روانشناسی و علوم تربیتی
دادستان (1384) اختلالات اضطرابی را اینگونه تعریف می کند: اختلالات اضطرابی مجموعه ای از اختلالات را پوشش می دهند که اضطراب یکی از نشانه های اصلی آنهاست. وجه مشترک این اختلالات، رنج روانی و به خصوص اضطرابی است که به صورت محض یا همراه با نشانه های دیگر متجلی می شود. همچنین براساس چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-IV)، اضطراب تعمیم یافته عبارت است از وجود اضطراب مفرط و نگرانی یا انتظار یک رویداد نگران کننده، در حداقل شش ماه گذشته درباره پاره ای رویدادها یا فعالیت ها به طوری که فرد قادر به مهار نگرانی خود نبوده و با علائمی از قبیل بی قراری، خستگی پذیری، مشکلات تمرکز یا حافظه و تنش عضلانی همراه است. مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلالات اضطرابی موضوع این پژوهش می باشد. در بخش اول به تشریح مبانی نظری اختلالات اضطرابی می پردازیم و در بخش دوم به بررسی پیشینه تحقیق اختلالات اضطرابی در پژوهش های داخلی و خارجی می پردازیم.
اضطراب:
احساس رنج آوری است که با یک موقعیت ضربه آمیز کنونی یا با انتظار خطری که به شیئی نامعین وابسته است، همراه است (دادستان، 1384). تعریف های متعددی برای اضطراب از دادستان (1384) نقل شده است که به آنها اشاره می شود.
یک احساس به ستوه آورنده است و به منزله چیزی است که ممکن است در تنشی گسترده و اغلب بی نام اتفاق افتد (لافون ، 1973).
عبارت است از واکنش فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز، یعنی موقعیتی که زیر تاثیر تحریکات اعم از بیرونی یا درونی واقع شده و فرد در مهار کردن آن ناتوان است (چاپلین ، 1975).
ناراحتی در عین حال بدنی و روانی است که بر اثر ترسی مبهم و احساس نا ایمنی و تیره روزی قریب الوقوع در فرد آدمی به وجود می آید (پیه رون ، 1985).
نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یا بدبختی های آینده، توام با احساس بی لذتی یا نشانه های بدنی تنش و منبع خطر پیش بینی شده است که می تواند بیرونی یا درونی باشد (DSM IV ، 1994).
احدی و بنی جمال ( 1385) نیز اضطراب را اینگونه تعریف می کنند: ناراحتی ذهنی دردناکی است که از پیش بینی آسیب های احتمالی ناشی می شود. اضطراب ها مانند نگرانی ها معمولا بی دلیل اند و ناشی از آشفتگی درون خود فرد هستند نه معلول عوامل خارجی.
اضطراب فراگیر:
اضطراب مفرط و نگرانی درباره رویدادهای آینده مانند امتحانات، مجروح شدن یا مشارکت در فعالیت های گروهی یا پرسیدن سوالاتی از خود از قبیل اینکه آیا قادرم از عهده آنچه از من انتظار میرود برآیم؟ (دادستان، 1384).
همچنین نگرانی خفیف دائمی که تقریبا به هر وجه از زندگی و سلامت روانی و جسمی بیمار ممکن است مربوط شود از این رو به آن اضطراب "مواج آزاد" نیز می گویند (پور افکاری، 1385).
استرس:
فشار یا تنش فیزیکی، روانی یا هیجانی است که بر اثر الزامات و مطالبات محیطی، موقعیتی یا هیجانی ایجاد می شود (رایس، ترجمه فروغان، 1387).
1. نظریه فروید درباره اضطراب
اضطراب و مقابله با استرس مفاهیم مهمی در روانشناسی شخصیت محسوب می شوند (لازاروس، 1991 و لازاروس و لانیر ، 1978، به نقل از کرون و هاک ،2011). درخلال قرن نوزدهم، کسانی را که با وجود سلامت ظاهری جسمانی، دارای رفتارهای انعطاف ناپذیر و خود-تخریب گر بودند، تحت عنوان روان آزرده نام می بردند. گرچه تا ابتدای قرن بیستم دیدگاه مبتنی برپدید آیی زیست شناختی روان آزردگی رواج داشت، پس از آن این دیدگاه جای خود را به دیدگاه فرویدی مبتنی بر پدید آیی روانشناختی روان آزردگی داد. فروید اصطلاح روان آزردگی را به معنای اختلالاتی به کار برد که ریشه در اضطراب دارند.
به عقیده وی این اختلال از علل جسمانی ناشی نمی شود بلکه رفتارهای نوروزی به عنوان علامت مشخصه روان آزردگی، به عنوان شیوه بیان اضطراب و یا دفاع علیه اضطراب محسوب می شوند. فروید همچنین اضطراب را به عنوان علامت هشداردهنده پایگاه " من" قلمداد می کرد که مکانیزم های دفاعی را به راه می اندازد. در دومین طبقه بندی مجموعه تشخیصی و آماری بیماری های روانی (DSM II، 1968، به نقل از دادستان، 1384)، روان آزردگی منطبق با دیدگاه فروید به این صورت تعریف شده است که" اضطراب به منزله خصیصه اصلی روان آزردگی ها است و می تواند به گونه ای مستقیم بیان شود یا ناهشیارانه و خود به خود، بر اساس مکانیزم های روان شناختی مختلف مهار گردد" (ص: 58). در سال های اخیر این دیدگاه به ویژه از سوی رفتار گرایان مورد مخالفت قرار گرفته است. این دیدگاه اعتقاد دارد روان آزردگی ها گستره ای وسیع تر از اختلالات اضطرابی را پوشش می دهند (دادستان، 1384).
البته انتقادهای دیگری نیز به دیدگاه فروید وارد شده است. از جمله این که اضطراب مانند هوش سازه ای استنباطی است که بر اساس گزارش های فاعلی، رفتارهای اجتنابی و علائم فیزیولوژیکی سنجیده می شود، و هنوز درباره شیوه های سنجش این نشانه های اضطرابی و چگونگی بروز آن در افراد مختلف اتفاق نظر وجود ندارد. این انتقاد به این نکته مهم اشاره دارد که اضطراب در افراد مختلف به گونه های متفاوتی بیان می شود به نحوی که در سنجش اضطراب ممکن است فردی بر سنجش های فیزیولوژیکی و دیگران بر گزارش های فاعلی تکیه کنند. انتقاد دیگر این است که اضطراب را نمی توان در قلمرو روان آزردگی ها محدود کرد چراکه چنین تجربه ای هم در افراد بهنجار وجود دارد و هم در طیف گسترده ای از بیماران از جمله در بیماران افسرده، روان گسسته و حتی منحرفان جنسی ( همان منبع).
2. سایر دیدگاه ها درباره اضطراب و اختلال اضطراب فراگیر
با توجه به نکات ارائه شده به خوبی می توان فهمید که فراهم کردن ضوابط تشخیصی دقیق برای اختلالات اضطرابی همواره با دشواری هایی روبرو بوده است. اما به طور کلی می توان گفت اختلالات اضطرابی به مجموعه ای از اختلالات پوشش می دهند که اضطراب یکی از نشانه های اصلی آن است. وجه مشترک این اختلال ها، رنج روانی و به خصوص حالت اضطرابی است که به صورت محض یا همراه با نشانه های دیگر، متجلی می شوند. بنابر این هر اختلالی که نشانه اصلی آن اضطراب است خواه این اضطراب حاد و وابسته به موقعیت های معین یا پراکنده و مبهم و مزمن و مربوط به موقعیت های متنوع باشد، در قلمرو اختلالات اضطرابی قرار می گیرد. در حقیقت اضطراب مستلزم مفهوم نا ایمنی یا تهدید مبهم و پراکنده ای است که فرد منبع آن را به وضوح درک نمی کند و این مساله وجه تمایز اضطراب از ترس است، چراکه ترس مشخصا در مقابل شیء یا موقعیتی خطرناک بروز می کند (دادستان،1384).
اضطراب دارای نشانه های مختلفی در سطح رفتاری (خشم، تخریب گری، فزون کنشی و اختلال توجه و اختلال های حرکتی مانند لرزش)، بدنی (شاخص های فیزیولوژیکی مانند تغییر ضربان قلب، تظاهرات جسمی مانند ادرار و مدفوع بی اختیاری، روان بی اشتهایی و اختلال های خواب)، ارتباطی (بازداری، رفتارهای اجتنابی و وابستگی اضطراب آمیز) و شناختی(برانگیختگی فرایندهای عقلی و اختلال تمرکز حافظه) است. اما تظاهرات بالینی اضطراب بر حسب سطوح تحول متفاوت و متنوع هستند به طوری که اضطراب را در کودکان، نوجوانان و بزرگسالان از برخی جهات می توان متمایز کرد. به طور مثال در کودکان بیشتر شاهد اضطراب جدایی و اضطراب تعمیم یافته کودکان و در نوجوانان شاهد بحران های اضطرابی هستیم (همان منبع).
و اما در زمینه اختلال اضطراب فراگیر، برخلافR DSM III که ضابطه اول این اختلال را " نگرانی غیر واقع نگر" مطرح کرده است، در DSM IV ضابطه اصلی اختلال اضطراب فراگیر، وجود اضطراب مفرط و نگرانی نام برده شده به طوری که فرد مهار کردن نگرانی خود را مشکل می داند. همچنین در چهارمین مجموعه تشخیصی آماری بیماری های روانی (DSM IV)، اختلال "فزون- مضطربی" دوران کودکی که در R III DSM آمده بود، حذف شده و ضوابط آن در چهار چوب اضطراب تعمیم یافته دوران بزرگسالی گنجانده شده است.
در حقیقت ضوابط تشخیصی DSM IV برای این اختلال عبارت است از وجود اضطراب مفرط و نگرانی و یا انتظار یک رویداد نگران کننده، اغلب روزها در خلال حداقل شش ماه گذشته درباره برخی رویدادها و فعالیت ها به طوری که فرد قادر به مهار نگرانی خود نبوده و این اضطراب و نگرانی با حداقل سه نشانه از نشانه هایی مانند بی قراری، خستگی پذیری، مشکلات تمرکز و حافظه، برانگیختگی، تنش عضلانی و اختلال خواب همراه باشد. همچنین این اضطراب و نگرانی نارسایی هایی را در قلمرو کنش وری اجتماعی، حرفه ای، تحصیلی و ... ایجاد کرده باشد و ناشی از مصرف مواد یا دارو نباشد (دادستان ، 1384).
اضطراب تعمیم یافته در خلال تحول تظاهرات کمی متفاوت دارد. به این صورت که معمولا اضطراب تعمیم یافته در کودکان قبل از سیزده سالگی همزمان با اضطراب جدایی وجود دارد و می تواند تا بزرگسالی به صورت اضطراب تعمیم یافته یا هراس اجتماعی و یا سایر اختلالات اضطرابی پا بر جا بماند. در حالی که اضطراب تعمیم یافته به تنهایی در کودکان سیزده ساله و بزرگ تر دیده می شود. نوع نگرانی های کودکان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، معمولا فراتر از سطح تحول آنهاست و به همین دلیل فزون رشد یافته به نظر می رسند. در نتیجه کمال جویی که با تردید های وسواس آمیز نسبت به خود همراه است، در آنها دیده می شود. گاهی نیز تبعیت جویی افراطی برای کسب تایید دیگران وگاهی نشانه هایی مانند نا آرامی های مفرط حرکتی، ناخن خایی و یا کشیدن موهای سر و امتناع از شرکت در فعالیت هایی که مستلزم رقابت و دستیابی به کار آمدی است در کودک مبتلا به اضطراب فراگیر مشاهده می شود. البته گاهی تظاهرات جسمانی از جمله ناراحتی های امعایی و احشایی، سردرد، تهوع، سرگیجه، مشکلات خواب و تنش بدون هیچ گونه مبنای عضوی در این کودکان شایع تر است. نگرانی های کودکان بزرگ تر بر روی مسائل تحصیلی و ارتباطی تمرکز بیشتری دارد. در دوره نوجوانی گرچه بحران های اضطرابی طبیعی و محدود هستند اما می توانند زمینه ساز سازمان یافتگی های مرضی بعدی و بروز اضطراب های دوام دار و حتی احساس از هم پاشیدگی و واقعیت زدایی باشند (همان منبع).