بر خلاف طب جديد، قدما و طبيبان گذشته براي درك بهتر ازمحيط اطراف خود و تقسيم بندي مفاهيم از علومي همچون طبيعيات كمك ميگرفتند.
بر اين اساس نيازمند به دانستن فلسفه و آميختن آن با طب بودند كه اتفاقاً بدين وسيله خيلي بهتر و ميتوانستند به اهداف خود برسند.
بر اين اساس به بررسي پارهاي از اين مفاهيم ميپردازيم.
هر مفهومي كه به ذهن آدمي برسد، وجود يا عدم وجود آن 3 حالت ميتواند داشته باشد:
1 – وجودش ضروري و عدم وجود آن محال و ممتنع است مثل خالق جهان كه آن را واجب الوجود گويند.
2 – وجودش محال و ممتنع و عدم آن واجب است مانند شريك براي خداوند كه اين را ممتنع الوجود گويند.