بررسي تاريخي كشورهاي پيشرفته و يا در حال پيشرفت در شكوفايي اقتصادي و تحول نظام آموزشي آنان نشان دهنده توجه جدي مديران و برنامه ريزان اين كشورها به استاندارد و استانداردسازي در آموزش و ترويج آن در بين جامعه است، به طوري كه هم اكنون در بسياري از كشورها مقوله استاندارد در سالهاي آخر مقطع تحصيلي دبيرستان و مقاطع مختلف دانشگاهي تدريس شده ضمن آنكه در اين كشورها اين امر به يك پديده فرهنگي و اجتماعي حايز اهميت تبديل گرديده است . اگر چه به كار بردن لفظ استاندارد و استاندارد سازي بيشتر در حيطه ي صنعت و توليد به كار گرفته شده است اما بايد توجه داشت كه همه جا و همه چيز مي تواند مورد توجه فرايند استاندارد سازي قرار گيرد . بطوري كه طيف وسيعي از شئونات زندگي انسان كه يكي از آنها مسئله تعليم و تربيت است را مي توان در اين قالب جاي داد .
امروزه هيچ سازمان يا موسسه اي را نمي توان يافت كه از جهت هاي گوناگون با امر استاندارد سرو كار نداشته باشد. در اين ميان استاندارد كردن نظام آموزشي ، به دليل اينكه از ويژگيهاي خاصي برخوردار است اهميت بيشتري را به خود اختصاص داده است . نظام آموزش و پرورش يك كشور حياتي ترين و زير بنايي ترين بخش براي اقتصاد آن كشور محسوب مي شود و در عين حال نهادي است كه همه مردم به نوعي با آن مرتبط مي باشند، بنابراين مردمي ترين نهاد نيز به شمار ميآيد . در كشور ما قريب به هفده ميليون و يكصد هزار دانش آموز و بيش از نهصد هزار نفر معلم و كارمند در بيش از 138 هزار آموزشگاه به صورت مستقيم فعاليت دارند . با وجود اين گستردگي و براي جلوگيري از بي راهه روي ها ، نياز به وجود چهارچوبهاي مشخص ـ براي انجام فعاليتهاي گوناگون در اين نظام ـ به نام استاندارد و استاندارد سازي بيش از هرچيز احساس مي شود