از همان سدههای نخستین
اسلام تا اوایل عهد ایلخانیان و در طی یک دوران بالنسبه
طولانی، تاریخ ایران تحت تأثیر فرقه اسماعیلیه قرار گرفت.
فعالیت این
فرقه مقارن پیدایش سامانیان شکل گرفت. اما دعوت آنها در ماوراء
النهر و خراسان با مقاومت
شدیدی رو به رو شد به طوری که در عهد غزنویان نیز کسانی که منسوب به این فرقه بودند، به شدت مورد آزار
و تعقیب قرار میگرفتند.
اوج فعالیت آنها، در عهد سلجوقیان بود که در طی آن، مدت برای براندازی حکومت و خلافت میکوشیدند
و از ایجاد ناامنی، به عنوان
وسیلهای برای بروز اغتشاش و هرج و مرج سیاسی استفاده میکردند.
اسماعیلیان با سایر فرقههای مشابه تفاوت چندانی نداشتند، جز آن که
اقدام امام جعفر صادق «ع»
را در عزل پسرش اسماعیل جایز
نمیدانستند .
بعدها بعضی از اولاد اسماعیل، با ادعای استمرار
امامت در اعقاب وی به نشر
دعوت تازهای دست زدند که آنها را از سایر فرقههای شیعه متمایز میکرد.
دعاوی آنها از جمله قبول به تأویل آیات و کشف باطن
احکام بود که منجر به عقایدی میشد
که بزرگان این فرقه، آنها را از طرفداران و کسانی که تازه به این
فرقه گرایش پیدا کرده بودند، مخفی نگه میداشتند.
به هر حال دعوت آنها ناظر
به براندازی خلافت عباسیان و وعده ظهور امام فاطمی بود.
( البته
تا پیش از اینکه با فاطمیان مصر اختلافات سیاسی
پیدا کنند.)
پیشروان این فرقه، غالباً امامت را بعد از امام
جعفر صادق «ع» / 148 ق /
765 م، خاص محمد بن اسماعیل میدانستند که در عین حال او را صاحب
شریعت میخواندند و مدعی بودند که شریعت او ناسخ شریعت جاری است.
در عین
حال برای اقامه دعوت خویش، قتل مخالفان را جایز و حتی لازم میشمردند تا جایی که همچون خوارج، مایه خوف، وحشت
و نفرت عامه مردم واقع شدند.
این فرقه، سبعیه «هفت امامی» خوانده میشدند چرا که ائمه را منحصر به هفت تن میدانستند و
محمد بن اسماعیل را امام هفتم و
قائم امر میشمردند.