" هر طفلي به محض اين كه به زبان مي آيد، برحسب يك تعليم الهي هرچه را مي بيند از حقيقت و سبب آن جويا مي شود و كشف ماهيت آن را مي خواهد. اگر مربيان و معلمان او دانا باشند و حقايق هر چيزي را به او خاطر نشان كنند، به همان طور آن نهال انسانيت كه تازه از دل او سر برزده است، نشو و نما گرفته، ميوه سعادت و كام دل بار مي آورد و آنچه از كمال منتظر و سعادت اصلي خداوند متعال درباره او به اراده ازلي مقدر فرموده به آن مايل مي گردد. ولي اگر به عكس، مربيان و اولياي آن طفل بيچاره، به حكم يك بدبختي آسماني مردمان جاهل و بي خبري باشند، سوزن در چشم دانش و تازيانه بر روي خنگ طلب آن كودك بدبخت زده، چشم بصيرتش را كور و پاي سمند طلبش را لنگ ساخته و نهال برومند اميد او را از ريشه بر مي كنند."
|
|
جملاتي كه در آغاز سخن آمد، بخشي از مقدمه كتاب " احمد" نوشته عبد الرحيم تبريزي است كه يك قرن پيش منتشر شد. اين كتاب به صورت پرسش و پاسخ تنظيم شده ، حاوي مفاهيم پايه علم و فن است و به قول مولف " از زبان اطفال در لباسي كه متعلمان را به كار آيد و مبتديات را بصيرت افزايد" نگارش يافته است. به راستي كه چنين بوده و همين گونه است