گرفته اند و بي شك، تعاليم ديني در بنيان و پيكره نظام انديشه ايشان جايگاهي اساسي داشته است.
در ميان ديدگاه هاي عالمان مسلمان مي توان آرايي كم و بيش مشابه و حتي يكسان را درباره جهان و انسان سراغ گرفت. مبدأ اين شباهت و هماهنگي، تفكر ديني و تأثير پذيري قرآني ايشان است. البته گاه آرايي متفاوت و تصاويري به كلي ناهمسان از هستي و انسان نيز در ميان اين آراء ديده مي شود. نكته شايان توجه اين است كه اگر به تصويري كلي و جامع از نظام هاي فكري رايج ميان عالمان مسلمان نظر كنيم، درخواهيم يافت كه بسياري از امور مشابه در حقيقت تفاوتي بنيادين با يكديگر دارند. اين تفاوت تا بدان جاست كه حتي توحيد- يعني سنگ بناي دين و دين باوري- نيز در نزد ايشان تفسيري واحد ندارد، اگر چه همه موحدند. توحيد يك عارف با توحيد يك متكلم تفاوت بسيار دارد و حتي توحيد فيلسوفان نيز با هم يكي نيست. فلاسفه مشايي و حكيمان متأله، به خدا و انسان و جهان يكسان نمي نگرند. اين نكته درخور توجه، ما را به يك روش در شناخت آرا و تفكرات رهنمون مي سازد و آن نگاهي جامع به نظريات انديشمندان مختلف است.