در طی همان ایام که محمد خوارزمشاه
قدرت خود را در نواحی شرقی مرزهای ماوراءالنهر گسترش میداد و خلیفه بغداد -
الناصر الدین الله - برای مقابله با توسعه قدرت او در جبال و عراق بر
ضد محمد خوارزمشاه توطئه میکرد «حدود 613 ق / 1216 م»، در آن سوی مرزهای شرقی
قلمرو خوارزمشاه، قدرت نو خاستهای در حال شکل گیری بود که به تدریج به داخل مرزها
میخزید و خود را برای تهدید و تسخیر آماده میکرد. با این حال، خلیفه و سلطان در
کشمکشها و مناقشات سیاسی خویش، آن را در نظر نگرفتند و یا آن قدر در محیط بسته
افکار سیاسی و حشمت قدرتشان غرق شده بودند، که حضور این نیروی ویرانگر را اصلاً
نمیدیدند و یا به عبارتی دیگر در مجموعه مناسبات سیاسی عصر، آن را وزنهای به
حساب نمیآوردند.
اما این نبردی عظیم و ویرانگر که از
نواحی صحرای گوبی و جبال تیانشان به سوی ماوراءالنهر میخزید و از
همان ایام فاجعهای عظیم را دارک میدید، دولت نوخاسته مغول بود که ظرف چند
سال، هم به دولت پر آوازه خوارزم خاتمه داد، و هم به خلافت بغداد.
پیشروی مغولان به داخل ایراناز جانب ماوراءالنهر مغول که در آن ایام عنوان اتحادیه طوایف تاتار،
قیات، نایمان، کرائیت و تعداد دیگری از طوایف بدوی نواحی بینترکستان، چین، و سیبریمحسوب میشد، پیشروی خود را از جانب مرزهای ماوراءالنهر آغاز کرده بود.