خبرنگار اجتماعی ؛ ماجرا از پخش آهنگ خوانندهای خارجنشین در برخی مدارس کشور و همخوانی دانشآموزان با آن شروع شد، آهنگی که ترانه آن با فرهنگ مردم ایران سنخیتی ندارد و واژههای مبتذل آن هیچ نوع قرابتی با فرهنگ و ارزشهای مردم ما ندارد.
این ماجرا پرسشهای مختلفی را مطرح کرد، چرا ذائقه بخشی از نسل جدید با چنین آهنگهایی انس گرفته است، سهم کوتاهی و رخوت حاکم بر نهادهای فرهنگی در این ماجرا چیست؟ چه اتفاقی افتاده است که مدرسه به عنوان یکی از اضلاع تربیت دانشآموز خود به محل شکستن برخی هنجارها تبدیل شده است و مدیر و معلم که ایفای نقش تربیتی یکی از وظایف اصلی آنهاست نسبت به کلمات خاص این آهنگ تا این حد بیتفاوت شدهاند و فقط نظارهگر همخوانی دانشآموزان با واژههای نامناسب هستند!
هرچند وزیر آموزشوپرورش درباره ماجرا توضیح داد و احتمال ساختگی بودن کلیپها را مطرح ساخت! اما انتظار میرفت خارج از حالت انفعال و تدافعی مسائلی همچون تفاوتهای نسل جدید و نیازهای متفاوت آنها و اینکه آموزش و پرورش که به دنبال بانشاط ساختن فضای مدارس است و موسیقی نیز که میتواند یکی از لوازم ایجاد نشاط در مدارس باشد، آیا توانسته موسیقیهای مناسب و جایگزین را به آنها معرفی کند؛ اگر این کار انجام شده پس چرا مدارس تا این حد بیتفاوت به دستورالعملهای تعیین شده کار خود را پیش میبرند، ضرورت تغییر روشهای موجود و معیوب فعلی در گزینش و جذب معلم و بازتعریف نشاط در مدارس و آشنا ساختن مدیران با برنامههایی که میتواند ذیل بانشاط ساختن دانشآموزان تعریف شود را شرح دهد.
از سوی دیگر اگر این اتفاق در مدارس غیردولتی رخ داده باشد باز هم عدم تبعیت از قوانین آموزش وپرورش و پایبندی به هنجارهای حاکم در کنار ضعف نظارتها باعث اتفاقاتی شد که کل آموزش وپرورش را زیر سؤال میبرد.
با تعدادی از خانوادهها هم که همکلام شدیم به نیازهای متفاوت نسل امروز اشاره کردند که نمیتوان آن را نادیده گرفت اما مدارس جز آموزش محض، برنامه مشخصی برای پاسخ به سایر نیازهای دانشآموزان ندارند.
جای این آهنگ در مدرسه نبود
در همین رابطه یکی از والدین به نکته جالبی اشاره میکند، او میگوید: ما چه بخواهیم و چه نخواهیم ذائقه فرهنگی نسل جدید با ما فرق میکند، آنها دیگر همانند دهه شصتیها نمینشینند منتظر مدارس یا نهادهای فرهنگی که شادی را برایشان رقم بزنند بلکه خودشان شادی را رقم میزنند و آشنایی دانشآموزان با چنین آهنگهای مبتذلی در خانواده شکل میگیرد اما اینکه چرا مدرسه با آن ساختار خاص که باید یک نهاد آموزشی و تربیتی باشد و حتی بخشی از کاستیهایی تربیتی خانواده را جبران کند، خودش بر این موج سوار شده و به پخش آهنگهای مبتذل تن میدهد، موضوعی است که پاسخی برای آن نیافتم؛ آیا یک کودک دبستانی، درکی از واژههایی که در این آهنگ تکرار میشود، دارد؟! واقعا نمیتوانستند آهنگ دیگری را که مناسب فضای مدرسه هم باشد، پخش کنند؟
باید توجه داشت که نسل امروز دیگر ساختارهای خشک گذشته را نمیپذیرد اما آیا توانستهایم بدون نگاههای قدیمی آن هم در شرایطی که اغلب مسئولان چندین دهه اختلاف با دهه هشتادیها و نودیها دارند، متناسب با نیازهای جدید آنها تغییر نگرش داده و تعریفی از شادی و نشاط در مدارس ارائه دهیم تا دانشآموز در چارچوبی مشخص بدون شکستن قداست مدرسه اقدام به شادی کند؟
وزیر آموزش وپرورش که بارها از ضرورت نشاط در مدارس سخن گفت، هیچگاه توضیح نداد چرا در بستر مدارس خبری از اجرای طرحها نیست نه مشق شب حذف شده و نه تکالیف نوروزی و نه حتی استرس کنکور!
دور از انتظار نبود
طبیعی است وقتی آموزش و پرورش اولویت دهم کشور هم نباشد و فریادهای اعتراضی نسبت به کمبودها در مدارس، تنزل سطح کیفی، بیانگیزه شدن معلم، روشهای اشتباه در گزینش نیرو برای آموزشوپرورش، غفلت در بعد پرورش و البته نظارت شنیده نشود، دست آخر مدرسهای که سند تحول از آن چنان اهداف متعالی در حد تربیت دانشآموز در تراز جمهوری اسلامی و تحقق حیات طیبه را ترسیم و وظیفه مهم تربیت نسل را به او واگذار میکند، نه تنها نمیتواند در حدوقواره این انتظارات ظاهر شود بلکه از اساس در مسیر اشتباه حرکت میکند.
چرا مدرسه تأثیرگذار نیست؟!
در همین رابطه مهران صولتی؛ جامعه شناس و معلم دربار انفعال مدارس در برابر نیازهای متفاوت نسل جدید و نداشتن برنامههای مناسب و جایگزین برای پاسخگویی به نیازهای جدید این نسل به تسنیم میگوید: واقعیت این است هر نهادی نتواند خود را با تحولات بسیار سریع هماهنگ کند و برنامههای مناسب نداشته باشد به مرکز تاثیرپذیر از تحولات بیرون از خود تبدیل میشود، آموزش و پرورش فاقد راهبردهای مناسب تربیتی و کارآمدی لازم برای تربیت است و در برابر تحولات سریع بیرونی دچار انفعال میشود تقریبا هیچ برنامه ایجابی برای پرورش و تربیت نداریم و پیشنهادات بهصورت مقطعی و فصلی است و مدارس به مکانی ملالآور برای چند ساعت نگهداری دانشآموزان تبدیل شدهاند که آنها به دلیل ترس از والدین به مدرسه میروند و معلم نیز به دلیل وظایف شغلی و حرفهای خود به تدریس مشغول میشود بنابراین خبری از نهاد پویا، سازنده و بانشاط به نام مدرسه نیست.
انفعال برنامههای پرورشی و به روز نشدن آن هماهنگ با نیازهای دهه هشتادی و نودیها از جمله اعتراضات به عملکرد معاونت پرورشی و فرهنگی است که با برخی برنامههای روتین در شرایط فعلی و وضعیت حاکم بر فضای مجازی به دنبال جذب دانشآموزان است.
صولتی معتقد است که در تمام این سالها، تفاوت آشکاری در زمینه برنامههای پرورشی ایجاد نشده است و مراسم صبحگاه مدارس با همان کیفیت سابق برگزار میشود اما آنچه که باید به دنبالش بود، اجرای برنامههای پرورشی دانشآموزمحور است تا طراح، ایدهپرداز و اجراکننده برنامهها دانشآموزان باشند اما هماکنون فقط بخشی از دانشآموزان برنامهها را اجرا میکنند که آن هم تکراری شده است؛ مربیان پرورشی هم فاقد انگیزه کافی هستند و از دانش کافی برای مباحث تربیتی و پرورشی و چگونگی تعامل با دانشآموزان نسل جدید برخوردار نیستند.
نقش معلم نیز به دلیل وضعیت بد معیشتی، کلاسهای متراکم و فقدان کارآمدی سیستمی که انگیزه را در او بیدار کند و نیروی مضاعف برای فعالیت ببخشد، صرفا به کنترل کلاسهای متراکم و آموزش کاهش یافته است.
در تغییر ذائقه نسل جدید و جلوگیری از به بیراهه رفتن این ذائقه و بازی در زمین تهاجم فرهنگی دشمن آموزش وپرورش به تنهایی وظیفه ندارد بلکه فراتر از این نهاد، متولیان فرهنگ جامعه هستند که باید برای این موضوع برنامهریزی مناسب داشته باشند.
برداشت نادرست از کار فرهنگی
صولتی به عنوان یک جامعهشناس میگوید که نهادهای فرهنگی به جای مراکز مردمی به دستگاههای بروکراتیک و اداری تبدیل شدهاند که بسیار کند حرکت میکنند و عمده آنها از جذب افراد متخصص با سلیقههای متفاوت بازماندهاند، برداشت نادرست از مقوله کار فرهنگی نیز وجود دارد و تصور میشود کار فرهنگی اقدامی است که شامل توصیه و نصیحت باشد اما کار فرهنگی با کار سفارشی متفاوت است و باید انگیزه ذاتی در آن وجود داشته باشد، بسیاری از نهادهای فرهنگی به دام ظاهرگرایی در ابلاغ پیامهای فرهنگی افتادهاند که خیلی از طرف جامعه مسموع واقع نمیشود همچنین نسبت به تاثیر سیاست و اقتصاد بر عرصه فرهنگ غافل هستند باید پذیرفت که برخی نارساییهای سیاسی و اقتصادی پیامد فرهنگی هم به دنبال دارد هماکنون نهادهای فرهنگی بیشتر به دنبال ارشاد هستند در حالی که از همزبانی و همراهی با نسل جدید باز ماندهاند، برای موفقیت در امر ارشاد باید همزبانی با نسل جدید را آموخت و بعد سمت هدایتگری با مشارکت فرد متعلم به پرداخت.
در پخش آهنگ اخیر در مدارس کشور انتقادات بسیاری مطرح شد که بیشتر آن به دلایل واژههای نامناسب موجود است، پخش این آهنگ برای کودک دبستانی که درکی از بسیاری از این کلمات ندارد و شنیدن آن ممکن است موجب کنجکاوی او شود، آن هم در محیط مدرسه که باید عهدهدار امر تربیت وپرورش باشد، عجیب بود.
مرتبط کردن مسائل مختلف به هم
اما برخی افراد در واکنش به این انتقادات سایر نارساییهای موجود در نظام آموزش وپرورش کشور مانند وضعیت نامناسب مدارس مناطق محروم را برشمردند و این پرسش را مطرح کردند، چرا نسبت به آنها اعتراضی وجود ندارد اما پرسش دیگر این است که اساسا میتوان این مقولات را به هم مرتبط کرد و به دلیل نارسایی در بخشهای دیگر در برابر این اتفاق سکوت کرد و انتقاداتی نداشت؟
صولتی در اینباره عنوان میکند: در شرایط طبیعی و عقلانی به سر نمیبریم و بسیاری از واکنشها احساسی است بنابراین شاهد هستیم آسمان و ریسمان بافیها رخ داده و بسیاری از امور که ربطی به هم ندارند در این شرایط به هم پیوند میخورند.
این معلم و جامعهشناس درباره چرایی تاثیرگذار نبودن برنامههای تربیتی مدارس بر دانشآموزان و عدم موفقیت در نهادینه کردن ارزشها در آنها میگوید: بسیاری به این مراسمها به عنوان یک فرصت سرگرم کننده و فرار از شرایط خستهکننده کلاس درس نگاه میکنند بسیاری از نوجوانان شناخت دقیقی نسبت به تحولات 40 سال گذشته انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ندارند و کانالهای ماهوارهای هم تصویری نارسا، ناقص و کاریکاتوری از دوران قبل از انقلاب در ذهن آنها ایجاد میکنند، به جز دانش آموزان عضو انجمن اسلامی و بسیج دانشآموزی سایر دانشآموزان اطلاعات دقیقی ندارند و بدون آگاهی در برخی از برنامههای تربیتی و پرورشی حضور دارند.
برنامههای نشاطآفرین در مدارس و تاکید بر ضرورت بازگشت نشاط به مدارس از جمله برنامههای اخیر آموزش و پرورش است اما مدارس در این رابطه دچار سوءبرداشتهایی شدهاند، اگرچه موسیقی یکی از لوازم شاد شدن محیط مدرسه است اما با وجود تولیدات داخلی مناسب، عجیب است که چرا برخی آهنگهای آنور آبی با آن مضامین زشت و رکیک، گزینهای برای انتخاب در مدارس شدند.
برنامههای نشاطبخشی که فراموش میشود
صولتی معتقد است که از منظر علوم اجتماعی و مقولات فرهنگی نمیتوانیم تزریق نشاط داشته باشیم چرا که نشاط یک امر طبیعی و متکی به زمینهها و بسترهای مختلف است و چیزی به نام شادی که جنبه اجتماعی نداشته باشد، نداریم و امکان تزریق مکانیکی نشاط ممکن نیست؛ در برنامهها نیز نگاه آموزش و پرورش مقطعی و فصلی است و بعد از مدتی برنامههای نشاطبخش به دست فراموشی سپرده میشود اگر بدانیم مدرسه و کلاس درس آخرین منزلگاهی است که بسیاری از نارسایی خانواده و جامعه آنجا ریزش میکند باید بپذیریم اگر خانواده شاد نباشد، طبیعی است که شاهد احساس شادی و ماندگاری آن در مدرسه نباشیم.
اما معاونان پرورشی مدارس سهم بسزایی در عرصه طراحی برنامههای متناسب با ذائقه نسل جدید دارند اما آنگونه که تعدادی از آنها میگویند، نقش آنها نیز به ارائه گزارش از اجرای بخشنامههای ارسال شده محدود شده است و نه تنها خلاقیتی وجود ندارد بلکه برنامهها نیز کوچکترین تأثیرگذاری را در بچهها ندارد مگر اینکه دانشآموزی در خانواده زمینههای تربیتی و اعتقادی مناسب را کسب کرده باشد در غیر اینصورت مدرسه در این حالت انفعال نمیتواند کاری انجام دهد.
برخورد با مدارس متخلف تنها پاک کردن صورت مسئله
نادر برزگر؛ معاون پرورشی معتقد است که در ماجرای اخیر اگرچه نیاز است مدیر و معاون پرورشی مدرسه بازخواست شوند چون این اتفاق در مدرسه آنها رخ داده است اما برای ریشهیابی ماجرا نباید به روی مدرسه متمرکز شد شاید در ده جای دیگر نیز این اتفاق میافتد اما یکی از آنها کلیپ و پخش شده است.
وی معتقد به گسست نسلی بین نوجوانان، مربیان و برنامههای پرورشی مدارس است هر چند که میگوید، اگر معلم نوگرا میتواند این فاصله را پوشش دهد اما هماکنون مربی پرورشی خودش با نیازهای نسل نوجوان فاصله دارد همچنین برنامههای پرورشی برای 30 سال قبل است که خلاقیت و نوگرایی نداشته و با نیازهای جدید نوجوانان هماهنگ نیست البته برخی مربیان پرورشی تلاشهایی میکنند اما برخی مدیران مدارس فضا را برای فعالیتهای پرورشی آماده نمیکنند هر چند که در این ماجرا تنها مدرسه مقصر نیست و خانوادهها و فضای مجازی نیز نقش پررنگی دارند.
برای هیجانات دانشآموزان چه کردیم؟
این معاون پرورشی متذکر میشود: باید بپذیریم دانشآموز در سنی است که نشاط میخواهد اما آموزش و پرورش برای تخلیه هیجانات دانشآموز چه نموده است؟ یک اردو دارند که آن هم جای بحث دارد، مدارس در طول سال دانشآموزان را سه یا چهار بازدید میبرند و مدیر به اردو به عنوان ابزاری برای کسب درآمد نگاه میکند تا بخشی از پول را برای مدرسه بردارد، آیا این اردو کارکرد تربیتی دارد؟!
برزگر معتقد است که دانشآموز فرهنگ و تربیت را در خانواده فرا میگیرد و آن را در مدرسه بروز میدهد در حقیقت دانشآموز از فرهنگ خانواده متاثر است اما آیا مدرسه توانسته برخی از ارزشها را در او نهادینه کند؟ یعنی حداقل دانشآموز متوجه شود که در فضای مدرسه نمیتواند این کارها را انجام دهد، متاسفانه حتی نتوانستهایم دانشآموز را متوجه کنیم که مدرسه چارچوب خاصی دارد که با خانه و مهمانی متفاوت است از سوی دیگر برخی مدیران هم حساسیتی ندارند و شاهد هستیم که چنین اتفاقاتی رخ میدهد.
او با اشاره به اهمیت دقت در جذب و گزینش معلم عنوان میکند: در گزینش دانشجو معلمان سؤالی از آنها مطرح شد که چه کتابی مطالعه میکنند، بیشتر آنها رمان مطالعه میکردند آیا فردی که میخواهد معلم شود باید مطالعهاش در حد رمان باشد؟!
مصادیق نشاط در مدارس را نمیدانیم
برزگر درباره برنامههای نشاط آفرین در مدارس میگوید: نشاط باید چارچوب داشته باشد اما مصادیق مدنظر را به مدارس اعلام نکردهایم و فقط موارد سلبی اعلام شده است، آیا مصادیق نشاط شامل پایکوبی، اردو، موسیقی و تئاتر است، مدارس هنوز این را نمیدانند بنابراین شاهد اعمال نظرهای شخصی و هرج و مرج هستیم که ناگهان برخی مدارس آهنگ با محتوای نامناسب را پخش میکنند.
برزگر بیان میکند: چقدر بحث هنر در مدارس مورد توجه است؟ هنر بخشی از هیجانات دانشآموز را مدیریت میکند اما هماکنون کمتر به این مقوله پرداخته شده و حتی معلم متخصص آن را نداریم.
اگرچه نشاط یکی از مقولههای ضروری در مدارس است و آموزش وپرورش به درستی بر آن تأکید دارد اما مشخص نکردن مصادیق نشاطآفرینی در مدارس و عدم ارائه محصولت فرهنگی و رسانهای مناسب به مدارس و بخشهای پرورشی مدارس باعث شده که مدارس سردرگم شده و در برخی موارد مسیر را به اشتباه بروند، همان موضوعی که رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر خود با فرهنگیان با توصیه درباره نشاط و سرزندگی در محیطهای دانشآموزی، متذکر شدند: "البته برخی از این موضوع برداشت ناصحیح و سطحی میکنند؛ نشاط و سرزندگی یعنی برنامههای ورزشی یا فوق برنامههای جذاب بهگونهای باشد که جوان، باانگیزه، پرانرژی و پرامید به درس و کار مشغول باشد."
پایان