گروه اجتماعی ؛ مراسم وداع با دکتر محمدرضا حافظی رئیس فقید جامعه خیرین مدرسهساز کشور و اقامه نماز بر پیکر پاک آن مرحوم، به امامت آیتالله امامی کاشانی روز پنجشنبه 23 خرداد 98 ساعت 8:30 صبح در مدرسه عالی شهید مطهری(سپهسالار) واقع در میدان بهارستان برگزار میشود.
سید جواد حسینی سرپرست وزارت آموزشوپرورش در پیامی، درگذشت " دکترمحمدرضا حافظی "را تسلیت گفت.
متن پیام دکتر سیدجواد حسینی به شرح زیر است: «الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»
خبر ناگوار درگذشت خیّر نیکاندیش و فداکار، باعث تأسف و تأثر فراوان شد، شادروان "دکتر محمدرضا حافظی " از پیشگامان امر ماندگار مدرسهسازی در ایران است که سالها در کسوت شریف خیّری به تعلیم و تربیت کشور خدمت کرد. وی علاوه بر آنکه چهره ماندگار جمهوری اسلامی در امر نیکوکاری است، مایه افتخار و مباهات نظام تعلیم و تربیت کشور است و بدون تردید آثار و خدمات ارزشمند این خیّر فرهیخته و میهن دوست، در میان نسلهای آینده کشور ماندگار خواهد بود. اینجانب درگذشت این خیّر نیک اندیش را به خانواده آن مرحوم و جامعه خیّرین و فرهنگیان کشور تسلیت عرض میکنم و از خداوند بزرگ علوّ درجات برای ایشان و صبر جمیل برای بازماندگان مسئلت دارم.
اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور، محمدباقر نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه، سید محمد بطحایی وزیر سابق آموزشوپرورش، محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه و استاندار و کننده ولی فقیه در استان لرستان درگذشت این خیر بزرگ مدرسهساز را تسلیت گفتند.
محمدرضا حافظی رئیس جامعه خیرین مدرسهساز از 9 اردیبهشت ماه در بیمارستان بستری بود که روز گذشته به دلیل مشکلات ریوی درگذشت.
او از 23 سال گذشته تا به امروز در مسیر مدرسهسازی گامهای بزرگی برداشت و در کنار ساخت 14 مدرسه در کشور، در مجمع خیرین مدرسهساز نیز کمکهای خیران را برای مدرسهسازی در نقاط مختلف کشور را جمعآوری و ساماندهی میکردند.
آنگونه که خود او گفته بود: مبنای اصلی این کارم، مرگ پسر جوانم "امیر حافظی" بود که زندگی مرا اداره میکرد اما در حادثه تصادفی به همراه همسرش از دنیا رفت؛ پسرم 24 سال داشت که آن اتفاق افتاد. او عصای دوران پیریام بود، همواره نگران زندگی و آیندهاش بودم. داراییام را برای زندگی بهتر او صرف کرده بودم. دختر خانمی از خانوادهای نجیب را برایش انتخاب کردیم و آپارتمانی را در محله جردن برایش خریدم و قرار بود فروردین ماه همان سال جشن عروسیشان را برپا کنیم. همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه در آخرین روز آنها برای مسافرت به شمال راهی شدند. شب سال تحویل بود و در حال مهیا کردن بساط سفره هفتسین و دید و بازدید بودیم که تلفن منزل به صدا درآمد و خبر تصادفشان را با کامیون به اطلاع ما دادند. آنان در این حادثه جان باختند.
بعد از فوت پسرم منزلی را که در منطقه جردن برای زندگی این دو جوان خریده بودم، فروختم و اولین دبیرستان را در زادگاهم به نام پسرم ساختم.
پایان/