خبرنگار اجتماعی ، امسال نیز همانند سالهای گذشته با اعلام اسامی نفرات برتر کنکور 98 یک بار دیگر اثبات شد که تمام آنها، دانشآموزان مدارس خاص از سمپاد تا نمونه دولتی یا غیردولتی هستند و باز هم دست مدارس دولتی خالی است اما این فقط یک روی سکه است و آنچه در پَس این ماجرا به عنوان دغدغه و هشدار مطرح است، نظام طبقاتی آموزش کشور است که حالا دانشگاهها و رشتههای برتر را هم از آن طبقات خاص جامعه میکند.
بیش از 70 درصد رتبههای برتر کنکور امسال در رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی دانشآموزان مدارس سمپاد هستند، سهم غیردولتیها 14 درصد و نمونه دولتیها 13 درصد است؛ در میان 40 نفر اول کنکور سراسری، 19 دانشآموز اهل تهران هستند که 66 درصدشان در مدارس غیردولتی و نمونه دولتی و 33 درصد در مدارس سمپاد درس خواندهاند.
سید جواد حسینی سرپرست آموزشوپرورش در همین رابطه گفته است که بیش از 89 درصد قبولیهای کنکور به 5 تا 6 استان اختصاص دارد و در این زمینه باید نگاه عدالت آموزشی را پررنگ کنیم. با این حال او و برخی از کنندگان مجلس معتقدند که تحلیل وضعیت مدارس از روی آمار رتبههای دهگانه اول کنکور در پنج رشته، تحلیل درستی نیست و رتبههای اول کنکور به عملکرد مدارس و مدیران آموزش و پرورش ارتباطی ندارد بلکه به استعداد شخصی و تلاش خود دانش آموزان مربوط است.
البته با تأیید نقش استعداد و هوش بالای نفرات برتر کنکور در دستیابی به این نتیجه اما آنچه به عنوان یک سؤال جدی مطرح میشود این است که آیا در میان دانشآموزان مدارس دولتی که سهم آنها در میان رتبههای برتر کنکور صفر است، هیچ استعداد برتری وجود ندارد و واقعاً مدارس نقشی در موفقیت دانشآموزان ندارند؟ آیا امکانات آموزشی مناسب، برگزاری کلاسهای تقویتی و فضای رقابتی در مدارس خاص در موفقیت دانشآموزان تأثیری ندارد؟ و دست آخر چه میزان از این امکانات در مدارس دولتی وجود دارد؟
بر همین اساس با سه معلم از دورههای تحصیلی و مناطق مختلف از البرز تا تهران و یزد از مدارس دولتی تا سمپاد به گفتوگو نشستیم تا اینبار از دریچه نگاه آنها به موضوع عدالت آموزشی بپردازیم و این مسئله را واکاوی کنیم که اساساً مدارس در کسب رتبههای برتر کنکور چه سهمی ایفا میکنند؟ و این جمله که کسب این رتبهها فقط به تلاش فردی و استعداد دانشآموزان مرتبط است تا چه اندازه قابل پذیرش است؟
تفکیک دانشآموزان براساس پایگاه اجتماعی و درآمدی خانواده!
شهرام جمالی معلم یکی از هنرستانهای استان البرز معتقد است که تأثیر نوع مدرسه بر کسب نتیجه در کنکور را میتوان از زوایای مختلف مورد توجه قرار داد و یکی از این موارد، ترکیب ناهمگون جمعیتیِ انواع مدارس است که عمدتاً حاصل جداسازی دانش آموزان و تفکیک و تمایز آنها بر اساس پایگاه اجتماعی و درآمدی خانواده است، این جداسازی که رویکرد خانوادهها و نظام آموزشی بطور همزمان اما به نسبتهای متفاوتی در شکلگیری آن موثر بوده خصوصاً طی سه دهه گذشته، تغییرات گستردهای در شکلدهی به ترکیب جمعیتی دانشآموزان مدارس ایجاد نموده است.
او گفت:گسترش شکاف طبقاتی و نابرابریهای اجتماعی و تمایل خانوادههای طبقه برخوردارتر به ثبتنام فرزندانشان در مدارس خاص و از طرف دیگر، سیاستگذاریهای کلان آموزشی مثل نخبهپروری و توسعه مدارس خاص که عمدتاً با توجه به میزان درآمد خانوادهها و با استفاده از فیلترهایی مثل مصاحبه و آزمون اجرا میشوند، ضمن اینکه تنوع گستردهای را در مدارس بوجود آورده، تاثیرات چشمگیری بر فراوانیِ دانش آموزان خاص و ناهمگونی جامعه آماری دانشآموزان مدارس کشور از نظر اقتصادی، علمی و فرهنگی برجای گذاشته است.به این ترتیب، عامل دیگری که در همین مورد و در ارتباط با عامل قبلی، شکل گرفته است، سیاستگذاریها و چگونگی عملکرد انواع مدارس در مواجهه با موضوع کنکور بوده است.
امروز شاهد گستره وسیعی از مدارس ویژهای هستیم که آمادهسازی دانش آموزان برای کنکور را یکی از کارویژههای اصلی و حتی یکی از اهداف راهبردی خود تعریف کردهاند، در همین رابطه این معلم تأکید دارد: بدیهی است تا زمانی که تعدد و تنوع مدارس به این شکل کنونی وجود داشته باشد، چنین وضعیتی هم تداوم پیدا خواهد کرد اما چون همانطور که گفته شد یکی از کارکردهای ویژه این مدارس، آماده سازی دانشآموزان برای کنکور است، این سیاست هم طبیعتاً با هدف پاسخگویی به عوامل تقاضا شکل گرفته است.
کاهش تنوع مدارس هم به عدالت آموزشی کمکی نمیکند!
البته جمالی به این موضوع مهم هم اشاره کرد که تا زمانی که کنکور به شکل فعلی پابرجاست و این میزان تقاضا برای راهیابی به رشتههای خاص در دانشگاههای برتر وجود دارد، کاهش تنوع مدارس یا حتی برچیده شدن مدارس ویژه به تنهایی کمکی به حل این مسئله نخواهد کرد و چنانچه راه حل پایداری برای پاسخ به این نیاز اندیشیده نشود، این تقاضا در جای دیگری و خارج از محیط مدارس مرتفع خواهد شد و بنابراین از منظر عدالت آموزشی باز هم در اساس اینکه چه امتیازی به چه کسی در جامعه خواهد رسید، تغییر زیادی ایجاد نخواهد شد چراکه بازهم افرادی که به امکانات مالی و درآمدی بیشتری دسترسی دارند، بیشترین فرصتها را کسب خواهند کرد.
ارتباط میان ثروت و کسب رتبه برتر
بیشتر دانشآموزانی که در رقابت کنکور رتبههای بالاتری را از آن خود میکنند، معمولاً امتیازات بیشتری در پیشینه شخصی و خانوادگی خود دارند که هرچند بعضی از این امتیازات به توانمندیهای ذاتی و اکتسابی آنها مثل هوش و استعداد تحصیلی یا علاقهمندی و سختکوشی و ... مرتبط است ولی از سویی باید این را هم در نظر گرفت که سرمایهگذاریهای فکری و اقتصادی دانشآموزان، خانوادهها و مدارس برای موفقیت در کنکور بیشتر با هدف کسب مهارتهایی است که نظام کنکور طلب میکند.
در این رابطه این معلم به ما گفت: متاسفانه بخش بزرگی از این موارد محدود به یکسری مهارتهای شناختی است که در نظام عرضه و تقاضای بازار کنکور تبدیل به مهارتها و شناخت ترفندهای تستزنی شده است از این رو خانوادههایی که اغلب از مزیت نسبی ثروت برخوردار بوده و قادر به خرید امکانات و تامین هزینههای ویژه کنکور فرزندان خود بودهاند " اعم از کتابهای کمک درسی، کلاسهای خصوصی و ..." موفقیت بیشتری کسب کردهاند، بهترین شاهد این مدعا هم صحبتهای نفرات برتر کنکور است که تقریباً تمامی آنها به استفاده از کتابهای کمکدرسی ویژه کنکور یا حضور در کلاسهای فوق برنامه مدارس خود اشاره کردهاند.
نتایج کنکور نشانه ناکارآمدی مدارس دولتی؟
این در حالی است که دانشآموزان مدارس دولتی عادی اغلب از چنین امکاناتی برخوردار نیستند. بنابراین تحلیلهایی که نتایج کنکور را نشانه ضعف و ناکارآمدی مدارس دولتی نشان میدهند و یا به شکلی جزییتر، این ناکارآمدی را به طور عمده متوجه معلمان مدارس دولتی میکنند به نظر چندان درست و دقیق نیستند واقعیت این است که مدارس خاص، صرفاً به دلیل توانمندیهای مالی و درآمدی، امکان ایجاد فرصتهای بیشتری در بهرهمندی از معلمانی را در برنامهریزی درسیِ فوق برنامه خود دارند که از قضا اغلب این معلمان در مدارس دولتی نیز تدریس میکنند.
جمالی به ناهمگونی جمعیتی مدارس کشور و ارتباط آن با سیاستهای کلان دولت در توسعه مدارس غیردولتی و هدایتتحصیلی دانش آموزان به سمت رشتههای مهارتی در هنرستانها اشاره کرد. سیاستهایی که از یکسو منجر به خروج دانشآموزان هنرستانی از گردونه رقابتهای کنکور سراسری شده و از سوی دیگر موجب کوچاندن اجباری دانشآموزانی به مدارس خاص و غیردولتی شده است که با وجود امتیازات بالایی که در فرآیند هدایت تحصیلی کسب کردهاند، از پذیرش در رشتههای نظری خصوصاً علوم تجربی در مدارس دولتی باز ماندهاند هرچند ممکن است این شیوه هدایت تحصیلی به عنوان راهکاری برای حل برخی مسائل کلان ملی مثل تنظیم تقاضای بازار کار طراحی شده و چه بسا موثر و سودمند هم واقع شوند اما نمیتوان تبعات جانبی چنین سیاستی در اثرگذاری منفی بر شکل دهی ترکیب جمعیتی مدارس دولتی و غیردولتی در مقطع متوسطه دوم را نادیده گرفت.
در نظام اجتماعی با ساختارهای نابرابر نمیتوان از فرصتهای برابر در آموزش عالی سخن گفت
نظام کنکور به تنهایی دماسنجِ عدالت آموزشی نیست و نمیتوان صرفاً با تحلیل دادههای آماری مرتبط با کنکور به بررسی و واکاوی موضوع عدالت آموزشی پرداخت، واقعیت غیرقابل انکار این است که تا وقتی نظام اجتماعی، مبتنی بر ساختارهای نابرابر در به دست آوردن فرصتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باشد، نمیتوان از فرصتهای برابر در دسترسی به آموزش عالی سخن گفت.
این معلم در همین باره صحبتهایش را اینگونه ادامه داد: هرچند با اتخاذ سیاستهایی میتوان از شدت نابرابریها کاست و چنانچه سیاستهای پذیرش دانشجو به نحوی باشد که در جهت افزایش دستیابی اقشار کم درآمد جامعه به صندلیهای دانشگاه باشد، میتوان گفت که نظام آموزش عالی در جهت کاهش نابرابریهای اجتماعی گام برداشته است. اما متاسفانه در حال حاضر، به نظر می رسد نظام آموزش عالی کشور با سیاستهایی که طی سه دهه قبل در پیش گرفته نه تنها ضرورتی برای تدوین چنین سیاستهایی نمیبیند بلکه با تشدید پولیسازیِ دانشگاهها و مراکز آموزش عالی دولتی و همزمان گسترش بی رویه دانشگاههای غیردولتی در خلاف این جهت گام برداشته است.بنابراین سیاست گسترش آموزش عالی به شکل فعلی آن که افرادی بهرغم سختکوشی زیاد ناگزیر از پرداخت شهریههای گزاف در انواع دانشگاههای پولی ادامه تحصیل میدهند یا به علت ناتوانی در پرداخت این شهریه از ادامه تحصیل منصرف میشوند، نه تنها سیاست کارآمدی در گسترش عدالت آموزشی نبوده بلکه به ضد آن نیز تبدیل شده است.
او گفت: با این حال شاید با استفاده از سیاستهایی که در برخی کشورهای توسعه یافته دنبال شده و به نتایج نسبتاً خوبی هم رسیده است، بتوان هزینهها و فرصتهای آموزشی را تا حدی متعادلتر و عادلانهتر کرد. البته به منظور ارزیابی دقیقتر باید دید که این سیاستها در نهایت تا چه اندازه به نفع گروههای مورد نظر، هدفگذاری شدهاند. در اینجا برای نمونه به چند روشی که تاکنون از سوی برخی از کشورها در جهت افزایش دستیابی اقشار کم درآمد جامعه به آموزش عالی مورد استفاده قرار داده شده، اشاره میکنم:
1. افزایش توان علمی دانشآموزان متعلق به طبقات کمدرآمد جامعه با برگزاری کلاسهای تقویتی روش کارآمدی است که تاکنون توسط برخی دانشگاهها در کشورهای مختلف دنیا اجرا شده است. در این روش مدارس و دانشآموزان از پایگاه اجتماعی اقتصادی پایین و افرادی که به خاطر شرایط سخت ورود به دانشگاه، امید کمی برای دسترسی به آموزش عالی دارند، هدفگذاری شدهاند. در این برنامه، به دانشآموزان سالهای اولیه دبیرستان کمک میشود که با شرکت در فعالیتهای درسی ویژه (که از سوی دانشگاه تدارک دیده شده است) توان خود را برای ورود به دانشگاه افزایش دهند.
2. تعیین سهمیه ورودی برای اقشار کمتربرخوردار ؛ که البته چنین سیاستی هرچند هم اکنون و از سالها قبل در کشور ما نیز اجرا می گردد اما چون صرفاً بر پایه تقسیم بندی مناطق جغرافیایی صورت گرفته در واقع سهمیه بندی مناطق محروم و کمتربرخوردار صورت گرفته است و از این رو به نظر نمیرسد که هدف گذاری آن چندان دقیق باشد. در حالی که شناسایی افراد کم درآمد و محروم که استحقاق واقعی استفاده از این سهمیه را دارند کار چندان دشواری نیست و با مراجعه به پایگاههای اطلاعاتی ثبت احوال و سازمانهای حمایتی دیگر به راحتی امکان پذیر است. ضمن آنکه در صورت ضعف توان علمی این دسته از افراد، میتوان از روشهای جبرانی مثل الزام آنها به گذراندن واحدهای پیش نیاز در دانشگاه، نیز بهره گرفت.
3. روش دیگر پرداخت یارانه آموزشی و یا اعطای بورس تحصیلی است که شاید در حال حاضر معمولترین و شناختهشدهترین روش حمایت از گروههای کم درآمد در بسیاری از کشورهای دنیا برای ورود به دانشگاه، باشد. در این روش، با حمایت از دانشجویان متقاضیِ استفاده از بورس، از تعداد کسانی که به خاطر مضایق مالی، تصمیم به عدم ورود به دانشگاه یا ترک تحصیل میگیرند، کاسته میشود.
دست بسته مدارس دولتی!
کتایون خزعلی معلمی که خودش در مدارس سمپاد تدریس میکند، در پاسخ به این پرسش ما که " چرا مدارس دولتی بین نفرات برتر کنکور سهمی نداشتند؟" گفت: متاسفانه مدارس دولتی مظلوم واقع شدهاند، مدیران این مدارس مشکلات فراوانی دارند سرانه مدرسه کفاف هزینهها را نمیدهد که البته این سرانه ناچیز هم پرداخت نمیشود. کیفیت آموزشی در مدارس دولتی از سطح قابل قبولی برخوردار نیست، نظارت بر عملکرد دبیران در مدارس خاص به خصوص سمپاد خیلی بیشتر از مدارس دولتی است و این باعث میشود دبیران سمپاد و مدارس خاص تلاش مضاعفی در امر تدریس داشته باشند. دبیر در مدرسه سمپاد اگر مورد تایید دانشآموزان نباشد باید مدرسه را ترک کند و دست مدیر در انتخاب و گزینش دبیر باز است ولی در مدارس دولتی دست مدیر در انتخاب دبیر بسته است.
از سوی دیگر امکانات آموزشی در مدارس خاص با دولتی قابل قیاس نیست؛ در مدارس خاص واقعاً به خواستههای دانشآموزان در حد امکان توجه و به تقاضای آنان اهمیت داده میشود ولی در مدارس دولتی امکاناتی وجود ندارد در مدارس خاص کلاسهای متنوع برای دانشآموزان از تستزنی تا جبرانی و تقویتی برگزار میشود. خانوادهها حاضرند هر هزینه و شهریهای را پرداخت کنند تا فرزندشان از آموزش باکیفیت بهرهمند شود در مناطق محروم دانشآموزان از داشتن امکانات اولیه آموزشی مثل میز، نیمکت و تخته سیاه برخوردار نیستند چه برسد به کلاس کنکور و تقویتی. مسلماً نمیشود توقع رتبه برتر کنکور را از این مدارس داشت. امری بدیهی است، مدرسهای که معلم برتر و امکانات برتر داشته باشد رتبه برتر هم خواهد داشت و برعکس سهم صفر درصد نفرات برتر نصیب مدارس دولتی خواهد شد.
خزعلی درباره اینکه "دستهبندی مدارس دولتی از سمپاد تا نمونه دولتی و هیئت امنایی تا چه اندازه عدالت آموزشی را تحتالشعاع قرار داده است و باعث ضربه به مدارس دولتی عادی میشود؟" گفت: دسته بندی مدارس صددرصد موجب کمرنگ شدن عدالت آموزشی خواهد شد. سالهاست ما با تنوع مدارس روبرو هستیم که تنها قربانی این ماجرا طبقات پایین جامعه هستند، خانواده متمول و پولدار دغدغهمند و نگران فرزندش است که کجا تحصیل کند و دغدغه کنکور و دانشگاه را دارد و حاضر است هر هزینهای را متقبل شود که فرزندش در بهترین مدرسه تحصیل کند. اگر مدرسه سمپاد قبول نشد، مدارس برند غیردولتی پذیرای او خواهند بود ولی دانشآموز مستعد فقیر، توانایی ثبتنام در مدارس خاص را ندارد و مجبور است به مدرسه دولتی برود و مسلماً متضرر خواهد شد، من بارها گفتهام که مدارس سمپاد باید تعدیل شوند.
تعداد مدارس سمپاد بیشتر از استاندارد است و این باعث شده دانشآموزان مستعد، تیزهوش و سختکوش ، جذب این مدارس شوند و این توزیع ناموزون دانشآموزان باعث پسرفت مدارس دولتی میشود مدارس سمپاد باید طوری عمل کنند که فقط دانشآموزان تیزهوش وارد شوند در حال حاضر سختکوشان هم در این مدارس تحصیل میکنند دانشآموز سختکوش میتواند در کنار دانشآموزان مدارس دولتی قرار بگیرد و باعث تقویت بنیه علمی این مدارس شود ما باید تیزهوشان را جدا کنیم نه اینکه سختکوشان هم کنار آنان بپذیریم.
تنها راهکار؛ حمایت از مدارس دولتی
این معلم راهکار برون رفت از این وضعیت را اینگونه توضیح داد: تنها راهکار برون رفت از این وضعیت تقویت مدارس دولتی است، مدارس دولتی باید از همه نظر به ویژه از لحاظ مالی باید حمایت شوند تعداد دانشآموزان در یک کلاس باید به 30 نفر برسد و از امکانات آموزشی برخوردار شوند. عملکرد دبیران باید مورد توجه قرار بگیرد، سطح کیفیت آموزش در این مدارس باید بهتر شود، دست مدیر باید باز باشد و بتواند در گزینش دبیر آزادانه عمل کند بهخصوص برای پایههای آخر و کنکور؛ مهم ترین مشکل مدارس دولتی بحث مالی است که اگر حل شود مسلماً مدارس دولتی هم پیشرفت قابل توجهی خواهند داشت.
توزیع ناعادلانه دانش آموزان در مدارس هم بیتاثیر نیست و باعث می گردد مدارس دولتی از داشتن دانش آموزان مستعد و کوشا بینصیب بمانند و در مدارس خاص، شاهد رقابت شدید بین برترینها باشیم و در نهایت نفرات برتر کنکور هم خروجی این مدارس خواهند بود. مشکل کنکور را میتوان با اختصاص دادنِ سهمیه به مناطق محروم و کم برخوردار تا حدودی حل کرد با اختصاص سهمیه به مناطق محروم حداقل دانشآموزانی که مشتاق ادامه تحصیل در رشتههای پرطرفدار دانشگاهها هستند ، میتوانند به آرزوی خود دست یابند.سهم صفر درصد در نفرات برتر کنکور برای مدارس دولتی یک فاجعه است و با این روند باز هم طبقات پایین و فقیر جامعه قربانی خواهند شد .کودکان نباید بهخاطر نداشتن پول از آموزش با کیفیت محروم باشند.
مدارس غیردولتی چگونه به مدارس دولتی ضربه میزنند؟
"عادل برکم" معلم تازه نفسی که از مخالفان جدی هر نوع جداسازی دانشآموزان از یکدیگر است، در این باره به تسنیم گفت: وقتی به مدارس برچسب بزنیم و بگوییم در این مدارس دانش آموزان عادی ودر مدارس دیگر دانش آموزان تیزهوش تحصیل میکنند، همین کار باعث میشود بخشی از انگیزه دانشآموزان تضعیف شود و گزینش و جداسازی دانشآموزان براساس یک آزمون باعث میشود تا کلاس درس مدارس دولتی سرزندگی خود را از دست بدهد و دانش آموزان درسخوانتر در یک کلاس حضور یابند چون در آزمون ورودی که از آنها گرفته شده است نمره بهتری کسب کردهاند و در کنار آن کلاسهای دیگری با حضور دانشآموزانی تشکیل میشود که به اندازه گروه اول تیزهوش نیستند و حتی معلمانی که در این کلاسها حضور دارند نیز انگیزه کافی ندارند تا بخواهد از کلاس درس خروجی مناسبی بگیرند.
او ادامه داد: وقتی کلاس درس یک نواخت میشود طبیعی است که معلم انگیزه خود را از دست میدهد از سوی دیگر در مدارس خاص که شهریه میگیرند دست مدیران مدارس بازتر است و میتوانند کلاسهای اضافهتر برگزار کنند؛ توجه داشته باشید که آموزش و پرورش برنامه درسی و ساعات مشخصی دارد در کنار آن اجازه داده است تا مدارس ساعات اضافهتری را به صورت فوقالعاده تعریف کنند در مدارس دولتی چون خانوادهها باید هزینهها را پرداخت کنند و به مدرسه بودجهای داده نمیشود کلاسهای اضافهتر برگزار نمیکنند در مقابل مدارس خاص کلاسهای اضافه برگزار میکنند حتی ساعات درسی مصوب آموزشوپرورش را تعییر میدهند مثلا زمان آموزش برخی دروس مانند ریاضی یا فیزیک را افزایش میدهند.
حدف برخی دروس به نفع دروس مهم در کنکور
بحث دیگری که باعث تبعیض میان مدارس میشود این است که دروسی مانند تفکر و سواد رسانهای و مدیریت خانواده را حذف یا ساعت آموزش آن را کم میکنند و چون نظارتی نیز وجود ندارد به جای آن دروس تخصصی مانند فیزیک، زیست، ریاضی و شیمی را آموزش میدهند، برکم در ادامه طرح این مسئله به عنوان شیوه کار برخی مدارس خاص گفت: در مقابل دانشآموزان مدارس دولتی مجبور هستند این دروس را بگذرانند و البته ما نمیگوییم این درس خوب است یا بد اما بحث این است اگر نیاز است این درس ارائه شود باید همه مدارس آن را اجرا کنند نه اینکه صرفاً مدارس دولتی مجبور باشند.
این معلم بیانکرد: وقتی مدرسه خاص شد دانشآموزان خاص را تفکیک میکند و طبیعتاً معلمان خاص را هم انتخاب میکند. مثلاً معلمانی که خروجی بهتری دارند را گزینش کرده و در مدرسه خاص حضور مییابند و این باعث میشود دانش آموزان مستعدی که در مدارس عادی هستند از معلمانی که بهتر تدریس میکنند محروم شوند و همین مسئله باعث افزایش نابرابری آموزشی میشود درصورتی که آموزش و پرورش باید مانع این کار شود، نباید اینگونه باشد که مثلا معلمانی با سابقه کاری 30 یا 35 سال، بازنشسته یا در آستانه بازنشستگی به مدارس دولتی بروند از سوی دیگر در مناطق محروم شاهد مدارس خرید خدمات باشیم که خود مسئولان آموزش و پرورش میدانند در این مدارس اوضاع به چه صورت است مثلا فردی با دیپلم غیرمرتبط در دوره متوسطه اول "علوم" تدریس میکند، در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار داشت که شیوه یادگیری دانشآموز مناسب باشد؟ مدارس خرید خدمات به شدت به لحاظ معلم و آموزش محرومیت را حس میکنند.
آموزش کالایی!
برکم به کالایی شدن آموزش اشاره کرد و ادامه داد: وقتی آموزش کالا شود این اتفاق میافتد که هر فردی به اندازه توان مالیاش از آموزش با کیفیت بهرهمند میشود در کشور ما آموزش عمومی و آموزش عالی به کالا تبدیل شده است بنابراین هر فردی که توانایی مالی بالاتری داشته باشد از آموزش، کلاس و مدرسه بهتری بهرهمند میشود و درکل آینده بهتری برای او رقم خواهد خورد.
مدارس غیردولتی با گزینش دانشآموزان تیزهوش، کیفیت میخرند!
جوامع باید شرایط را به گونهای فراهم کنند که هر فردی بتواند با آموزش و تحصیلات، طبقه اجتماعی خود را ارتقا دهد اما تحرک اجتماعی در ایران نادیده گرفته شده است البته نباید دائم بگوییم که کیفیت آموزش مدارس غیردولتی خوب است بلکه باید بگوییم که هنر آنها در گزینش دانش آموزان است و همین گزینش باعث میشود دانش آموزان خوب را جذب کنند و به مدارس دولتی ضربه وارد شود. در حقیقت اینگونه نیست که مدارس دولتی ذاتاً بیکیفیت باشند واقعیت این است که مدارس دولتی و غیردولتی تفاوت دارند اما به این صورت نیست که به جامعه القا کنیم حتماً به مدارس غیردولتی بروید. بحث این است که اگر کیفیت مدارس دولتی پایین است دلیل آن این است که مدارس غیردولتی به شکلهای مختلف از جمله گزینش دانشآموز، زیرپا گذاشتن قواعد آموزشی در حال فعالیت هستند اما هم اکنون مدارس دولتی قواعد را رعایت میکنند.
این معلم گفت: همینکه مدارس غیردولتی دانشآموزان را گزینش میکنند یا برخی از آنها دانش آموزان تیزهوش را بورسیه و آنها را رایگان ثبت نام میکنند تا برند مدرسه شوند باعث میشود که به مدارس دولتی ضربه بزنند یعنی مدارس دولتی یک نوع دانشآموز داشته باشند و مدارس غیردولتی نوع دیگر، ویترین کار مدارس غیردولتی چند دانش آموز تیزهوش هستند که بعد ادعا میکنند به المپیاد رفتند یا رتبه برتر کنکور را کسب کردهاند و در کنار آن سایر دانشآموزانشان عادی هستند و حتی از پدران آنها پول بیشتری را دریافت میکنند تا هزینه ثبت نام رایگان دانشآموزان مستعد نیز تأمین شود.
پایان/