يكي از مسائل مهم در روانشناسي، بحث شخصيت و نظريه هاي مربوط به آن است. به جرأت ميتوان گفت آنچه مطالعات پراكنده روانشناسي را انسجام ميبخشد، تفسير اين يافتهها و مطالعات در قالب يك نظرية منسجمي است كه بتواند رفتار انسان را در تمامي ابعاد شخصيتي توجيه و تبيين نمايد.
شخصيت از واژه لاتين پرسونا (Persona) گرفته شده و به نقابي اشاره دارد كه هنرپيشهها در نمايش به صورت خود ميزدند. پي بردن به اينكه چگونه پرسونا به ظاهر بيروني اشاره دارد، يعني چهره علني كه به اطرافيانمان نشان ميدهيم، آسان است. بنابراين، بر اساس ريشة اين كلمه ممكن است نتيجه بگيريم كه شخصيت به ويژگيهاي بيروني و قابل مشاهدة فرد اشاره دارد، جنبههايي كه ديگران ميتوانند آنها را ببينند پس شخصيت فرد در قالب تأثيري كه بر ديگران ميگذارد يعني آنچه كه به نظر ميرسد باشد، تعريف ميشود. تعريفي از شخصيت در يكي از واژهنامههاي استاندارد با اين استدلال موافق است. اين تعريف ميگويد: شخصيت جنبة آشكار منش فرد است به گونهاي كه بر ديگران تأثير ميگذارد ولي مطمئناً هنگامي كه واژه شخصيت به كار برده ميشود منظور همين نيست. مقصود در نظر داشتن بسياري از ويژگيهاي فرد است، كليت يا مجموعهاي از ويژگيهاي مختلف كه از ويژگيهاي جسماني و سطحي فراتر ميرود. اين واژه تعداد زيادي از ويژگيهاي ذهني، اجتماعي و هيجاني را نيز در بر ميگيرد، ويژگيهايي كه ممكن است نتوانيم به طور مستقيم ببينيم، كه هر شخص امكان دارد آنها را از ديگران مخفي نگه دارد.