يكى مسأله «وراثت ارض» است كه در آيه مذكور با دقايق و لطايفى مطرح شده است؛ مانند مسأله كتابت و وراثت آن هم وراثت ارض. خداوند مىفرمايد: «....وَ كُنَّا نَحْنُ الْورِثِينَ.»(76) در حقيقت عاقبت جهان به دست افراد صالح مىافتد. در واقع اين اشاره به همان عقيدهاى است كه در بين مسلمانها رواج دارد مبنى بر اينكه در آخرالزمان و در پايان جهان و قبل از قيامت، حضرت ظهور مىكند. از اين كلام كه «عباد صالح وارث هستند»، در مىيابيم عابدين بايد خودشان را آماده، و اين برنامه را تهيه كنند. اين برنامه همان برنامه پيغمبر(ص) است: «وَ مَآ اَرْسَلْنكَ إلَّا رَحْمَةً لِّلْعَلَمِينَ.»(77) همان برنامه جهانى است. پيغمبر (ص) براى جهان رحمت بود؛ ولى اين مأموريت به دست مهدى(عج) و اصحاب صالحش انجام مىگيرد. در اين زمينه مرحوم طبرسى روايتى نقل كرده است. عن ابوجعفرعليه السلام: «هُمْ اصحابُ المهدى(عج)(78)».
عنوان دوّم
عنوان دوم، غلبه دين است بر همه اديان كه تاكنون محقق نشده است. درست است از لحاظ علمى حجت و برهان اسلام قوىتر است؛ اما بالاخره نه آن رحمة للعالمين محقق شده نه تسلط و غلبه آشكار و ملموس دين بر همه اديان. در اينجا، سه آيه به يك مضمون آمده است:
«هُو الّذى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُو عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ.»(79)
عنوان سوم
عنوان سوم، «استخلاف» است. خدا وعده كرده است:
آيه دوم
«وَعَدَاللَّهُ الَّذِينَ، امَنُوا مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فىِ الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ...»(80)
اين آيه اشاره به يك حقيقتى است كه تا حالامحقق نشده است. اگر فرض مىكرديم هيچ روايتى نداشتيم و ما بوديم و اين آيات، جاى اين سخن بود كه استخلاف تا حالا محقق نشده است و چون وعده خدا است، بىترديد تحقق مىيابد. وقتى خدا وعده كرده است اين دين را به دست عباد صالح خودش در سراسر جهان نشر بدهد، عاقبت انجام خواهد شد. كلمات استخلاف وارثين اشاره به مسأله حكومت هم دارد.