روانشناسی و علوم تربیتی
این نوشتار مبانی نظری و پیشینه تحقیق شادکامی می باشد. در بخش اول چارچوب و مبانی نظری شادکامی تشریح می شود و در بخش دوم پیشینه نظری تحقیق شادکامی در پژوهش های داخلی و خارجی مورد بررسی قرار می گیرد.
شادمانی، ذهن متفکرین را برای هزاران سال به خود مشغول داشته است. هرچند که فقط در سالهای اخیر است که به شیوه نظامدار مورد مطالعه و اندازهگیری قرار گرفته است. اغلب مردم آنچه را که در رابطه با زندگیشان اتفاق میافتد خوب یا بد ارزیابی میکنند و طبیعتاً آنها قادر به قضاوت در مورد زندگی خود هستند. آنها تقریباً همیشه هیجانات و خلقیاتی را تجربه میکنند که یا مؤلفهای خوشایند دارد که منجر به یک واکنش مثبت میشود و یا مؤلفه ای ناخوشایند دارد که واکنش منفی را میطلبد. بنابراین همواره سطحی از شادمانی ذهنی بر زندگی مردم حاکم است، حتی اگر به طور هشیارانه به آن نپردازند. از سال 1973 که مجله چکیدههای روانشناختی بین المللی شروع به فهرست کردن واژه "Happiness" به عنوان یک نمایه[1] نمود این واژه عملاً وارد فرهنگ روانشناسی شد. در سال 1974 این واژه وارد سایر نمایههای روانشناسی از جمله مجله پژوهش نمایگرهای اجتماعی[2] شد. از آن زمان تا به امروز تعداد زیادی از تحقیقات به موضوعات روانشناسی مثبت از جمله شادی و شادمانی ذهنی اختصاص یافته است(دینر[3]، 1984؛ به نقل از مظفری و هادیانفر، 1384).
فرانسیس، براوان، لستر و فیلیپ چالک[4](1998؛ به نقل از نوربالا و علیپور، 1378) با بررسی مقالههای منتشر شده از سال 1990 تا پایان سال 1995 دریافتند که اصطلاح افسردگی 18903 بار و واژه شادکامی تنها 515 بار به کار برده شدهاند. استرلین[5] (2001؛ کلارک و اُسوالد[6] (1994) و فری و استوتزر (2000) اعتقاد دارند که شاخص های شادی یا شادکامی ذهنی تا حد زیادی مطالعه و به طور موفقیتآمیزی به کار برده میشوند.منتسکیو[7] (1755) معتقد بود که اگر شخصی آرزو کند خوشبخت یا شادکام باشد، این آرزو میتواند به سادگی برآورده شود. اما مشکل این است که غالباً هر یک از ما تمایل داریم از دیگران خوشبختتر باشیم و برآورده شدن همین آرزوهاست که همیشه دستیابی به آن را برایمان دشوار میسازد، دلیل این دشواری این است که غالباً ما دیگران را شادکامتر از آنچه هستند میبینیم(به نقل از ساعتچی، 1377).
آرگایل و مارتین[8] (1995) بر این باورند هنگامی که از مردم پرسیده میشود منظور از شادکامی چیست، آنها دو نوع پاسخ را مطرح میکنند: (1) ممکن است حالات هیجانی مثبت مانند لذت را عنوان کنند. و (2) آن را راضی بودن از زندگی به طور کلی و یا بیشتر جنبههای آن بدانند. بنابراین به نظر میرسد که شادکامی دست کم شامل دو جزء اساسی عاطفی و شناختی است. با وجود این، شادکامی متضاد افسردگی نیست اما فقدان افسردگی شرط لازم برای رسیدن به شادکامی است. به نظر آنها اگر شادکامی متضاد افسردگی باشد نیازی به اندازهگیری و بررسی آن نیست، زیرا افسردگی به خوبی شناخته شده است. آنها باور دارند که سه جزء اساسی شادکامی عبارتند از: هیجان مثبت، رضایت از زندگی و نبود هیجانات منفی از جمله افسردگی و اضطراب. او و همکارانش دریافتند که روابط مثبت با دیگران، هدفمند بودن زندگی، رشد شخصی، دوست داشتن دیگران و طبیعت نیز از اجزاء شادکامی هستند(به نقل از نوربالا و علیپور، 1378).
همچنین برخی از پژوهشگران از جمله شوارتز و استراک[9](1991؛ به نقل از نوربالا و علیپور، 1378) معتقدند که افراد شادکام کسانی هستند که در پردازش اطلاعات سوگیری دارند، این سوگیری در جهت خوشبینی و خوشحالی است. یعنی اطلاعات را به گونهای پردازش و تفسیر میکنند که به خوشحالی آنها میانجامد. با توجه به توضیحات یاد شده به نظر میرسد شادکامی مفهومی است که چندین جزء اساسی دارد. اول، جزء عاطفی و هیجانی که باعث میشود فرد شادکام همواره از نظر خلقی شاد و خوشحال باشد. دوم، جزء اجتماعی که گسترش روابط اجتماعی با دیگران و افزایش حمایت اجتماعی را به دنبال دارد. سوم، جزء شناختی که باعث میشود فرد شادکام نوعی تفکر و پردازش اطلاعات ویژه داشته باشد و وقایع روزمره را طوری تعبیر و تفسیر کند که خوشبینی وی را به دنبال داشته باشد.
پیرو[10] (2006) اعتقاد دارد که بهزیستی ذهنی[11] شامل، شادی(جزء عاطفی یا هیجانی) و رضایت(جزء شناختی) میشود. دینر، سو، لوکاس و اسمیت[12] (1999) اعتقاد دارند که شادمانی ذهنی علمی در روانشناسی است که برای ارزیابی افراد از عاطفه منفی و مثبت تجربه شده و شادی یا رضایت از زندگیشان میباشد. تام کینز [13](1376) سه نوع برانگیختگی را برای مکانیسم شادی و نشاط در نظر میگیرد که عبارتند از: (1) شادی از نظر عصب شناختی که به وسیله کاهش سریع سرعت شلیک عصبی فعال میشود مانند رهایی از درد جسمی، رهایی از نگرانیها، حل کردن مسأله دشوار و پیروز شدن در یک رقابت اضطراب انگیز. (2) شادی علاوه بر آرامش ناشی که از دستیابی به هدف به وسیله پیشبینی واقعه مثبت مانند: قرار ملاقات، احساسهای لذتبخش مانند محبت کردن و نوازش شدن برانگیخته میشود. و (3) شادی از وقایعی حاصل میشود که حس خود انگاره مثبت شخص را تأیید میکند.
آرگایل(1987؛ ترجمه گوهری نارکی و همکاران، 1382) معتقد است شادکامی یکی از ابعاد اصلی تجربه انسان منجمله خلق مثبت، رضایت از زندگی و شناختهایی از قبیل خوشبینی و عزت نفس به شمار میرود. شادی، تا حدودی به واسطه خصوصیات عینی زندگی، از قبیل ثروت، اشتغال و ازدواج ایجاد میشود، اما عوامل ذهنی نظیر چگونگی تصورات ما از آن شرایط مثلاً مقایسه با دیگران و انطباق نیز در ایجاد شادی نقش دارند.تپوی سودهیکوی[14] (1997) اعتقاد دارد هرکسی در دنیا شادمانی را دوست دارد و رنج بردن را دوست ندارد. او از دو نوع شادمانی یاد میکند: (1) شادمانی جسمانی و (2) شادمانی ذهنی. هر دو نوع شادمانی به یکدیگر وابسطهاند، یعنی، اگر جسم شاد باشد میتواند شادمانی ذهنی را به دنبال داشته باشد.
مکتب بودا اعتقاد دارد که شادی واقعی با ثروت یا مشهور شدن به دست نمیآید. ما مردم مشهور و میلیونری با موقعیتهای بالا را میبینیم که طبیعتاً با این همه ثروت باید شاد باشند ولی در مییابیم که شادی واقعی از چیزهای مادی ناشی نمیشود زیرا این چیزها منبعی از شادی واقعی نیستند بلکه باعث رنج افراد نیز میشود. شادی واقعی در درون ذهن ما است، مردمی که میخواهند به این نوع شادی دست پیدا کنند باید رشد ذهنی را که بودا کشف و تأیید کرده است، تمرین کنند(گوهری نارکی و همکاران، 1382).
فهرست مطالب
شادکامی 7
2-20- نظریه های شادمانی 14
1- دیدگاه روانشناختی: 14
2- دیدگاه جامعه شناختی: 17
3- دیدگاه عصبی– شناختی: 22
2-21- ویژگیهای اصلی افراد شادکام 24
2-22- اسلام و شادی 25
2-23- پیشینه پژوهشی تحقیق 27
2-24- جمع بندی 35
2-25- فرضیه ها 37
منابع 38
منابع انگلیسی 42