در
هر صورت گویند که علم زمانی پدید آمد که ان واقعه رخ داد و بشر دانا اگر هم از
واقعه ایی سخن رانده بر اساس داده های ناقصی است که فقط می خواهد پیش بینی کنند و
اجتماعی انسانی را هوشیار نمایند که برای جلوگیری از آن واقعه خطرناک پادزهری
براساس دستور العملی تجربی و عینی و براساس معرفت شناختی آن جامعه اجرا نمایند .
به هر صورت باید در علم جامعه شناسی ماکس
وبر ، کارل مارکس و امیل دورکیم را نظریه
پردازان مدرنیته.بدانیم .
بینش آنها درباره ماهیت جامعه مدرن در
درک جهان اجتماعی که ما در آن به سر می بریم بسیار گرانبهاست
جامعه مدرن با صنعتی شدن و حرکت توسعه و فناوری تحقق یافته است و با
آرمانها و آمال های دموکراسی ارتباط نزدیک با مدرنیته است.مدرنیته در اندیشه آن
است که رابطه افراد با دیگران و جامعه شناسان را با ارتقای سطح فردگرایی ارگانیکی
از نو شکل بدهد. بدین سان باید مدرنیته را ترکیبی از جامعه صنعتی ، سطح بالایی از
شعور فردگرایی و آستانه بالای قدرت سیاسی و اجتماعی در پذیرش دموکراسی دانست . این
شاخص های کیفی را می توان نمادی از جامعه مدرن نامید .